به گزارش ایکنا، سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در یادداشتی به تبیین اشکال چهارگانه تاریخ انگاره در مطالعات قرآنی پرداخت. متن این یادداشت در ادامه از نظر میگذرد:
در پی اقبال به رویکرد تاریخ انگاره در مطالعات اسلامی طی چند سال اخیر، توجه به کارکرد این رویکرد در مطالعات قرآنی نیز بیش از پیش در کانون توجه دانشپژوهان قرار گرفته است. در اسفند سال 1396 کنفرانسی با همین موضوع در شهر گرگان برگزار شد؛ پس از آن نیز مجموعه مقالاتی درباره تاریخ انگاره و مطالعات قرآنی به همت دوست عزیز دکتر فرهنگ مهروش منتشر شد. پژوهشهای قلمی دیگری نیز کم و بیش در حال پاگیری و انتشار است.
با این حال، گاهی این پرسش طرح میشود که تاریخ انگاره در مطالعات قرآنی چیست و چگونه محقّق میشود؟ در واقع، سالهاست حوزه مطالعات قرآنی به دلیل شمار زیادی از پژوهشهای بین المللی ـ همچون کارهای ایزوتسو ـ و داخلی، با معناشناسی و ریشهشناسی پیونده خورده است. برای نمونه، علاوه بر معناشناسی واژگان قرآنی همچون «الله»، «عبد»، «رب»، «صلاة» و ... ، آیا میتوان آنها را به مثابه یک انگاره در حال تحول تاریخی مطالعه کرد؟ پاسخ به این پرسش آری است.
اگر مطالعات قرآنی به مثابه کلّیتی از بررسیها درباره سنت فکری ـ فرهنگی پیشاقرآنی، متن قرآن و سنت تفسیری پس از آن در نظر گرفته است ـ و از تأکید بیش از حد بر متن قرآن به مثابه ما بین الدفتین صرف نظر شود ـ حتما چنین مطالعهای امکان پذیر است. رویکرد تاریخ انگاره در مطالعات قرآنی ـ با مفهوم موسّع پیشگفته ـ به چهار صورت میتواند سامان پذیرد:
یک: مقایسه انگارههای دوره پیشاقرآنی با متن قرآن: بسیاری از انگارههای قرآنی، برای نخستین بار در این کتاب نیامده است و سابقه بس طولانی در زبان عربی پیش از خود دارد. این واقعیت، زمینه خوبی را برای بررسی وضعیت تطور معنای انگارهها در متن قرآن نسبت به دوره پیش از آن، فراهم میکند.
دو: مقایسه و بررسی انگارهها در متن قرآن با توجه به ادوار مختلف نزول آن: مشهورترین تقسیم بندی برای این ادوار مکی و مدنی است. برای نمونه تغییر معنای انگارههای «صلاة»، «صدقة»، «زکات» در متن خود قرآن در بین دورههای مکی و مدنی قابل انجام است.
سه: مقایسه و بررسی انگارهها در متن قرآن با سنت تفسیری مسلمانان: بیگمان پس از سامان یافتن قرآن در صدر اولیه اسلام، سنت تفسیری کهن و گستردهای از همان زمان تاکنون در اطراف آن شکل گرفت. بسیاری از انگارههای قرآنی در این سنت تفسیری مورد توجه و واکاوی قرار گرفت و در طول زمان معنایی را به خود گرفت که ممکن بود با معنای اصیل آن انگاره در متن قرآن مختلف باشد. بسیاری از مفاهیم کلامی که بعدها در مدارس کلامی اسلامی در قالب اصطلاحات خاصی ـ همچون «عدل»، «غلو» و... عرضه شد، از این دست بودند.
چهار: بررسی انگارهها در سنت تفسیری مسلمانان: در این وضعیت با دست کشیدن از متن قرآن، تحول انگارهها در خود سنت تفسیری مسلمانان به مثابه یک پیوستار اندیشگانی مستقل بررسی میشود. این بررسی بازه زمانهای 1400 ساله را در بر میگیرد و میتواند تغییر و تحول انگارههای بیشماری را در چارچوب سنت تفسیری مسلمان شامل شود.
ویژگی کلنگرانه تاریخ انگاره باعث میشود که عمدتاً از روشهای جزئی و موشکافانه مطالعه معنا ـ آن گونه که مثلاً در معناشناسی یا ریشهشناسی وجود دارد ـ صرفنظر شود و بیشتر بر تحلیل متن در معنای کلی آن و مبتنی بر وضعیت کاربرد عملی واژگان در جمله تأکید شود. دقیقاً به همین دلیل است که یک پژوهش تاریخ انگارهای ممکن است یک بازه چند سدهای را در برگیرد، ولی در پژوهشی معناشناختی یک واژه یا حداکثر یک آیه به شکل «همزمانی» بررسی میشود.
با این حال دست کم در سطح نظری هیچ مانعی برای پیشنهاد یک سازواره پژوهشی برای ارتباط میان تاریخ انگاره و معناشناسی وجود ندارد. در واقع تاریخ انگاره با کنار هم قراردادن «بررسیهای همزمانی»، یک نتیجه کلی را درباره تاریخ تطور یک انگاره به شکل «درزمانی» پیشنهاد میدهد؛ پس امکان استفاده از رویکردهای مختلف مطالعه معنا، همچون معناشناسی ساختاری و ریشهشناسی برای تأمین «دادههای همزمانیِ» مطالعه تاریخی یک انگاره، همچنان وجود دارد.
انتهای پیام