به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد سروشمحلاتی، از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه، روز گذشته، 18 مردادماه، از طریق صفحه اینستاگرام خود به صورت زنده با موضوع «با غدیر و بیغدیر» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه میخوانید؛
عنوان بحث عنوانی است که ابهام و اجمال دارد؛ یعنی با غدیر و بیغدیر. غدیر در تاریخ اسلام یک فراز حساس است که بر اساس این حادثه و واقعه میتوانیم مسلمانان را در دو جریان متفاوت شناسایی و معرفی کنیم. کسانی که غدیر را به عنوان مبدأ برای ولایت علی(ع) قبول کردهاند و کسانی که این مبدا را برای ولایت نپذیرفتهاند و سرآغاز شکلگیری این دو جریان، همان حادثه غدیر است. در اینجا درصدد واکاوی این نکته هستم که با غدیر بودن و یا بدون غدیر چه تفاوتی دارد و به ویژه به دنبال طرح این موضوع هستم که چهبسا کسانی در حالی که با غدیر هستند، بدون غدیر هم باشند.
جمع بین این دو امکانپذیر است. چه اینکه ممکن است کسانی هم باایمان باشند و هم بیایمان و جمع بین اینها را داشته باشند. در قرآن کریم نیز اشارهای به این نکته است که اکثر مردم چنین هستند که هم ایمان دارند و هم ایمان ندارند. ظاهراً در ماجرای غدیر هم این تناقض وجود دارد؛ یعنی با علی(ع) بودن و بیعلی(ع) بودن، با غدیر بودن و بیغدیر بودن.
در قرآن کریم چندجا این موضوع مطرح شده و خود این تکرار نشان میدهد که مسئله دارای اهمیت است که مکررا مطرح میشود. آیاتی در سوره بقره در مورد اهل کتاب است که فرمود «وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى»، میگویند هیچکس وارد بهشت نمیشود مگر آنکه یهودی و یا مسیحی باشد. این یک ادعا است. البته این ادعا اختصاص به یهودیان و مسیحیان هم ندارد. کسان دیگری هم که خود را اهل نجات میدانند این انحصار را مطرح میکنند که فقط ما به بهشت میرسیم.
پاسخ خداوند این است که این امنیه و آرزو و ادعای آنهاست، ولی مگر واقعیتهای هستی بر اساس آرزوها و میلها و خواستههای ما شکل میگیرد؟ «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»، اگر برهان دارید ارائه کنید. صدق گفتار شما مبتنی بر ارائه برهان است و الا پذیرفته نمیشود. اما در برابر این نقد، حقیقتی را هم خداوند در برابر آن ادعا مطرح میکند. ادعا این بود که هر کس یهودی و مسیحی باشد، فقط او است که به بهشت میرسد، در برابر این ادعا خداوند میفرماید «بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»، سخن خداوند این است که هرکس در برابر حق تعالی تسلیم باشد و در حالی که محسن است با خداوند مواجهه داشته باشد، اجر و پاداش خود را نزد خداوند دارد و نگرانی نسبت به آخرت برای او نخواهد بود.
این دو آیه در برابر یکدیگر چه معنایی دارد؟ این تقابل که در حقیقت خداوند آن ادعای یهود و نصاری را ابطال میکند که فقط ما اهل بهشت و سعادت هستیم، خداوند در برابرش میفرماید خیر هرکس در برابر حق تسلیم باشد و اهل احسان و نیکی باشد، اجر و پاداش دارد. این آیه ابطال آن ادعاست که یهودی و نصرانی بودن شرط لازم و کافی نیست. ممکن است کسی یهودی و نصرانی باشد و تسلیم حق نباشد و به بهشت نرود و ممکن است یهودی و نصرانی نباشد و تسلیم حق باشد و به بهشت برود.
علامه طباطبایی نکتهای را فرمودهاند و آن اینکه معنا و مفهوم این آیه پس از آیات دیگری که مرتبط با همین موضوع است، بیان این حقیقت است که اساساً سعادت و نیکبختی دائرمدار اسمها و عناوین نیست. سعادت انسان مشروط به هیچ نامی نیست. این سخن علامه که مبتنی بر این آیات است، سخن سنگینی است. تعبیر ایشان این است که خداوند در این آیات فرموده است که اسمها را کنار بگذارید. هر انسانی خود را متعلق به یک نحله مذهبی میداند. یهودیها نیز یک شریعت و پیامبر دارند و مسیحیان نیز به همین صورت هستند.
اما خداوند در برابر آنها که میخواستند ملاک نجات را در یهودی و یا مسیحی بودن بدانند میگوید این چنین نیست. هرکس در برابر حق تسلیم است، اهل نجات است، خواه نام شما را داشته باشد یا نداشته باشد و این آیه اصالت را از نامها میگیرد. نه نامهای مذهبی که فرقههای یک دین را تشکیل میدهند، بلکه در ادیان مختلف نیز این قاعده حاکم است. علامه میفرمایند که مگر سعادت در دنیا و سعادت در عالم آخرت، بر اساس نام است که شناسنامه هر کسی را در آخرت ببینند تا مشخص شود نام چه دینی ثبت شده و بر این اساس وضع او در عالم آخرت مشخص شود؟
ارزش انسان به این است که در برابر حقیقت چه موضعی دارد. آیا ایمان به حقیقت در جان او رسوخ پیدا کرده است؟ آیا عبودیت خدا را پذیرفته یا خیر؟ این یکجاست که خداوند اصالت را از اسم میگیرد و انسان را به حقیقت متوجه میکند که باید حقیقتها را بیابید.
اما آیات قبلی این آیات نیز همین طور است. فرمود: «وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً»، یکی از ادعاهایی که برخی از پیروان ادیان دارند این است که میگویند آتش جهنم شامل حال ما نمیشود و ما در آخرت آزاد و رها هستیم. در دنیا هرچه کردیم و دست به هر جنایتی زدیم یک بازداشت موقت و کوتاهی خواهیم داشت و دیگران هستند که حبسهای طولانی را باید تحمل کنند. میگویند ما مردمی برگزیده هستیم، چون تحت این نام خاص قرار داریم.
آیا چون آنها این نظر را دارند محکوم میشوند اما دیگران میتوانند همین ادعاها را تکرار کنند که ما برگزیده هستیم؟ یا اصل این منطق باطل است؟ چه آنها ادعا کنند و چه ما این ادعا را داشته باشیم، منطق باطلی است. خداوند در ادامه بعد از اینکه حرف باطل آنها را نقد کرد، میگوید «بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» یعنی ادعا را کنار بگذارید. عالم آخرت عالمی نیست که انسانها بر اساس ادعاها داوری شوند. اینجا نیز علامه همان سخن را دارند که ادعاها هیچ تاثیری در سعادت انسان ندارد و حقیقتها است که ملاک انسانیت انسان است.
همه این نامها، ادعاها، شعارها و ظواهری که در اینجا خودمان را با آنها نشان میدهیم، در یک عالمی حقیقتها برملا میشود و آن اسمها فرو میریزد. اینجا نیز علامه میگوید اسمها در آن عالم کاربرد خودشان را از دست میدهند و باید آنجا حقیقت را ارائه کرد.
با توجه به این نکته که در قرآن کریم مکررا مطرح شده است و برخی از موارد را اشاره کردم ما همین موضوع را به شکل دیگری در میان مذاهب اسلامی هم داریم. اگر عنوان یک پیامبر را یدک کشیدن نمیتواند سعادتی برای انسان تامین کند و نمیتواند جایگزین ایمان و عمل صالح باشد در میان مذاهبی که در داخل اسلام هم وجود دارد همین ملاک را داریم. هیج کس با هیچ اسمی نمیتواند در عالم آخرت خود را اهل نجات بداند، در حالی که بهرهای از حقیقت نداشته باشد. اینجا است که باید به این نکته اشاره کنم. نکتهای که ما از غدیر چه حظی بردهایم؟
ما مفتخر به این نام هستیم و انتساب به علی(ع) پیدا کردهایم، اما آیا این نام و این انتساب و این ادعا برای نجات انسان کافی است و آیا جای حقیقت را میگیرد یا خیر؟ آیا علی(ع) در غدیر معرفی شد تا این نام زنده باشد و یا معرفی شد تا با این نام حقیقتهایی مانند عدالت و اخلاق زنده بماند؟ عدالت علوی کجا است؟ آیا فکر کردهایم که بین زندگی ما و زندگی علی(ع) چه نسبتی وجود دارد؟ همه دلخوشی ما به این است که نام علی(ع) را داریم. در کشوری زندگی میکنیم که شهادت ثالثه در ماذنهها به گوش میرسد و روز عید غدیر در اینجا با همه جا متفاوت است و رسانههای ما از علی(ع) سخن میگویند اما سخن در شنیدن نام علی(ع) از رسانه و منبر و در فضاهای مذهبی همین است و بس؟
آیا حقیقت عدالت علوی در نظام اسلامی ما محقق شده است؟ اگر شخصی که با تشیع آشنا نیست، وضع جامعه و نظام اجتماعی، سیاسی، قضائی و اقتصادی ما را مطالعه کند و با کشورهای دیگر که انتساب به علی(ع) ندارند مقایسه کند، در این مطالعه و مقایسه به یک تفاوت روشنی میرسد که بله در این کشور وضع عدالت و اخلاق و انسانیت متفاوت است؟ آیا این تفاوت آشکار در انتساب به علی(ع) در صحنه واقعیت و عمل وجود دارد یا خیر؟
اگر این واقعیت در مقایسه با جوامع دیگر خود را نشان میدهد؟ اگر ما به یک موفقیت دست یافتهایم که بسیار خوب است، اما اگر اینچنین نیست و تفاوت معناداری وجود ندارد و شرایط ما با شرایط کشورهای دیگر نه تنها متفاوت نیست؛ یعنی امتیازی ندارد و چهبسا در برخی از جنبهها نقصان ما بیشتر هم باشد، در اینجا باید سؤال کرد که این نام در زندگی ما چه تأثیری داشته است؟ این نام چه اثری در اداره و کشور و اخلاق ما به جای گذاشته است؟
همان مشکلی که قرآن در مورد یهود و نصارا نقل و نقد میکند در میان ما نیز وجود دارد. ادعای اینکه هر کسی میخواهد به سعادت برسد، نام ما را باید انتخاب کند و در روز قیامت نیز ما هستیم که اهل نجاتیم و همان را که خدا به آنها نسبت میدهد و ابطال میکند، انگار ما هم گرفتار این مشکل هستیم.
انتهای پیام