به گزارش ایکنا، سردار محمدجعفر اسدی، از فرماندهان دوران دفاع مقدس است که از 1394 تا 1396 هم فرماندهی میدانی نیروهای سپاه را در سوریه عهدهدار بود. شنیدن خاطرات ایشان، که یاوری صادق و صمیمی برای سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بود، پنجرههای جدیدی را از شناخت وجوه اخلاقی و مشی نظامی سردار دلها به روی ما میگشاید و بیش از پیش ما را با آفتاب مجاهدتهای آن مرد خستگیناپذیر مأنوس میکند.
ایکنا ـ شهید سلیمانی را از چه زمانی شناختید و کدام ویژگی اخلاقی ایشان پررنگتر است؟
با شهید بزرگوار از سال 1361 در جبهههای دفاع مقدس آشنا شدم. او تیپ 41 ثارالله را شکل داد و من هم تیپ 33 المهدی را؛ بعد هر دو تیپ به لشکر تبدیل شد و توفیق داشتیم که در کنار هم فعالیت کنیم. رفاقت ما زبانزد خاص و عام بود و به همین سبب فرمانده نیروی زمینی وقت ما را تشویق کرد و از سوی ایشان هدیه دریافت کردیم.
سردار سلیمانی گوهری به نام اخلاص داشت که موجب شده بود از ابتدا به دنبال حقیقت باشد و در این راه تلاش کند. اعضای لشکر 41 ثارالله افتخار میکردند که فرمانده آنها حاج قاسم است، زیرا بااخلاص و مقتدر بود. مورد دیگر نظمش بود. او در سال 1376 به فرمانده نیروی قدس سپاه منصوب شد و من هم جانشین نیروی زمینی شدم. تقریباً یکی دو ماه از آغاز مسئولیتش میگذشت که برای ملاقات خدمتش رسیدم. دیدم مشغول نوشتن است. گفتم چه کار میکنید؟ گفت: «برنامه 20 سال آینده نیروی قدس را روی کاغذ نوشتهام و در حال نهایی کردن آن هستم.» حاج قاسم نه فقط یک شخصیت شجاع و بااخلاص، بلکه انسانی بابرنامه بود. حاج قاسم تجلی «اوصیکم بتقویالله و نظم امرکم» بود؛ هم تقوا داشت و هم نظم. اینها سبب شد که کارهای بسیار بزرگی را در طول زندگیاش انجام دهد.
ایکنا ـ مشی فرماندهی ایشان در عملیاتها چگونه بود؟ شجاعت و درایتشان چگونه به نیروهای رزمنده کمک میکرد؟
او در حالی که فرمانده لشکر 41 ثارالله یا فرمانده نیروی قدس سپاه بود، بارها و بارها در خط مقدم مثل سرباز جنگید؛ مثلاً در زمان پذیرش قطعنامه صدام میخواست خرمشهر را در اختیار بگیرد. حاج قاسم آن روزها به نبرد تن به تن با نیروهای متجاوز در خرمشهر پرداخت. اینقدر درگیری نزدیک بود که وقتی صبح بلند شد، دید که با نیروهای عراقی یکجا خوابیده است! در همه صحنههایی که کنار حاج قاسم بودم، شجاعت و درایتش را مشاهده کردم. هنگام عملیات به خط مقدم میرفت و به بچهها میگفت که بیایید! هیچ وقت عقب نمیایستاد و به بچهها نمیگفت بروید! او در طول 24 ساعت بیشتر از دو سه ساعت نمیخوابید. بعضی وقتها 10 دقیقه میخوابید و بعد بسیار فعالیت میکرد.
ایکنا ـ وقتی به زندگی شهید سلیمانی پس از انقلاب اسلامی نگاه میکنیم، ایشان مدام در حال مبارزه و جهاد بود. نظرتان درباره خستگیناپذیریشان چیست؟
تقریباً عموم پاسدارها توفیق یافتند که کل ایام دفاع مقدس یا حداقل بخش عمدهای از آن را در جنگ سپری کنند، اما یک نفر را میشناسم که از اول انقلاب تا زمان شهادت از اسلام و انقلاب دفاع کرد. هشت سال جنگ تحمیلی تمام شد و خیلی از ما پاسدارها زندگیمان را ادامه دادیم یا حداقل شبها به منزل بازمیگشتیم! اما حاج قاسم پس از جنگ به مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر در جنوب شرق پرداخت و شبانهروز خود را در بیابانها و کوهها گذراند. او توانست سران تمام عشایر را جمع کند و فرایند خلع سلاح را انجام دهد که کار بسیار سختی بود و هرکسی از پس آن برنمیآمد. بعد به فرماندهی نیروی قدس منصوب شد و تا پایان عمر در سوریه، عراق، لبنان و... به مجاهدت پرداخت. من کسی را در جمهوری اسلامی سراغ نداشتهام که به اندازه حاج قاسم از همسر و فرزندانش دور بوده باشد.
ایکنا ـ با توجه به اینکه شما فرمانده میدانی نیروهای سپاه در سوریه هم بودهاید، بعضی این سؤال و انتقاد را مطرح میکنند که چه لزومی داشت جمهوری اسلامی در آنجا وارد عمل شود؟ نقش شهید سلیمانی در تحولات سوریه چه بود؟
وجود کشور خبیث و غارتگر آمریکا در منطقه به چه معناست؟ چند دهه قبل تمام جهان به دو بلوک شرق و غرب تقسیم میشد و کشوری را پیدا نمیکنید که مستقل بوده باشد. کشور ما ذیل بلوک غرب بود. وقتی جمهوری اسلامی به همت امام عزیزمان(ره) استقرار یافت، ایران مستقل شد. بعد آمریکاییها با هراس زیادی وارد منطقه شدند که مبادا انقلاب سرایت کند و دیگر کشورها هم بخواهند مستقل شوند. حضور آمریکاییها در افغانستان، پاکستان، عربستان، قطر، کویت، ترکیه و... با همین انگیزه بوده است. تنها کسی که در میدان تمامقد در مقابل آمریکاییها و ولد خبیث آنها، یعنی اسرائیل مبارزه میکرد، حاج قاسم بود. در این شرایط آمریکاییها احساس کردند که بشار اسد وسط هلال شیعی قرار دارد و با توجه به اینکه به عراق حمله کرده و اوضاع آنجا را متزلزل کرده بودند، احساس کردند که اگر دولت بشار اسد را ساقط کنند، هلال شیعی از بین میرود، اما به دستور مقام معظم رهبری سرباز ولایت، حاج قاسم سلیمانی، به سوریه رفت. زمانی که او و شهید بزرگوار حاج حسین همدانی وارد سوریه شدند، از فرودگاه دمشق تا محل استقرار چند بار به ماشین آنها تیراندازی شد، چون افراد مسلح کنترل بخشهای زیادی از شهر را به دست گرفته و افراد مسلح تا 400 متری کاخ بشار پیشروی کرده بودند.
به لطف خدا در طول هفت هشت سال گذشته نه تنها در سوریه و عراق، بلکه در کل منطقه نیت آمریکاییها با وجود رشادتهای حاج قاسم محقق نشد. یکی از مهمترین اقدامات شهید سلیمانی برای مبارزه با عناصر تکفیری در سوریه این بود که تجربه دفاع مقدس را به کار گرفت و دولت سوریه را متقاعد کرد که نیروی مردمی و دفاع وطنی داشته باشند. در پی این اقدام، 50 هزار نیروی وطنی سوریه به میدان آمدند و تحولات جدیدی رقم خورد. شهید سلیمانی توانست در مدت سه چهار سال پنج لشکر تشکیل دهد و این لشکرها به چند سپاه تبدیل شدند که بعدها خدمات آنها به منطقه مشخص خواهد شد.
ایکنا ـ به نظر شما خون شهید سلیمانی چه حاصلی برای ملتهای مظلوم و مقاوم دارد؟
مصلحت خدا این بود که چهل سال دوم انقلاب با خون سردار سلیمانی بنیان گذاشته شود. چهل سال اول انقلاب را شهدای محراب و دفاع مقدس و... بنا نهادند، اما معتقدم شهید سلیمانی به تنهایی بنیان چهل سال دوم انقلاب را گذاشت؛ همانطور که فرمانده محترم کل سپاه فرمودند، خون شهید سلیمانی بیشتر از قاسم سلیمانی سبب رعب دشمن میشود. بحمدالله فرمانده جدید نیروی قدس، اسماعیل قاآنی، انسانی بسیار خالص، صبور، شجاع و برنامهریز است که در نیروی قدس حضور داشت. در تمام مدتی که حاج قاسم فرمانده سپاه قدس بود، امور استراتژیک در دست آقای قاآنی بود. او در سایه فعالیت میکرد و از روی تواضعی که در برابر حاج قاسم داشت، هیچگاه درصدد مطرح کردن خدمات خود برنیامد. بعضی از روی مردانگی فرمانده خود را چنین گرامی میدارند و خداوند آنها را بزرگ میکند. انشاءالله در آینده خواهیم دید که به برکت خون حاج قاسم و فرماندهی اسماعیل قاآنی، سپاه قدس موفقتر از قبل به راه خود ادامه میدهد. وقتی تشییع پیکر او با چنین عظمتی در شهرهای مختلف ایران و عراق برگزار شد، یعنی راه حاج قاسم ادامه خواهد داشت. در واقع خون او از تمایل آشکار ملت ایران به استکبارستیزی پرده برداشت.
انتهای پیام