به گزارش ایکنا، پژوهشگران و عقلا در حوزه مطالعات معنوی میکوشند تا راهی جدا از ادیان را طی کنند و با ابتنا به سیره عقلا و بدون قرار گرفتن در چارچوب دینی راه حلهای عقلایی برای پاسخ به مسائل و نیازهای معنوی بشر ارائه دهند. آیا اسلام فقط همین قشر ظاهری و نماز و روزهای است که شما در اسلام احکام تأسیسی برای آن سراغ دارید؟ آیا اسلام را فراتر از ابواب مشهور فقهی میتوان در زندگی بشر راه داد؟ متن یادداشت حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهریسیف، رئیس پژوهشکده بهداشت معنوی، به شرح زیر است؛
اخیراً جناب استاد علوی بروجردی یکی از اساتید عالی حوزه علمیه قم، فرمایشاتی داشتند، که موجی از مباحثات را در بین نخبگان دینی برانگیخت. ضمن ابراز خرسندی از مباحث پیش آمده، میخواهم از منظر مطالعات معنوی به فرمایشات ایشان نیم نگاهی بیاندازم.
امروزه براساس سیره عقلا و روشهای علمی معتبر تحقیقات گستردهای در باب معنویت صورت گرفته است. معنویتپژوهان کوشیدهاند برای حل مسائل معنوی بشر نظریاتی را تدوین و ارائه کنند. نظریات معنوی بر اساس مبانی و اهدافی شکل گرفته و برنامهها و روشهای کاربردی را سامان داده است. نظامهای معنوی ارائه شده بر اساس نیازهای بشری و با هدف حل مسائل بشری مطابق سیرۀ عقلا صورتبندی شدهاند. دامنۀ مسائل معنوی بسیار گسترده شده است. مسائل مراقبت معنوی در رابطه با بیماران و در محیطهای خدمات درمانی توسعه یافته و روشها و نظریاتی در این باره پدید آمده است. در حوزه مدیریت و افزایش بهرهوری در سازمان کارآمدی معنویت اثبات شده و در این رابطه نیز نظریههای کاربردی ارائه شده و برنامههایی اجرا میشود. برای حل برخی از آسیبهای روانی، معنویت به عنوان راه حل شناخته شده و نظریهها و نظامهای معنوی در رابطه با سلامت روان به کار میرود. معنویت در بین علوم انسانی جایگاهی برجسته دارد و روز به روز در نظر عقلا بر اهمیت آن افزوده میشود.
نظریات علمی در باب معنویت مطابق سیره عقلا در جهان تدوین و ارائه میشود. نظریات علمی معنویت همچون سایر علوم انسانی مبتنی بر سکولاریسم و لیبرالیسم است. پژوهشگران و عقلا در حوزه مطالعات معنوی میکوشند تا راهی جدا از ادیان را طی کنند و با ابتنا به سیره عقلا و بدون قرار گرفتن در چارچوب دینی راه حلهای عقلایی برای پاسخ به مسائل و نیازهای معنوی بشر ارائه دهند. هم از این رو با تحقیقات گسترده ایدههایی را مطرح میکنند، شواهد تجربی برای آن ارائه میدهند و یافتههای خود را از طریق نقد و بررسی و تحقیقات بیشتر تکمیل میکنند.
حالا سخن بر سر این است که آیا پیامبر اسلام دانش مطالعات معنوی آورده یا فقط یک مرشد معنوی بوده است؟ آیا اسلام نظریهای در حوزه مطالعات معنوی دارد؟ آیا میتوانیم از اسلام نظام معنویت به دست آوریم و به طور نظاممند مسائل معنوی بشر را بر اساس تعالیم اسلام حل کنیم؟ آیا آوردههای معنوی پیامبر اکرم میتواند با روندهای عقلایی حل مسائل معنوی بشر در دنیای امروز رویارو شود و در مقابل آنها نظریهای کارآمد ارائه دهد؟ آیا مسلمانان برای حل مسائل معنوی باید به فکر کشف نظام معنوی اسلام و نوسازی زندگی بشر بر اساس آن باشند؟ یا اینکه تسلیم نظامهای عقلایی موجود شوند و همان را بگیرند و پخته کنند و توسعه دهند؟
عقلا همیشه نیازهای معنوی خود را در رابطه با خدایانشان تأمین میکردند، از خدایشان کمک میخواستند، با او راز و نیاز میکردند، در برابر او خضوع و خشوع میکردند، به او عشق میورزیدند، برکت و روزی و سلامت و نیرو از او میخواستند. پیامبر قطعا در این امور معنوی احکام انشائی خاصی ندارد و اگر هم به دعا و خشوع و توکل و تسلیم و شکر خدا توصیه کرده، این همه ارشادی بوده است. کمونیسم خدا و معنویت را قبول ندارد. لیبرالیسم اما خدا و معنویت را قبول دارد و بشر را در برقراری رابطه با خدا از هر قیدی آزاد میداند.
بر اساس اصول لیبرالیسم که نظریات عقلایی معنوی بر آن استوار است، هر کس باید به بهترین شیوهای که دوست دارد و به آرامش میرسد با خدا ارتباطی قلبی و معنوی داشته باشد. مسلم است که اسلام اصل خدا باوری و رابطۀ قلبی با خدا را تأیید میکند و از این جهت با لیبرالیسم معنوی هماهنگ است. اما آیا یک عالم دینی میتواند بگوید که اسلام دانش معنویت، نظام معنوی، یا نظریهای در باب حل مسائل معنوی بشر ندارد؟ آیا یک عالم دینی با این بهانه که پیامبر یک مرشد معنوی بود نه یک نظریهپرداز معنوی میتواند خود و جامعهاش را به هماهنگی با معنویت عقلایی مبتنی بر لیبرالیسم فرابخواند؟
علوم اخلاقی هم نظیر معنویت مجموعهای از دانشهای توسعه یافته و گسترده است. از منظر جناب علوی بروجردی نمیتوان گفت که پیامبر علم اخلاق یا نظام اخلاقی ارائه داده است. پیامبر یک مرشد معنوی و اخلاقی بوده و نمیتوانیم از اسلام برای اخلاق پزشکی، اخلاق کسب و کار، اخلاق حرفهای، فلسفه اخلاق، معرفتشناسی اخلاق و سایر علوم اخلاقی نظریه یا دانشی از اسلام استنباط کنیم. بدون شک توصیۀ پیامبر اسلام(ص) بر دروغ نگفتن، خیانت نکردن، ظلم نکردن، عدالت ورزیدن، راستگویی، مهربانی و... مبتنی بر پسند و ناپسندهایی است که عقلا آن را میفهمند و فرمایشات پیامبر در امور اخلاقی ارشادی بوده است و ایشان در اخلاق بیست حکم تأسیسی نداشتهاند. پس در اخلاق هم خود را به سیره عقلا و نظریات رایج جهانی بسپاریم.
آیا اسلام فقط همین قشر ظاهری و نماز و روزهای است که شما در اسلام احکام تأسیسی برای آن سراغ دارید؟ آیا اسلام را فراتر از ابواب مشهور فقهی میتوان در زندگی بشر راه داد؟ آیا رهاورد خاتم پیامبران برای ساختن انسان و سعادت دنیا و آخرت او همین احکام تأسیسی فقهی است که بنده و شما در درسهای خود میخوانیم و تدریس میکنیم؟
انتهای پیام