کد خبر: 3796650
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۹

هشدار امام هادی(ع) به اختلاس‌گران

گروه جامعه ــ امام هادی‌(ع) با خواندن یک شعر، متوکل عباسی را امر به معروف و نهی از منکر کرد؛ گذشت زمان این شعر را همچون دیگر تعالیم حیات‌بخش ائمه هدایت کهنه نکرد؛ به طوری که امروز نیز می‌تواند اختلاس‌گران و نجومی‌بگیرها را مورد عتاب قرار دهد.

گذشت زمان، هشدار امام هادی(ع) را کهنه نکردامر به معروف و نهی از منکر لزوماً سخنی عتاب‌آمیز یا برخوردی فیزیکی نیست، هنگامی که متوکل، حاکم ستمگر عباسی، امام هادی(ع) را با وضعیتی توهین‌آمیز به دربار مجلل خود احضار کرد، کمتر کسی فکر می‌کرد که امام با خواندن یک شعر، آقازاده بی‌هنر و هوس‌باز عباسی را که به اعتبار ژنتیک خود در 25 سالگی بر حکومت جهان اسلام تکیه زده بود امر به معروف و نهی از منکر کند.

در حالی که معتزلیان و عقل‌گرایان سرکوب شده بودند، شیعیان به جرم حق‌طلبی محبوس و اعدام شده بودند و زنان علوی به علت فقر فقط یک لباس آستین‌دار داشتند که به نوبت هنگام نماز به هم قرض می‌دادند(1)، «المتوکل بالله» با هزار کنیز در حرمسرا و 90 هزار سرباز در پادگان‌های بغداد و سامرا (2)، بر تخت قدرت به می‌گساری مشغول بود و برای تحقیر به امام شراب تعارف کرد. این یعنی قدرت من، اعتقادات شما را نیز به زودی می‌گیرد.

امام هادی(ع)، از این بی‌ادبی روی‌ گردانی کرد و حاضر نشد تعارف شرم‌آور او را بپذیرد. متوکل گفت حال که چنین است برایمان شعری بخوان. امام پاسخ داد: کمتر شعر می‌خوانم. متوکل اصرار کرد و امام فرمود:

بَاتُوا عَلَی قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَــلُ
وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ فَأُسْکنُوا حُفَراً یا بِئْسَ مَا نَزَلُوا
نَادَاهُمُ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ مَا دُفِنُوا أَینَ الْأَسِرَّةُ وَ التِّیجَانُ وَ الْحُلَلُ
أَینَ الْوُجُوهُ الَّتِی کانَتْ مُحَجَّبَــةً مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْکلَلُ
فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سَاءَلَهُمْ تِلْک الْوُجُوهُ عَلَیهَا الدُّودُ تَنْتَقِل
قَدْ طَالَ مَا أَکلُوا دَهْراً وَ مَا شَرِبُوا فَأَصْبَحُــوا بَعْدَ طُولِ الْأَکلِ قَدْ أُکلُوا
و طالما عمّروا دورا لتحصنهــم فَفَارَقُوا الدُّورَ وَ الْأَهْلِینَ وَ انْتَقَلُوا
وَ طَالَ مَا کثَّرُوا الْأَمْوَالَ وَ ادَّخَرُوا فَخَلَّفُــوهَا عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ ارْتَحَلُــوا3

ترجمه شعر: بر بلندای کوه‌ها شب را به صبح رساندند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می‌دادند، ولی آن قله کوه‌ها برایشان سودی نبخشید
بعد از آن همه عزت، از پناهگاه‌هایشان پایین کشیده شدند و در حفره‌ای {جهنمی} از خاک مدفون شدند و چه بدجایی تنزل کردند
پس از آنکه دفن شدند، فریادزنی بر آن‌ها بانگ زد: کجا رفت آن بازوبندها؟ کجاست آن تاج‌ها؟ و کجاست آن زر و زیورها؟
کجا رفت آن چهره‌ها که با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آن‌ها پرده‌های گران‌بهای نازک آویخته بود؟!
قبرهایشان از طرف آن‌ها جواب می‌دهد: آن چهره‌ها هم‌اکنون محل آمد و شد کرم‌های لاشخوار شده‌اند
عمرهای دراز، خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش، خود، خوراک خورندگان شده‌اند!
چه بسیار بناها ساختند که آن ها را محافظت کند ولی سرانجام، آن کاخ‌ها و عزیزان خود را واگذاشتند و درگذشتند
چه بسیار اموالی که روی هم انباشته کردند، ولی آن را برای دشمنانشان بر جای گذاشتند و رفتند ...

متوکل خیلی زود به دست پسرش، مُنتَصِر و در اوج ذلت و منفوریت کشته شد و جز میراثی که برای پسرش و دشمنانش باقی گذاشت، هیچ چیز حتی قبر او نیز در تاریخ باقی نماند، اما مدفن پیکر مطهر امام یازدهم خیلی زود زیارتگاه مردمان و تعالیم حیات‌بخش و زنده ایشان، الهام‌بخش زندگانی مسلمانان و شیعیان شد.

پی‌نوشت:

1-مقاتل‌الطالبین، ص 552
2-بحار، ج 50، ص 150
3- رسول جعفریان، حیات فکرى و سیاسى ائمه(ع)، ج1، ص508

یادداشت از مجتبی اصغری

انتهای پیام

captcha