چند سالی است که اپیدمی تنزل فرهنگی گریبان فرهنگ ایرانزمین را گرفته است و دلایل فراوانی برای تأیید این نظریه وجود دارد، اما عیان است که تنزل فرهنگی، ذائقه بسیاری از مخاطبان را نازل کرده است و از کنار این فاجعه نمیتوان به سادگی گذشت. سرعت شیوع این اپیدمی آن قدر زیاد است که بسیاری از جامعهشناسان را هم دچار تحیر کرده و به سادگی نمیتوان آینده پیش روی فرهنگ و هنر این سرزمین را پیشبینی کرد.
در همین زمینه گفتوگویی با محمود اسعدی، مدرس دانشگاه تهران، داشتیم که مشروح این گفتوگو با ایکنا را در زیر میخوانید.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سؤال که عوامل تنزل فرهنگ و ذائقه مخاطبان را در چه چیز جستوجو میکند، اظهار کرد: در ابتدا باید تعریفی از فرهنگ داشته باشیم، زیرا فرهنگ واژهای کژتابی است و احتمال دارد معنای چندان روشنی در همه اذهان نداشته باشد. به اعتقاد من، فرهنگ پاسخی است که انسان به نیازهایش در جامعه میدهد. بنابراین یک تعریف خیلی کلی است و از طرف دیگر فرهنگ عنصری، غیرساختارمند، رها و بیمرز است و در عین حال سیال. همه این عوامل باعث نمیشود ما یک ویژگی و مختصات فرهنگی برای هر ملت یا قوم داشته باشیم و ترسیم کنیم.
وی افزود: فرهنگ سه بعد اصلی دارد؛ اولین بعد آن بیانگر اعتقادات و ارزشهاست و در بخش دوم احساسات و عواطف و در نهایت به خواستهها و تمایلات انسانها میپردازد. عوامل گوناگونی میتوانند سبب افول و نزول فرهنگ شوند و مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهند. به اشاره میتوان گفت که وقتی اعتقادات و ارزشها با خواستههای انسان در تضاد و تناقض قرار میگیرد بحران و تعارض حقیقی پیش خواهد آمد. البته نباید تصور کرد که تعارضها همیشه بد هستند، زیرا برخی تعارضها حرکتآفرین است و وجود این تضادها ضرورت دارد. این تضادها بین افراد مختلف متفاوت است و همین تفاوت سبب نزول فرهنگ در سطح عمومی میشود. فرض کنید شخصی به ارزشهایی اعتقاد دارد و به آنها باور و ایمان دارد. وقتی این باورها با خواستههای فرد در تعارض است او نمیداند که باید دنبال ارزشهایش باشد یا خواستههایش را دنبال کند.
نقش نهادهای مؤثر در حراست از فرهنگ
وی درباره نقش نهادهای مؤثر در حراست از فرهنگ گفت: نقش نهادهای مؤثر که وظیفه اصلی آنها حراست و پاسداری از فرهنگ است اینجا روشن میشود و اینکه چگونه باید در عصر ارتباطات که عموم اطلاعات از سوی رسانهها منتشر میشوند و در ضمیر انسانها کاشته میشوند، آنها چه رسالتی برعهده دارند و اینکه قصور یا تقصیری متوجه آنهاست باید محور گفتوگو باشد و باید در این زمینه آمار و ارقام دقیق ذکر شود و شیوههای اقناع از سوی سازمانهای مرتب بررسی شود. فرهنگ آنچنان که باید محور تحولات و تغییرات اساسی نبوده و با وسعت و سرعت تغییرات پیش نرفته است و همین موضوع قصوری است که جا دارد به آن پرداخت. در عرصه فرهنگ کلاسیک پژوهشهای خوبی از سوی ایرانشناسان سراسر جهان صورت گرفته که آثار بسیاری از آنها منتشر شده است و تقریباً مؤسسهای وجود ندارد که به تحلیل این محتواها بپردازد.
سودجویی افراد؛ عامل تنزل فرهنگ
اسعدی با اشاره به روند حساس فرهنگسازی اظهار کرد: روند تولید فرهنگ یک امر ظریف و حسابشده است. برای مثال فرانسویها برای حمایت از فیلمهای فرانسوی اولویت قائلاند اما آنها از ورود فیلمهای آمریکایی به طورمستقیم جلوگیری نمیکنند و عوارض سختی را برای آن در نظر میگیرند و همین مبالغ اخذشده را به تهیهکنندگان و کارگردانان خودشان میدهند تا فیلم بومی تولید شود و ارزشهای فرهنگی در جامعه فرانسه پایدار بماند. وقتی افرادی نباشند که به درستی از فرهنگ یک کشور پاسداری کنند، طبیعتاً افراد سودجو با هدف بهرهبری اقتصادی و مالی در عرصه فرهنگ وارد میشوند و ذائقه مخاطبان را بسیار تنزل میدهند و از این راه ضربه اساسی به فرهنگ میزنند.
وی در ادامه درباه چالشهای نسل امروز گفت: قطعاً چالشهای نسل امروز بسیار پردامنه است اما حقیقتاً نسلهای جدید مانند دهه 70 و 80 یا دهه 50 و 60 بسیار متقاوت فکر میکنند. تصور کنیم 25 سال پیش به اینترنت دسترسی نداشتیم و تلفنهای همراه هوشمند وجود نداشت و در سه دهه پیش در مخیله یک فرد نمیگنجید که با یک تلفن همراه با تمام جهان مرتبط شود و این تأثیر و تأثرات فرهنگی در تعلیم و تربیت انسانها نقش اساسی دارد و آنچنان که باید و شاید در این زمینه فعالیت نکردهایم.
تأمین منابع مالی فرهنگی در اولویت نیست
وی افزود: نسل جدید اگرچه فارسی صحبت میکند اما نمیتواند گفتوگو و تعامل مناسبی با نسلهای پیش از خود داشته باشد و انگار با زبان دیگری سخن میگوید و این شکاف فرهنگی سبب میشود به فرهنگهای اصیل لطمه وارد شود. طبیعتاً وقتی امکان گفتوگوی سالم، اثربخش و کارساز فراهم نباشد تأثیر رسانههای دیگر کاملاً سهلالوصول است. ضمن اینکه ما شاید قصور کردهایم که ریشهها و اندیشههای اصلی را با زبان نو و شیوههای خلاقانه به آنها ارائه نکردهایم. بزرگان، نخبگان و شخصیتهای بارز کشور به خصوص در کتابهای جدید آمده و این بحثها عمیق و پر دامنه است که باید در جای خود بررسی شود و حقیقتاً جایگاه فرهنگ در سیاستگذاری فرهنگی امروز ما چه در تأمین منابع مالی و چه در ترسیم اولویتها آنچنانکه شایسته فرهنگیان هست در اولویت نیست. فشارهای اقتصادی و مالی امکان تفکر و تأمل را از نسل جدید گرفته و آنها را وادار کرده است به زندگی روزمره عادت کنند و فقط به تأمین معاش بپردازند و نمیتوان این مسئله را نادیده انگاشت.
جامعهای که نخبهپروری نمیکند
اسعدی در ادامه افزود: بیتردید نخبگان همواره در همه رشتهها جلودار بودند و کارآمدیشان را در همه عرصهها به اثبات رساندهاند. البته نخبه کسی است که بالاترین امتیاز را در رشته خودش را کسب کرده است و نخبگان در عرصه فرهنگ آنچنان که شایسته آنهاست مورد توجه قرار نمیگیرند. گاهی نخبگان در سازمانهای عریض و طویلی که بروکراسی در آن حاکم است، جذب میشوند و از آنها مشورت میگیرند اما بدنه سازمانها مناسب جذب و جلب نخبگان نیست، طبیعتاً در تداوم زمانی این افراد نمیتوانند آنجا بمانند و سازمانها هم آنها را پس میزنند. در جهان شیوههای مناسبی هست که میتوانند نخبگان را در یک نهاد جذب کنند، اما نگهداری و تداوم حمایت از آنها کار سختی است زیرا آنها به هرحال اهل چالش، نقد و نظرند. بنابراین مدیران بالادستی باید بتوانند خودشان را آماده کنند که بتوانند از نظرگاههای چالشبرانگیز آنها استفاده کنند و فقط در این شرایط است که آرمانهای اصیل یک جامعه تحقق پیدا میکند.
اسعدی ادامه داد: سالهاست در نظام تعلیم و تربیت کشورمان یک امپراطوری دروغ به عنوان کنکور شکل گرفته که فشارهای روانی، روحی و اقتصادی فراوانی به جوانان ما وارد میکند و برای نخبهپروری در اولین گام نیازمند یک خانهتکانی اساسی در سیستم آموزش و پرورش هستیم. به خصوص در رشتههای علوم انسانی که نیازمند نگاه ویژه است. وقتی مؤسسات گوناگون با شگردهای غیراخلاقی بر مشکلات آموزشی میافزایند عرصه برای نخبهپروری تنگ میشود. جامعه ما دچار مدرک گرایی مفرط است و تبدیل به فرهنگ عمومی شده است. آینده از آن کسانی است که تلاش کنند و با ایمان به عمل خویش و با انگیزه شخصی، عشق و علاقه هرکاری را که برعهده آنهاست به خوبی انجام دهند و در کشورمان افراد بسیاری میتوانند فعالیت کنند و باید نهادها و سازمانهای اداری به گونهای طراحی شود که بتوان از فکر و تجربه نخبگان به خوبی بهرهمند شویم.
این استاد دانشگاه افزود: فرهنگ خلاق و شاخص جز از طریق کمک بزرگان، نخبگان و صاحب نظران ممکن نیست و ما در هر رشتهای باید از بزرگان آن رشته مدد بگیریم و در هر عرصهای با سعه صدر واکنشها را پذیرفت و طبیعتاً افرادی که شاخصاند و صاحب نظر، ذهنهای نقادی دارند که پر از سؤال است و مدیران کمطاقت نمیتوانند آنها را تحمل کنند و باید تعامل اساسی بین مدیران و کارگزاران و نخبگان ایجاد شود.
جای خالی آیندهپژوهی فرهنگی
اسعدی درباره جایگاه آیندهپژوهی در کشور گفت: آینده پژوهی رشته خاصی است که مراکز ویژه خود را میطلبد و در زمینه فرهنگ ما فقط میتوانیم اشاره کنیم که نگاه به آینده و تبیین آن بدون شناخت حال و دیروزمان امکانپذیر نیست. در این زمینه باید همنگاهی بین نهادها ایجاد شود که مکمل هم باشند. اما در حال حاضر نه تنها مکمل هم نیستند، بلکه در بسیاری مواقع یکدیگر را نفی میکنند و تصمیمات یکدیگر را نقض میکند. باید در نظر گرفت، پیشبینی با پیشگویی متقاوت است و پیشبینی معمولاً بر اساس آمار و ارقام و اطلاعات و ناب صورت میگیرد و به وسیله آن میتوان آینده را ترسیم کرد اما پیشگویی بر مبنای حدس و گمان ساده است و چندان علمی نیست. ما نیازمند آنیم تا با استفاده از شخصیتهای صاحب رأی و پرتجربه و دانش امروز خودمان را به فردا وصل کنیم و با ارائه شیوههای نو در جلب و جذب نخبگان و نسل جوان بکوشیم.
اسعدی اظهار کرد: تنوع فرهنگی، برنامههای مختلف اجتماعی و علمی باید از طریق شیوههای نو به جامعه ارائه شود و مثلاً باید ادبیات کلاسیک را به زبانی نو به نسل جدید ارائه کنیم. دیگر با شیوههای قدیمی نمیشود بهترین تجربیات را منتقل کرد و در همه عرصهها از کتابهای درسی گرفته تا دانشگاهی و حتی شیوههای اطلاعرسانی هنری و فرهنگی این موضوع تبلور دارد و البته خوشبختانه ورود نسل جوان و جدید به عرصههای گوناگون خود نقطه امیدی است که میتواند ما را به آینده امیدوار کند. امید است جوانان با جد و جهد بکوشند تا ما بتوانیم شاهد اتفاقاتی نودر عرصه فرهنگ ایران اسلامی باشیم و حالا با همراهی نسل پویا و نسل قبل که حالا عمری از آنها گذشته، بشود پلی زد و فرهنگ را به گونهای درخور متحول کرد و این مستلزم همکاری همه آحاد ملت و نهادهای مؤثر و وظیفهمند است.
او در پاسخ به این سؤال که مرزبانی فرهنگ کشور از سوی چه نهادی انجام میشود، گفت: قطعاً منظور از مرزبانی مثل مرزهای جغرافیایی نیست. تلقی من این است که وقتی علما و روحانیون مرزبان فرهنگ دینی و اسلامی کشورمان هستند چه نهادهایی وظیفه پاسداری فرهنگی را برعهده دارند؟ به هرحال یک نبرد فرهنگی ایجاد شده و تداوم دارد اما بسیاری از نهادها فعال نیستند یا سکوت کردهاند و در این زمینه باید فعالیتهای ویژه صورت گیرد تا شخصیتها و نهادهای فرهنگی تقسیم کار و ساختار مناسبی در این نبرد داشته باشند.
گفتوگو از مینا حیدری
انتهای پیام