جریان‌شناسی اجتماعی و پارادایم‌های مطالعه درباره تشیع نخستین
کد خبر: 3899378
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۰
یادداشت /

جریان‌شناسی اجتماعی و پارادایم‌های مطالعه درباره تشیع نخستین

پارادایم پیشنهادی سیدمحمدهادی گرامی برای مطالعه درباره تشیع نخستین، به رسمیت شناختن نقش جریان‌های اجتماعی درون‌فرقه‌ای در بازنمایی احادیث است؛ این بازنمایی بدان معناست که این احادیث هم در مقام گزینش و هم در مواردی همچون نقل به معنا، تحریف و جعل براساس گرایش‌های جریانی کسانی که آن‌ها را نقل کرده‌اند، انتقال یافته و در درون منابع جای گرفته‌اند.

به گزارش ایکنا، سیدمحمدهادی گرامی در یادداشتی به بررسی پارادایم‌های مطالعه درباره تشیع نخستین و اهمیت جریان‌شناسی  اجتماعی در این باره پرداخته است که متن آن از نظر می‌گذرد؛

در خصوص مطالعه تشیع نخستین ـ و به طور کلی اسلام اولیه ـ همچنان چالش‌های پارادایمی بسیار جدی وجود دارد. رابرت گیلیو بر این باور است که جديدترين پژوهش‌ها درباره تشیع نخستين و به طور دقيق‌تر تشیع امامی نشان می‌دهد، اختلاف‌نظرهايی در خصوص پيش‌فرض‌های بنيادين اين حوزه پژوهشی وجود دارد.

درباره مواردی همچون روش‌شناسی تفسير منابع، راه‌های اعتبارسنجی منابع و مبانی روش‌های پژوهش همچنان اختلاف‌نظر وجود دارد. اين امر باعث می‌شود كه اين حوزه مطالعاتی هم مهيج و هم نااميدكننده باشد. حتی متن‌های مقدماتی پايه‌ای نيز در اين زمينه ضعيف هستند و به ندرت می‌توان از آن‌ها برای دانشجويانی كه در ابتدای راه هستند، استفاده کرد. بنابراين در اين حوزه هيچ راه اصلی و حاشيه تثبيت‌شده‌ای وجود ندارد.

این مشکل هم از جهت جایگاه و اعتبار منابع و هم از جهت رویکردها به تفسیر و فهم منابع نخستین همچنان پابرجاست. در خصوص رویکردها به اعتبار منابع، گویا بیش از دوگانه‌ی شکاکان/ خوش‌بینان ـ که شماری چند از پژوهشگران از جمله هربرت برگ بدان اشاره کرده‌اند ـ چیز بیشتری نمی‌توان مطرح کرد. شکاکان بر این باورند از آنجایی‌ که منابع ما در خصوص صدر اسلام یعنی متون عربی موجود در جامعه اسلامی، حجم محدودی دارند و دست‌کم مربوط به قرن دوم به بعد هستند، از این رو محل اعتنا نمی‌باشند، اما خوش‌بینان داده‌های درونی خود اسلام را معتبر دانسته و از آن‌ها برای بازسازی تاریخ اسلام استفاده می‌کنند.

درباره رویکردها به تفسیر منابع نخستین، عمدتاً درباره دو پارادایم تاریخی‌نگری، پدیدارشناسی گفت‌وگو شده است. این گفت‌وگو به خصوص در مباحث مربوط به شیعه‌شناسی بسیار داغ و جدی است. نمونه قابل تطبیق بر این دوگان پارادایمی، اختلاف کتاب مدرسی طباطبایی (استاد دانشگاه پرینستون) با عنوان «مکتب در فرآیند تکامل» با کتاب «ولایت در سپیده‌دمان شیعه اثنا عشری» اثر محمد علی امیر معزی (استاد دانشگاه سوربون) است. با اینکه هر دو به تشیع نخستین می‌پردازند، ولی نگاه مدرسی طباطبایی تاریخی است و نگاه امیرمعزی به گفته خودش پدیدارشناسی تاریخی است و همین سبب گردیده که دو کتاب نگرشی کاملاً متفاوت به تشیع نخستین ارائه کنند. با این حال همه مطالب پیش‌گفته بسیار نحیف و تا حدی مبهم است و درباره آن اختلافاتی وجود دارد، لذا مشکلی که گیلیو بدان اشاره می‌کند، همچنان به قوت خود باقی است.

با این حال، یک پارادایم جایگزین برای مطالعه اسلام اولیه و به خصوص تشیع نخستین، می‌توان پیشنهاد داد. البته این پیشنهاد، مبتنی بر یک تحلیل فلسفی پیچیده با ادعاهای بزرگ معرفت‌شناختی نیست، اما دست کم تلاش می‌کند درخصوص شیوه تفسیر و هرمنوتیک منابع نخستین رویکرد متفاوتی براساس یک دهه تجربه مطالعاتی اتخاذ کند. این پیشنهاد به رسمیت شناختن نقش جریان‌های اجتماعی درون‌فرقه‌ای در بازنمایی احادیث است؛ این بازنمایی بدان معناست که این احادیث هم در مقام گزینش و هم در مواردی همچون نقل به معنا، تحریف، جعل و ... براساس گرایش‌های جریانی کسانی که آنها را نقل کرده‌اند، انتقال یافته و در درون منابع جای گرفته‌اند.

البته پرداختن به جریان‌های اجتماعی به خودی خود خلق‌کننده یک پارادایم نوین نیست، بلکه اصل توجه به این جریان‌ها پیش از این نیز سابقه دارد و در ذیل رویکرد تاریخی‌نگری شرق‌شناسان کلاسیک قابل طبقه‌بندی است؛ پیش از این نیز کسانی چون فان اس، مادلونگ، تمیمیه بیگم دائو و یا حتی حسین مدرسی به این جریان‌های درون‌شیعی ـ به خصوص جریان هشام بن حکم ـ پرداخته‌اند، اما آنچه که اینجا پیشنهاد می‌شود اندکی بیش از این توجه گذراست و تأکید بر این نکته دارد که هر تلاشی برای بررسی تاریخ اندیشه‌های نخستین در صدر اسلام، بدون کاربست یک الگوی جریان‌شناختی عمیق و فراگیر تا حد زیادی مخدوش است و بعید است که بتواند به واقعیت‌های اندیشگانی آن دوره کهن آن گونه که در آن دوره درک می‌شده‌اند، دست یابد.

با در نظر گرفتن جایگاه جریان‌های متقدم شیعی همچون جریان هشام بن حکم، جریان هشام بن سالم جوالیقی، طیف مفضل بن عمر و ... می‌توان نشان داد که چگونه برخی پژوهش‌ها به دلیل درنظر نگرفتن این جریان‌ها، در تفسیر و فهم اندیشه‌های اولیه تشیع به خطا رفته‌اند و یا اینکه با سرسری برخورد کردن و استفاده از کلیشه‌هایی همچون قم و بغداد در نهایت نتوانسته‌اند یک طرحواره سازنده تاریخی ارائه کنند.

انتهای پیام
captcha