راهی قدس شده لشکر آزادی قدس/ این خبر را برسانید به سفیانی‌ها
کد خبر: 3868894
تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۴
واکنش شاعران به شهادت سردار سلیمانی؛

راهی قدس شده لشکر آزادی قدس/ این خبر را برسانید به سفیانی‌ها

گروه ادب ــ درپی شهادت مظلومانه سردار پاسدار اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی جمعی از شعرای کشورمان در وصف این شهید اشعاری سرودند.

راهی قدس شده لشکر آزادی قدس/ این خبر را برسانید به سفیانی‌هابه گزارش خبرنگار ایکنا؛ پس از انتشار خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی و همراهانش، بسیاری از اهالی قلم و ادب احساس اندوه و خشم خود را نسبت به این اقدام تروریستی آمریکا با انتشار پیام و سرودن شعر اعلام و آن را محکوم کردند.

محمدحسین نعمتی، شاعر با سرودن شعر «شهید من» در قالب واژه‌ها به سوگ نشسته است؛

الا رفتنت آیه ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
ز هر قطه خون تو لاله روید
گلستان بماند چنین میهن ما
گناهی نداریم جز بی‌گناهی
گواه است این پاره پیراهن ما
به تن جامه رزم داریم و آن را
نیارد به در مرگ هم از تن ما
به جز شوق دیدار در ما نیابی
به جز عجز در چهره دشمن ما
شهید من‌ای جاودان، از تو گفتن
گران‌مایه عهدی‌ست بر گردن ما
به خون خفته چشمان تو خیره مانده
به فردا به آینده روشن ما

رضا اسماعیلی

ما بر چکاد خوف و خطر ایستاده‌ایم
با زخم و داغ و خون جگر ایستاده‌ایم
در فتنه‌خیز حادثه‌ها قد کشیده‌ایم
در روشنان صبح ظفر ایستاده‌ایم
تا بشکفیم از نفحات سپیده دم
در مقدم نسیم سحر ایستاده‌ایم
با نشر نور، رونق شب را شکسته‌ایم
آماده تا ظهور سحر ایستاده‌ایم
تا در زمین دوباره ببالد غرور سرو
با آرزوی مرگ تبر ایستاده‌ایم
بیعت نموده فطرت ما با امام عشق
با «یا علی»، مقابل شر ایستاده‌ایم
ما شهره‌ایم در همه عالم به عاشقی
با داغ عشق، شعله به سر ایستاده‌ایم
«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق»
ما عاشقیم و زنده، اگر ایستاده‌ایم

نفیسه سادات موسوی

دستشان باز شد آلوده به خون، جانی‌ها
بی‌دوام است، ولی خنده شیطانی‌ها
کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا
کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها
جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت
کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها
برسانید به آن‌ها که پشیمان نشوند
ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها
غیرت است این که همه پیر و جوان می‌بندند
گره بر چکمه و سربند به پیشانی‌ها
انتقامش به خدا از حججی سخت‌تر است
وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها!
راهی قدس شده لشکر آزادی قدس
این خبر را برسانید به سفیانی‌ها

عبدالمجید فرایی

حیف است، در بستربمیرد، یک مجاهد
بی‌بهره باشد، از مزیت‌های شاهد
گرچه نفس‌های سلیمانی گواه است
در هر دم و درباز دم، درشاهراه است
رزمنده‌ای دلداده، بر امر ولایت
مخلص‌ترین سرباز باشد، باکفایت
قاسم سلیمانی، چه زیبا پرکشیده
شهد شهادت را، به زیبائی چشیده
او را پسندیده، تراشیده، سترده
او را خدای عاشقان، باخویش برده
دشمن ز نامش بود، لرزان و هراسان
خواهدشد از کردار زشت خود پشیمان
ایران اگرچه زین مصیبت، داغداراست.
اما برای دشمنان، پایان کار است
روح بلند او، به همراه سپاه است
دشمن بداند، بعد از این روزش سیاه است
****
تکثیر شهید را، تماشا باید
فرمانده پاک دیگری می‌آید
دشمن بخیال خام خود، می‌نازد
در لاک پلید خویش، می‌آساید.
اما بخورد سیلی محکم، به یقین
بر رنج و شکست خویش می‌افزاید

ولی‌الله کلامی زنجانی

فنا فی‌الله شد، اما بقا دارد سلیمانی
مقام قدس در قُرب خدا دارد سلیمانی
شهید فی سبیل الله، عزیز جان روح الله
بلی در قلب حزب الله جا دارد سلیمانی
به رضوان کرد کاشانه به دنیا بود بیگانه
که میثاق وفا با آشنا دارد سلیمانی
علی را یار شیدا بود، بلی سردار دل‌ها بود
که بیعت با حسین سر جدا دارد سلیمانی
همای رحمت ایزد به اوج آسمان پر زد
که آوازه چو پرواز هما دارد سلیمانی
بُو‌َد آن کشته توحید همیشه زنده و جاوید
به گوش جان سرود دلربا دارد سلیمانی
از او آوای «حتی لا تکون فتنه» می‌آید
پیام نور بر اهل وفا دارد سلیمانی
برادر استقامت پیشه مردان حق باشد
که ثابت کرد شور کربلا دارد سلیمانی

عبدالرحیم سعیدی‌راد

مرحبا شیر مرد کرمانی
مرحبا قاسم سلیمانی
مردی از نسل ذوالفقار علی
با خروشی همیشه طوفانی
مالک اشتر است بی‌تردید
عزت شیعه در مسلمانی
مثل عمار مانده در میدان
یاور سید خراسانی
شیرمردی همیشه آماده
تا کند جان خویش قربانی
مردی از جنس همت و صیاد
کاظمی، باکری و تهرانی
مردی از نسل پاک خرازی
با نگاهی دقیق و چمرانی
سوریه یا عراق یا لبنان
مقصدش جلوه گاه انسانی
پهلوانی همیشه توفنده
در نگاهش غرور ایرانی
در رکابش چه خوب می‌جنگند
شیعیان سپاه افغانی
مثل عباس می‌رود محکم
تا کند از حرم نگهبانی
همرکابش مدافعان حرم
هم‌قطارش بلند پیشانی
از همین رو، سپاه تکفیری
در هراس‌اند و در پریشانی
داعش، اما برای او دارد
دائما نقشه‌های شیطانی
او، ولی در سکوت می‌رزمد.
چون پلنگان بیشه پنهانی
از حلب تا دیاله و کرکوک
رد پا‌های اوست نورانی
این یل قهرمان و رزمنده
این چنین است و آنچه می‌دانی

داود رحیمی

خبر رسید مالک از سپاه عشق پر کشید
خبر رسید حاج قاسم دمشق پر کشید
خبر فراق مالک و خبر عروج اشتر است
کسی که داغدار‌تر دراین غم است، حیدر است
خبر چه کرده با دلم؟ خبر چه کرده با علی؟
بلندشو دلاورا! بگو دوباره یاعلی
محاسنت چنان حبیب، قاسم است نام تو
محاسنت ز خون و از عسل پر است کام تو
هراس داشت دشمن از نگاه بی بدیل تو
تو شیر بودی آنچنان که گرگ‌ها ذلیل تو
قسم به راه روشن و شکوه و اقتدار تو
نه بسته است راه تو، نه نا تمام کار تو
پس از تو بیرق تو را به روی شانه می‌بریم
گذشته‌ایم از سر و از انتقام نگذریم
به خاک می‌زنیم پادشاهی سعود را
و سر به نیست می‌کنیم دولت یهود را
تمام می‌کنیم کار ناتمام مانده را
به قدس می‌بریم بیرق به شام مانده را
کنون که لشکر علی به پشت خیبر آمده
ببین سپاه کفر را که کفرشان در آمده
آهای مدعی بترس از انتقام سخت ما
بترس از خروش ما از آن قیام سخت ما
بدان که خون کشته‌های ما هدر نمی‌رود
بکش، ولی بدان که شورمان ز سر نمی‌رود
میان معرکه ز روبه‌رو چرا نمی‌زنی؟
چرا شبانه مخفیانه بزدلانه می‌زنی؟
همیشه رسم گرگ‌ها زبونی است و ذلت است
همیشه رسم شیرها، شجاعت است و عزت است
بدان که مرگ بر شما همیشه در شعار ماست
همیشه گفته‌ایم که شهادت افتخار ماست

حیدر دهقان

بنام پاسدار حرمت عشق
جدا از تن سرش در غربت عشق
جوانی که مدافع از حرم شد
سپر کرد سینه را با رخصت عشق
به زیر تیغِ ظالم هر رگش گفت:
فدای روضه‌های حضرت عشق
از اول هم بنایش ترک سر بود
همان دم که چشید از تربت عشق
طریق عاشقی آری چنین است
به عزت مردن اعلاء رتبت عشق
بساط خویش برچیدند و رفتند
شهیدان از سرای حیرت عشق
به خون پاک سرداران بی سر
جهانی خیره ماند از قدرت عشق

بهروز نامدارپور

سینه‌ها لبریزِ درد و دست‌ها روی سر است
ملت ما غصه‌دار یک عزیزی دیگر است
تسلیت گوییم بر فرمانده کل قوا
حضرت آقا عزادار غم سر لشکر است
گرچه جای هر شهیدی در دل مردم یکی است
این شهیدِ خط اول، قهرمان کشور است
حاج قاسم با شهادت الفتی دیرینه داشت.
چون شهادت خط سرخ عترت پیغمبر است
این خبر خواب است یا کابوس، کی باور کند؟
پیکر سردار ما از هم جدا و پرپر است
انتقامی سخت می‌گیریم از کاخ سفیدو از ترامپ
پاسخ ایران به این نامرد‌ها محکم‌تر است
مقتلش دیدم، به یاد قتلگاه افتاده‌ام
بازهم شکر خدا در دست او انگشتر است

محسن ناصحی

به پیمان خود اهل ایمان عمل می‌کنند
به قولی که دادند مردان عمل می‌کنند
چه اندازه ما سخت از عشق دم می‌زنیم
شهیدان چه اندازه آسان عمل می‌کنند
چه باک از سر و تیغ و خنجر، که در پای عهد
شهیدان نه با حرف با جان عمل می‌کنند
دم از جنگ می‌زد یهود و نفهمیده بود
که مردان مُلکِ سلیمان، عمل می‌کنند
خوشا آن شهادت نصیبان که بعد از الست
بلیَ گفته‌اند و به پیمان عمل می‌کنند
خوشا آن شهادت نصیبان که بعد از غدیر
علی باورند و به قرآن عمل می‌کنند
چه سلمان چه بوذر چه مالک، علی یاوران
چه آغاز باشد چه پایان، عمل می‌کنند

احمد بابایی

در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست
شعله‌ور شد در و دیوار حرم، سینه شکست
خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است
بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است
اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
خون ما وجه سلوک است که سالک باقی‌ست
کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقی‌ست
شعله‌ور بود و به ققنوس، توسل می‌کرد
تشنه لب بود و لب آب تحمل می‌کرد
وسط معرکه غوغاست، جنون می‌رقصد
مالک انگار که در برکه خون می‌رقصد
شعله‌ور بود درِ خانه، لگد بر در خورد
داغ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد
شعله‌ور بود خبر، دل به صدا آمده است
خبر ار مصحف امّ الشهدا آمده است
سنگ باران شده قاسم، شده دل، خونین‌تر
این چه زخمی ست که باشد ز عسل شیرین‌تر
وسط معرکه غوغاست... شکسته بالش
آمده مادر سادات به استقبالش
جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا
چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا
چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند
قبله باقی ست فقط قبله نما را کشتند
قبله باقی ست، خدا هست، بگو با صهیون
صد چنین قبله نما هست بگو با صهیون
عاقبت مسح جنون، خون به پر و بال کشید
روضه قاسم ما نیز به گودال کشید
بت بگو، بی سروپا باش، سراپا تبریم
چند سالی ست که ما منتظر این خبریم
کدخدا را برسانید! زمان، مستِ علی ست
مالک افتاد زمین، تیغ، ولی دست علی ست
کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
کدخدا را برسانید که حق تابنده ست
مالک افتاد، ولی خشم مقدس زنده‌ست
زخم شمشیر اگر خورد به شیران... باشد
حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد
چله‌ای هست که سردار... نه بی سر شده‌اند
همه مردم ما مالک اشتر شده‌اند
دل ما سوخت در این روضه خبر سنگین است
باکی از کشته شدن نیست، سعادت این است
مالک افتاد زمین، قیمت حسرت چند است
خوش به حالش که علی از دل او خرسند است
نوبت روضه قاسم شد و جولان دادند
روضه خوان‌ها خبر از سم ستوران دادند
یا علی، اهل حرم دست به دامان تو اند
مالک و قاسم هر عهد، شهیدان تو اند
قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر
بازهم در وسط معرکه، آهوی دگر
خبر تازه، سر قافله آوار شده
فاطمه پشت در خانه، گرفتار شده
اشک آغاز جنون است! تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
سر صبحی دم از آن زلف پریشان زده‌ایم
اول روضه گریزی به شهیدان زده‌ایم
مرگ بر بی کسی و واهمه! بر عشق درود
تشنه جان داد حسین ابن علی بین دو رود
تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم
نگران بود حرامی نرود سوی حرم
وای اگر آبروی قوم غدیری می‌رفت
وای اگر دختر ارباب اسیری می‌رفت
روضه خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است
روضه خوان گفت که زینب به اسارت رفته است
خطبه خوان زینب کبراست بگو با صهیون
کربلا آخر دنیاست بگو با صهیون
در عطش چاره همین بود که دریا باشیم
ارباً اربا شده اکبر لیلا باشیم
سامرا تا به حلب جمع پریشانی بود
تیغ خیبر شکنی، ارث سلیمانی بود
سر طوفان شب بی حادثه بر شانه ماست
ابر‌ها مرز ندارند سفر خانه ماست
غرش ماست که از شط مصاف آمده است
صاعقه دور سر ما به طواف آمده است
کدخدا را برسان! جلوه به زخم آکنده ست
خون ما بت‌شکنان، گور بتان را کنده است
زخم و خون آرزوی ماست، بگو با صهیون
زخم ارثیه زهراست بگو با صهیون
صبح صادق زده و ضربت آخر مانده ست
راه باز است اگر سیدعلی فرمانده ست
اشک من حسرت محض است پر از فریادم
کشته شد یار، ولی یاد بتول افتادم
گریه کردیم، ولی عقده ز دل باز نشد
مگر از پشت در خانه غم آغاز نشد
خواست آن فرصت عهد ازلی را نبرند
فاطمه پشت در آمد که علی را نبرند
کدخدایان نجس سرّ مگو را کشتند
یک نفر یار علی بود که او را کشتند
شعله بر بال و پر روح الامین افتاده
سوره کوثر قرآن به زمین افتاده
آن طرف نعره یک بی سروپا می‌شنوم
این طرف از پس در فضه بیا می‌شنوم
شعله‌ور شد حرم و معجر زهرا هم سوخت
روضه خوان گفت که موی سر زهرا هم سوخت

بخشی دیگری از ابراز ارادت شاعران کشورمان را که روز گذشته منتشر شده است اینجا مطالعه کنید. 

انتهای پیام
captcha