توقف کارزار انتخاباتی «سندرز» / چرا انقلاب سیاسی رخ نداد؟
کد خبر: 3890820
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۵

توقف کارزار انتخاباتی «سندرز» / چرا انقلاب سیاسی رخ نداد؟

در بین اخبار کرونا و افزایش قربانیان آن در جهان و به‌خصوص آمریکا در چند روز اخیر، موضوعی که توجهات محافل سیاسی و خبری جهان را به خود جلب کرد، کناره‌گیری برنی سندرز از انتخابات درون حزبی حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری 2020 بود.

به گزارش ایکنا؛ کناره‌گیری برنی سندرز نامزد چپ‌گرا از انتخابات درون حزبی حزب دموکرات برای معرفی نامزد این حزب در انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا، باعث شد که انتخاب «جو بایدن» نماینده حزب دموکرات تقریباً قطعی شود.

در بین اخبار کرونا و افزایش قربانیان آن در جهان و به‌خصوص آمریکا در چند روز اخیر، موضوعی که توجهات محافل سیاسی و خبری جهان را به خود جلب کرد، کناره‌گیری برنی سندرز از انتخابات درون حزبی حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری 2020 بود.

در مورد این کناره‌گیری و تکرار سناریو سال 2016، نقد‌ها و نظرات مختلفی منتشر شد. وب‌سایت خبری VOX در گزارشی به قلم زَک بیشامپ(Zack Beauchamp) این اقدام برنی سندرز را تحلیل کرده است:

نظریه پیروزی سناتور برنی سندرز ساده بود؛ یک سیاست سوسیالیستی بدون عذر و بهانه که بر محور خدمات سلامت برای همه و گسترش دولت رفاه مبتنی بود و طبقه کارگر را متحد و در نهایت در یک ائتلاف چند جانبه و چند نسلی، سندرز را به سوی نامزدی حزب دموکرات و کاخ سفید می‌برد. این تئوری سیاست طبقاتی از همان ابتدای فعالیت کمپین سندرز، استراتژی وی را نشان داد.

در مقاله‌ای که در مجله «جاکوبین»(Jacobin) که خط مشی سوسیالیستی دارد منتشر شد؛ مت کارپ(Matt Karp)، پرفسور دانشگاه پرینستون(Princeton) نوشت: سندرز در سال 2016، 13 میلیون رأی افراد جوانتر، کمتر مرفه و دارای تحصیلات کمتر را به‌دست آورد. هسته اصلی حمایت از برنی توسط رأی‌دهندگان با علاقه به برنامه‌های اضطراری سوسیال دمکراتیک که او پیشنهاد می‌کند، ناشی می‌شود و موقعیت وی را در مبارزه طبقاتی واضح می‌کند.

این رویکرد در نهایت شکست خورد؛ این جو بایدن، معاون رئیس جمهور سابق بود که در ایالت‌های کلیدی مانند میشیگان ـ  جایی که بایدن در هر ایالت فارغ از سطح درآمد یا جمعیت نژادی برنده شد ـ ائتلاف طبقه کارگر چند جانبه‌ای را تشکیل داد نه برنی سندرز؛ سندرز در میان رأی‌دهندگان جوان از حمایت زیادی برخوردار بود، اما از تعداد زیاد آنها نتیجه نگرفت.

ضربه سخت به باورهای چپگرایانه 

شکست سندرز یک ضربه چکشی به تئوری طبقاتی چپگرا مبنی بر پیروزی قدرت سیاسی است، به‌ویژه با توجه به ضعف‌های سیاست‌های ناکام جرمی کورین سوسیالیست در بین طبقه کارگر در انتخابات 2019 بریتانیا. سندرز در تغییر حزب دموکرات در مسیر سیاست خود موفق بود؛ اما استراتژی وی برای به‌دست آوردن قدرت، وابسته به یک تئوری افسانه‌ای و قدیمی از رفتار سیاسی کارگران یقه آبی(کارگران مشاغل یدی) است که براساس آن بخشی از رأی‌دهندگان بر اساس علاقه طبقاتی خود از سوسیالیسم طرفداری می‌کنند. درگیری طبقاتی بر صحنه سیاسی آمریکا حاکم نیست و مبارزات انتخاباتی سندرز نمی‌توانست چنین کند. در این شرایط‌، کمپین سندرز برای نجات، به دنبال بخش اشتباه حوزه‌های انتخابیه بود.

سندرز در انتخابات مقدماتی سال 2016 تئوری چپگرا را به شکلی قابل قبول عرضه می‌کرد. کلینتون با تسلط در بین رأی‌دهندگان سیاه‌پوست، رأی‌دهندگان مسن‌تر و متخصصان با تحصیلات عالی و سفیدپوست پیروز شد. در عوض، سندرز در بین سفیدپوستان روستایی و طبقه کارگر (که در سال 2008 به کلینتون در مقابل اوباما رأی دادند) و رأی‌دهندگان جوان از همه نژادها عملکرد خوبی داشت.

چرا انقلاب سیاسی رخ نداد؟

چالش سندرز در سال 2020 این بود که رأی‌دهندگان یقه آبی و افزایش مشاركت جوانان را به نفع خود داشته باشد. این چالش در سه ایالت اول، به نظر می‌رسید که ممکن است عملی باشد، به‌خصوص که مبارزات انتخاباتی وی در جوامع لاتین‌تبار آمریکا در اوایل کار بسیار موفق بود. سپس پیروزی قریب‌الوقوع جو بایدن در کارولینای جنوبی روی داد که نشان داد ائتلاف سندرز هنوز در بین بخش حیاتی انتخابات ضعیف است: رأی‌دهندگان سیاه‌پوست. اندکی بعد در کارولینای جنوبی، جایی که بایدن از میان 15 جلسه رأی‌دهندگان حزبی 10 جلسه را به نفع خود خاتمه داد و هواداران طبقه کارگر و روستایی را که برای سندرز در سال 2016 بسیار مهم بودند، به‌دست آورد.

در مینه‌سوتا و اوکلاهما؛ دو ایالت که حجم زیادی از جمعیت روستایی دارند، سندرز از پیروزی در بیشتر ایالت‌ها به سمت از دست دادن(تقریباً) همه آنها رفت. بایدن حدود 83 درصد رأی مناطقی را که سندرز سال 2016 در آنجا به دست آورده بود، کسب کرد.

ناتان جِی.رابینسون(Nathan J. Robinson) در شماره ماه گذشته مجله چپ‌گرای «Current Affairs»  نوشت: از سال 2016، برنی با دیگر دموکرات‌ها تفاوت دارد، زیرا او می‌داند چگونه با رأی‌دهندگان به ترامپ صحبت کند. او نه تنها در نظرسنجی رو در رو ترامپ را شکست می‌دهد بلکه به افراد عادی دستور کار بلندپروازانه سوسیال دموکراتیکی ارائه می‌دهد که برای مقابله با مشکلات دنیای واقعی آنها طراحی شده است؛ وقتی برنی به افراد کارگر گفت که طرف آنها قرار دارد، آنها باور می‌کردند.

دلایل شکست تئوری سندرز 

چرا تئوری سندرز شکست خورد؟ چرا انقلاب سیاسی رخ نداد؟ این چیزی است که پژوهشگران سیاسی و فعالان دموکراتیک سال‌ها در حال بررسی آن هستند. اما حداقل سه پاسخ وجود دارد که می توان براساس آن نتیجه‌گیری کرد که به‌نظر می‌رسد با نظرسنجی و تحقیق نسبتاً خوب قابل اعتماد هستند.

نکته اول این است که نظریه سندرز تحت تأثیر مارکس است که مردم چگونه درباره سیاست فکر می‌کنند. پیش فرض اصلی استراتژی سیاسی مارکسیستی این است که مردم باید طبق منافع مادی خود رفتار کنند، همانطور که مارکسیست‌ها ارزیابی می‌کنند یعنی منافع طبقاتی آنها. پیشنهاد سیاست‌هایی مانند «مراقبت‌های پزشکی برای همه»(Medicare-for-all)، که می‌تواند رنج طبقه کارگر را کاهش دهد، باید در تحریک رأی‌دهندگان طبقه کارگر مؤثر باشد تا به سوی احزاب چپ بروند.

چرا انقلاب سیاسی رخ نداد؟

اما این واقعاً نحوه کار در سیاست، حداقل در ایالات متحده معاصر نیست. دانشمندان علوم سیاسی دریافتند که به عنوان یک قاعده کلی، ویژگی‌های مواضع سیاستگذاری و لفاظی مبارزات انتخاباتی نقش کمی در بسیج مشارکت در یک کمپین انتخاباتی دارد. این موضوع که چندبار سندرز به‌طرز پرشوری شعار خود را درباره مراقبت‌های بهداشتی همگانی تکرار کرد یا اینکه داوطلبان کمپین وی خانه به خانه برای تبیین سیاست‌های سوسیال دموکراتیک سندرز می‌روند، اهمیتی ندارد. محتوای سیاست‌های سندرز به‌گونه‌ای نبود که جوانان و افرادی را که رأی نمی‌دهند، متقاعد به حضور کند.

دوم، به نظر می‌رسد که سندرز و کمپین انتخاباتی وی فرض را بر این داشته‌اند که محبوبیت وی در بین طبقه کارگر سفیدپوست در سال 2016 به‌خاطر سندرز و سیاست‌های وی بوده که در واقع اینطور نبود. تجزیه و تحلیل نِیت‌ سیلور(Nate Silver) از وب‌سایت FiveThirtyEight نشان داد که حامیان سندرز در سال 2016، نه ترقی‌خواهان چپگرای مخالف کلینتون بلکه از دموکرات‌های معتدل یا محافظه‌کار بودند که تمایل داشتند دیدگاه‌های راست‌گرایانه‌ای در مورد موضوعات نژادی داشته باشند و بیشتر احتمال داشت از تکرار طرح بهداشت عمومی اوباما موسوم به اوباکِر (ObamaCare) حمایت کنند. این رأی‌دهندگان با هشتگ «NeverHillary#»(هیلاری هرگز) متمایل  به مناطق روستایی، طبقه پایین و سفید بودند. برای برخی از این رأی‌دهندگان، سندرز ممکن است رأیی اعتراضی علیه زنی باشد که عقاید اجتماعی مترقی دارد. به همین دلیل طبقه کارگر، جو بایدن معتدل را به سوسیالیست ورمونتی(سندرز) ترجیح می‌دهند.

سوم، نظریه سویالیستی سندرز بر یک سوء تفاهم از نحوه کار هویت در سیاست معاصر آمریکا تأکید می‌کرد. آمریکایی‌ها در درجه اول به عنوان عضو یک طبقه اقتصادی رأی نمی‌دهند بلکه به عنوان عضوی از یک حزب و گروه هویتی(نژاد، مذهب و غیره) رأی می‌دهند. ترامپ در انتخابات عمومی سال 2016، علیرغم مواضع نامتعارف در مورد تعدادی از موضوعات سیاسی، به دلیل اینکه جمهوریخواه بود، در انتخابات عمومی 2016 بخش عمده‌ای از رأی جمهوریخواهان را به‌دست آورد.

این مشکل بزرگی برای سندرز ایجاد کرد. امتناع وی از دموکرات شدن به صورت رسمی ـ و حملات شدید علیه «تشکیلات دموکراتیک» ـ باعث شد که رأی‌دهندگانی که به‌سختی به حزب دموکرات وابسته بودند، چندان روی خوش به سندرز نشان ندهند و این موضوع ضربه سختی به او زد.

شکاف آموزشی به جای شکاف طبقاتی 

زمانی بود که این سیاست طبقاتی کاملاً قدرتمند بود - هم در ایالات متحده و هم به ویژه در اروپا. در بیشتر زمان قرن 20 یک طبقه پیشبینی کننده این بود که چه کسی در انتخابات دنیای غرب برنده می‌شود. با این حال این وضعیت تغییر کرده است. در دهه‌های اخیر، شاخص الفورد(Alford Index) – شاخصی که کارشناسان سیاسی برای سنجش نقش طبقه در الگوهای رأی گیری از آن استفاده می‌کنند - در سراسر دموکراسی‌های غربی رو به زوال است. طبقه کارگر دیگر به احتمال زیاد از احزاب چپ حمایت نمی‌کند و طبقه‌های بالاتر دیگر به حمایت از احزاب راست گرای علاقه ندارند.

چرا انقلاب سیاسی رخ نداد؟

در عوض، تقسیم طبقاتی با شکاف آموزش جایگزین شده است. رأی دهندگان با تحصیلات و درآمد بالا گرایش به سوی احزاب چپ گرایش دارند - مانند پزشکان - در حالی که رای دهندگان کم درآمد و کمتر تحصیل کرده به سمت راست رفته‌اند. این نشان‌دهنده این واقعیت است که بحث در مورد موضوعات اجتماعی مانند مهاجرت و نقش‌های جنسیتی نقش اصلی را در تقسیم افکار عمومی غربی بازی می‌کنند.

مبارزات انتخاباتی و سیاست جنبش‌های انتخاباتی جمعی می‌توانند مسموم کننده باشند. اما به نظر می رسد چپ را نابینا ساخته و نشان  می‌دهد که در واقع چقدر جایگاه ساختاری آنها در سیاست آمریکا ضعیف است. اینکه چگونه آنها باید در نهادهای موجود و شکاف‌های جمعیتی کار کنند، پیش از اینکه با انقلاب سیاسی طبقه کارگر چشم‌انداز رسیدن به قدرت را داشته باشند.

 

ترجمه و تنظیم از محمد حسن گودرزی

انتهای پیام
captcha