مهدی زارع، عضو هیئت علمی پژوهشگاه زلزله، در گفتوگو با ایکنا؛ در رابطه با وضعیت ایمنی ساختمانهای ایران در برابر زلزله، اظهار کرد: اگر از وضع و کیفیت محل ساخت ساختمانهای مجتمع که در دهه اخیر ساخته شده بخواهیم شاهد بیاوریم؛ پهنه گسل شمال تهران در پای دامنههای شمال تهران هماکنون محدوده ساختوسازهای وسیعی بهویژه ساختمانهای مهم و تأسیسات خدماتی ـ آموزشی است. پهنه گسل شمال تبریز نیز در ناحیه شمال شهر تبریز، محل ساختوساز بیرویهای روی پهنه گسله فعال در شهرکهای باغمیشه، ولیامر، یوسفآباد و ارم است.وی ادامه داد: حریم مشخصشده برای ساختوساز در این شهرکها از گسل شمال تبریز فراتر رفته و عملاً پهنه گسیختگیهای سطحی این گسل در میان و بخشهای شمالی این شهرکها واقع میشود. احتمال گسیختگی مستقیم بر اثر گسل در راستا یا نزدیکی گسل فعال میتواند موجب افزایش خسارتها و تلفات شود. در نزدیکی گسل بر اثر حرکت جبهه گسیختگی به سمت محل موردنظر جنبشهای بسیار شدیدی با تغییر مکانهای بسیار شدید اتفاق میافتد.زارع با بیان اینکه نهشتههای نرم دامنهای در محدوده گسل به ویژه وقتی توسط انسان برداشته شوند، پتانسیل بسیار زیادی برای لغزش و ایجاد شکافهای سطحی و ناپایداری دامنهای دارند، گفت: با توجه به احداث شهرکهای جدید در محدوده گسلها و افزایش سریع تراکم در منطقه شمال شهرهای تهران و تبریز، اولویت مطالعه با تعیین دقیق موقعیت گسلها و مشخصکردن حریم دقیق و احتمال تغییر مکان در هر محل است. در این راه استفاده از تمام ظرفیتهای علمی کشور لازم است. مصوبه شورای عالی معماری و شهرسازی نباید صرفاً وسیلهای برای بهکارگیری توان گروهی از کارشناسان، صرفا برای مشغولکردن این گروه تلقی و اجرا شود.وی با اشاره به اهمیت آموزشهای روانشناختی مردم در برابر زلزله به ویژه در مناطق زلزلهزده به عنوان یکی از راههای ایمنسازی، گفت: مردم مناطق زلزلهزده یا درگیر سانحه طبیعی با ابعاد رویدادی مانند زلزلههای۱۳۸۲ بم، ۱۳۶۹منجیل یا ۱۳۵۷ طبس، عملاً روند عادی زندگی خویش را با از دست دادن نزدیکان، بستگان و اعضای خانواده مختل شده مییابند. فشارهای روانی در چنین هنگامی به حدی است که گاه موجب آسیبهای روانی و شخصیتی دائمی در افراد مصیبتدیده میشود. معضل مهم در کشور بهویژه در موارد زلزلههای منجیل و طبس فقدان کمکهای روانشناختی پس از وقوع سانحه بوده است.نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی
این زلزلهشناس درباره نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی یادآور شد: هنگام وقوع حوادثی مانند زلزله ۲۰۱۰ هائیتی، ۲۰۱۱ نیوزیلند، ۲۰۱۱ ژاپن و بهویژه زلزله ۲۰۱۵ نپال استفاده از شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و توییتر در تغییر روند امدادرسانی در هنگام بروز فاجعه بسیار تأثیرگذار بود. دقیقا پس از رخداد زمینلرزه هائیتی هزار و ۵۰۰ پیام در دقیقه به صورت استاتوس درباره این زلزله در فیسبوک به اشتراک گذاشته شد؛ ضمن اینکه وقوع این زلزله و اخبار حواشی آن موضوع اصلی توییتر شد. انجمن پاسخ به فجایع طبیعی، هرچند آمادگی سرازیر شدن این حجم از اطلاعات را در این رخداد نداشت؛ اما درباره چگونگی تطبیقدادن این انجمن با انبوهی از اطلاعات که به صورت آنلاین برای فاجعههای آتی منتشر میشود تدابیری اندیشیده شد.
وی ابراز کرد: در تابستان ۲۰۱۰ صلیب سرخ آمریکا در یک همهپرسی، انتظارات مردم از کاربرد رسانههای ارتباطی را بررسی کرد. سؤالی که در این همهپرسی مطرح شد، این بود که در صورت وقوع فاجعه و نیاز به برقراری ارتباط با سرویسهای اضطراری هنگام در دسترس نبودن تلفن آتشنشانی مانند سامانه تلفن ۱۲۵ در ایران چه میکنند؟ یکپنجم پاسخدهندگان گفتهاند که در این شرایط از واسطههای دیجیتالی مانند ایمیل یا توییتر برای کمک استفاده میکنند. در پاسخ به این سؤال چیزی که بیش از همه واضح بود، انتظارات غیرمعقول مردم از رسانههای ارتباط جمعی بود. بیش از ۵۰ درصد از این پاسخدهندگان به یک نماینده برای پاسخگویی و در دسترس بودن در زمان اضطرار معتقد بودند، ۷۴ درصد انتظار کمکرسانی در مدت یک ساعت بعد از ارسال یک پست در فیسبوک و توییتر را داشتند؛ در حالیکه ۲۸ درصد انتظار داشتند همین کمک در مدت ۱۵ دقیقه صورت گیرد.
زارع افزود: هرچند رسانههای ارتباط جمعی باید نقش خود را هنگام وقوع شرایط اضطراری بهخوبی ایفا کنند. مردم نیز باید انتظارات معقولی از رسانهها داشته باشند. خبرهای اصلی و اولیه در زلزله چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ نپال در ابتدا با پیامهای کاربران نپالی شبکه اجتماعی توییتر به دنیا مخابره شد. اولین عکسها و خبرهای این زلزله نیز حاصل پیامهای همین کاربران در شبکههای اجتماعی فیسبوک و توییتر بود. جالب است در بازدیدی که از منطقه زلزلهزده نپال داشتیم، متوجه شدیم که با وجود فقر زیاد استفاده از اینترنت در این کشور بسیار راحت است و عملاً بسیاری از کمبودهای ارتباطی از طریق اینترنت برطرف میشود.
لزوم حضور مسئولان کارآمد در مناطق بحرانزده
عضو هیئت علمی پژوهشگاه زلزله با اشاره به زلزله بم و اهمیت مدیریت میدان حادثه تأکید کرد: تجربه سوانح طبیعی اخیر در ایران نشان میدهد که وجود مدیران کارآمد که از حادثه جان سالم به در برند یا بتوانند خود را سریعا به کانون حادثه برسانند، بسیار در کاستن از تبعات بحران مؤثر است. البته این فرایند ممکن است بسیار خطرناک باشد. در زلزله بم حضور سردار شهید احمد کاظمی بهعنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه بهموقع در فرودگاه بم و فعالیت بیوقفه ایشان به منظور هدایت عملیات انتقال مجروحان و کمک به مردم منطقه زلزلهزده بم، به نحو شگفتانگیزی در کنترل تبعات ناشی از فاجعه بم کمک کرد.
وی ادامه داد: از سوی دیگر در مدیریت امنیت شهری، در ۴۰ ساعت اول پس از فاجعه، کوتاهیهای مشهودی در هدایت خودروهای امدادرسان و دستهبندیکردن امدادرسانی به مردم مشاهده شد. در این راستا فعالیتی سازماندهیشده انجام نشد به همین دلیل خودروهای امدادرسان با تجمع در مبادی ورودی شهر بم موجب انسداد راه و اختلال در امدادرسانی در روز دوم فاجعه بم شدند؛ در نهایت نیروی انتظامی و پلیس راه در شب دوم بعد از حادثه توانستند اوضاع را سامان دهند.
رویکرد انفعالی مدیریت بحران
زارع درباره مدیریت بحران زلزله در کشور گفت: در چهارم شهریور ۱۳۹۸ قانون مدیریت بحران کشور از سوی مجلس به ریاستجمهوری ابلاغ شد. روح حاکم بر این قانون، در نظر داشتن سوانح طبیعی به عنوان رخدادهای پیشبینینشده است که در صورت وقوع ناگهانی، همه دستگاهها موظف هستند در این شرایط اضطرار نیز به خدمترسانی ادامه دهند؛ انگار قرار است همه دستگاهها در شرایط بحران همین سطح عملکرد در شرایط عادی را داشته باشند. ضرورت توجه به سوانح نیز زمانی حس میشود که پیشنشانگرهای آن در جایی گزارش شده یا مشاهده شوند.
وی افزود: چنین نگاهی بهطور طبیعی از اطمینانی پس ذهن تنظیمکنندگان این قانون خبر میدهد که اساساً قرار نیست سوانح بزرگ و شرایط اضطرار مانند رخداد زلزله و سیلهای بزرگ در شهرهای تهران، تبریز و مشهد رخ دهد و بلاموضوع است و ضمنا در زمان قبل از رخداد، کار خاصی قرار نیست انجام شود؛ مگر آنکه پیشنشانگرهایی از قریبالوقوعبودن آن سانحه خبر دهد. این رویکرد انفعالی، غیرتوسعهای و تسلیم در برابر اتفاقاتی است که اساساً رخداد و تبعاتشان در چنین رویکردی نه شناختهشده است، نه قرار است شناخته شود و نه قرار است کاری برای کاهش ریسک آنها انجام شود.
زارع با بیان اینکه مدیریت بحران، علمی حوزهای، تخصصی، بینرشتهای، میان مدیریت، جامعهشناسی و مهندسی سوانح طبیعی است، گفت: اجرای آن براساس روش علمی دستورالعملها و استانداردهای علمی معنیدار است. هرکس مسئولیتی داشت و در زمان مسئولیتش سانحهای رخ داد و بر حسب اضطرار نوعی از رفتار و پاسخی صحیح یا غلط را نشان داده، الزاما و به مفهوم علمی، مدیر بحران نیست چراکه هر مدیری در زمان خدمتش بههرحال در خاطرات و تجربیات خود میتواند حضور در بحرانها و سانحهها را به عنوان تجربه شخصی ذکر کند، بدون اینکه از عملکردش بر مبنای روش علمی ارزیابی شده باشد.
وی تأکید کرد: مدیریت کاهش ریسک سانحه در کلانشهرها، مسئلهای مفصلتر و کاملاً متفاوت است که به باور من هنوز در ایران بهطور جدی به آن پرداخته نشده و اجرای آن عزم و ارادهای ملی و حاکمیتی میخواهد؛ چرا که در کلانشهرها(بهویژه در تهران)، تصمیمهای کلان توسعه شهری صرفاً از شهرداری صادر نمیشود.
زارع در مورد وضعیت ایمنی استان تهران در برابر زلزله نیز گفت: در استان تهران بیشترین تمرکز جمعیت به سوی جنوب و جنوب غرب و غرب استان تهران و در داخل شهر تهران به سمت مرکز و جنوب شهر تهران است. میزان فرونشست زمین در گستره غرب و جنوب غرب تهران که اکنون جمعیتی حدود دو میلیون نفری را در خود جای میدهد به حدود ۳۰ سانتیمتر در سال یعنی هر سه سال یک متر میرسد. این فرونشست علاوه بر آسیب جدی بر زیرساختهای منطقه مانند خطوط راهآهن، خانهها و ساختمانها و دیگر تأسیسات را آسیبپذیرتر میکند؛ بنابراین در چنین وضعی عملاً ریسک زمینلرزه بعدی به دلیل افزایش آسیبپذیری بیشتر میشود.
وی گفت: شهر تهران و شهرهای پیرامونی آن همچنان از جذابترین نقاط کشور برای مهاجرت هستند. شرق و جنوب شرق تهران کانونی برای مهاجرت مهاجران از روستاها و شهرهای دچار خشکسالیشده از استانهای خراسان، کرمان، سیستانوبلوچستان و همچنین حدود ۵۰۰ هزار نفر مهاجر ثبتنشده، ولی برآورد شده افغانستانی است. در عوض جنوب، جنوب غرب و غرب تهران، برای مهاجران از استانهای آذربایجان، اردبیل، کردستان و لرستان جذاب هستند؛ سرعت رشد جمعیت در حاشیه غرب تهران، چهار درصد در سال بوده که در دهه گذشته حدود دوبرابر این رشد در حاشیه شرق تهران، یعنی حدود دو درصد در سال بوده است.
زارع یادآور شد: گسل «مشا» با طولی بیش از ۱۸۰ کیلومتر از ناحیه شمال شرقی تهران است که از شمال کوههای توچال میگذرد و در غرب به گسل «طالقان» میپیوندد. وجود محل تلاقی دو گسل «مشاء» و «شمال تهران» در روستای «کلان» در شمال شرق سد «لتیان» از نکات بسیار مهم در تعیین محدود با خطر بالا از دید لرزه زمینساختی است. به نظر میرسد که زمینلرزه ۱۸۳۰ دماوند، شمیرانات که در پایان زمان حکومت فتحعلیشاه قاجار رخ داد، آخرین رخداد لرزه با بزرگی بیش از هفت مرتبط با این گسل باشد. نزدیکترین فاصله این گسل با شمالشرق تهران، محل روستای کلان در حدود ۳۵ کیلومتری تهرانپارس است که در همین محل تلاقی گسل مشاء با گسل شمال تهران هم رخ میدهد و به واسطه همین تلاقی یک پتانسیل خطر مهم برای شمال تهران محسوب میشود از این رو ضروری است تعداد ایستگاههای لرزهنگاری در جنوب البرز برای رصد این گسلها به ویژه گسلهای آستانه، فیروزکوه، عطاری و گرمسار و مشا افزایش پیدا کند.
وی با انتقاد از اینکه هیچ عزم جدی در مسئولان مربوطه برای مقابله با مشکلات ناشی از وقوع این زلزله در تهران وجود ندارد، اظهار کرد: مدیریت بحران سلسله مراتبی دارد، به این معنا که وزارت کشور، استانداری و ... در آن نقش دارند، اما تاکنون اقدام جدی در زمینه پیشگیری در این حوزه انجام نشده است. پیشگیری در زمینه کاهش خسارات ناشی از وقوع زلزله در پایتخت از اهمیت بسزایی برخوردار است. آنچه مسلم است سلسله مراتب در زمینه مدیریت بحران در زمان وقوع زلزله نمیتواند کارآمدی خاصی داشته باشد، چنانکه در ساعت ۶ صبح دیماه سال ۸۲ در شهر بم، سلسله مراتب کارایی نداشت، چرا که بسیاری از مدیران جان خود را از دست داده بودند و ایستگاه آتشنشانی و تمام امکانات از بین رفته بود.
زارع ابراز کرد: فساد مالی، بوروکراسی اداری، سیاستبازی و رکود، جنبههای منفی عملکرد سلسلهمراتب بحران هستند که مانع از پیشبرد اهداف در حوزه کاهش آسیبهای ناشی از بحران میشوند. ضمن اینکه از طریق آموزش، استفاده از علم نوین، توانمندسازی، اعتمادسازی و شفافیت میتوان مشکلات این بخش را به حداقل رساند. اغلب مسئولان حوزه بحران نبود بودجه و خلأ قانونی را در این زمینه بهانه میکنند و در عمل با این روش بیعملی در گردش کار مدیریت بحران و کمکاری خود در این زمینه را توجیه کنند. البته نمیتوان منکر این موضوع شد که در تأمین امکانات مرتبط با حوزه بحران مشکلی وجود دارد، اما سیستم مدیریت بحران باید کارآمد، هوشمند و توانمند باشد و بداند که هنر در جایی است که بتوان با بودجه محدود بحران را مدیریت کرد، ضمن اینکه مناسبات سیاسی نباید مانعی در مسیر سازماندهی سلسله مراتب در مدیریت بحران باشد، کما اینکه بعد از وقوع سیل در استان گلستان و برکناری استاندار شاهد بروز این مشکل بودیم.
انتهای پیام