به گزارش ایکنا، دوبله ایران را باید یکی از بهترینهای جهان توصیف کرد، هرچند دوران طلایی این هنر دهههای پیش بود، اما به واسطه حضور بزرگان این صداها ماندگار شدهاند. در این عرصه نامهایی فراموشنشدنی وجود دارند که صداهایشان تا ابد شنیده خواهد شد. پرویز بهرام، احمد رسولزاده، ایرج ناظریان، بهرام زند، حسین عرفانی و ... از جمله اسطورههایی هستند که دیگر در میانمان نیستند، ولی دوبله همیشه با نام آنها برقرار خواهد بود.
روز گذشته، دوم آذرماه، بار دیگر هنر این سرزمین دچار فقدان صدایی دیگر شد که صاحبش را حنجره طلایی مینامیدند. استاد چنگیز جلیلوند، خالق صداهای مارلون براندو و پل نیومن بعد از چند روز دست و پنجه نرم کردن با بیماری منحوس کرونا چشم از دنیا فروبست.
او ششم آبان در شیراز متولد شد. فعالیت هنریاش را در سال ۱۳۳۶ و با تئاتر در کنار ابوالحسن تهامی آغاز کرد. پس از انقلاب اسلامی، بیست سال در آمریکا به سر برد، اما به کشور بازگشت و کار دوبله را از سال ۱۳۷۷ سر گرفت. او در چند مجموعه تلویزیونی و فیلم سینمایی نیز بازی کرد. صدایش قابلیت گویندگی به جای شخصیتهای نقش اول باصلابت و تأثیرگذار سینمایی را داشت. جلیلوند در گویندگی قابلیت تیپسازی داشت و توانست صداهای مختلفی را به وجود آورد. وی در میان دوبلورها به مرد حنجره طلایی معروف شد. مشهورترین گویندگیهایش در فیلمهای سینمایی خارجی به جای هنرپیشههایی چون مارلون براندو، پل نیومن، برت لنکستر، ماکسیمیلیان شل، ریچارد برتون، پیتر اوتول، یول براینر، کلینت ایستوود و دین مارتین بود.
همانگونه که گفته شد جلیلوند 20 سال در خارج از ایران زندگی کرد، سالهایی که میتوانست صداهای بسیاری را خلق کند. او درباره چرایی ترک ایران میگوید: «بچههایم بیش از انقلاب در انگلستان درس میخواندند و باید برایشان پول میفرستادم. مراقبت از بچهها کمی مشکل بود. با مادرشان صحبت کردم و دیدیم خودمان هم باید بالا سرشان باشیم و اگر برگردیم به تحصیلشان لطمه میخورد. همگی به آمریکا رفتیم و در آنجا مقیم شدیم تا بچهها به سرانجامی برسند. من عاشق کار دوبله بودم و عاشقانه این کار را دوست داشتم و ترک کردنش هم مثل این بود که چیزی را که به آن اعتقاد داشتم از بین رفته باشد و خیلی ناراحت بودم. یک وقت شغل، خود فرد را کنار میگذارد و یک وقت خود آدم، شغل را کنار میگذارد. من موقعی که کنار رفتم هیچ عیب و ایراد و مسئله خاصی نداشتم و خودم مجبور شدم شغلم را کنار بگذارم.»
در این بخش از گزارش مصاحبه استاد جلیلوند با ایکنا را مرور خواهیم کرد. این چهره ماندگار عرصه دوبله آذرماه سال گذشته مهمان ایکنا بود و از خاطرات خود از جمله روخوانی قرآن گفت.
ایکنا ــ در سالهای قبل ترجمه قرآن مرحوم صفارزاده را خواندهاید. لطفاً در این باره برایمان توضیح دهید.
چند سال پیش به من پیشنهاد شد که ترجمه قرآن را بخوانم. این ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده بود و این بانوی فرهیخته در سال ۲۰۰۶ به عنوان بزرگترین بانوی جهان اسلام انتخاب شد. ترجمه او روان و قابل فهم است و با هنرمندی توانسته از کلماتی استفاده کند که برای همگان قابل درک باشد. پس از انتشار ترجمه او پیشنهاد میکند این ترجمه به صورت صوتی عرضه شود. به همین دلیل با مؤسسهای توافق و تأکید میکند که برای گوینده متن حتماً صدای گیرایی انتخاب شود. برای خواندن این ترجمه افراد بسیاری تست میدهند، حتی چندین دوبلور در میان این افراد حضور داشتند اما نویسنده صدای هیچکدام را نپسندیده بود.
در همان ایام مریم شیرزاد یکی از بزرگان دوبله مرا از اتفاق مطلع کرد و از من خواست که برای انجام این کار تست بدهم، اما در جواب گفتم که حاضر نیستم برای انجام کاری در تست شرکت کنم. در نهایت او مرا راضی کرد و به هرحال خانم صفارزاده این خواندن را پسندید و گفت این دقیقاً همان سبکی است که او در ذهنش داشت.
جالب است بدانید ترجمه آیهای که برای تست انتخاب شده بود به شدت برای من جذاب بود و خودم هم علاقهمند شدم تا در اجرای آن حتماً حضور داشته باشم. این مجموعه که با عنوان معجزه در قالب ۳۰ سی دی تهیه شده است؛ حدود ۵ میلیون نسخه تولید و در مؤسسات مختلف پخش شد، حتی این مجموعه در آمریکا هم فروش رفت. برخی کسانی که این مجموعه را دریافت کرده بودند، میگفتند هر زمانی که حالشان خوب نیست و این مجموعه را میشنوند تسکین مییابند. به هر حال خوشحالم، این مجموعه پس از سالها هنوز مخاطب دارد. خواندن بخشهایی مربوط به خطاب خداوند به بندگان یا پیامبر برای من بسیار دوستداشتنی و جذاب است.
من پیش از انقلاب در فیلمهای مذهبی زیادی به عنوان دوبلور سخن گفتهام و بخصوص در آثاری که در آنها به زندگی پیامبران پرداخته شده بود. برای مثال فیلمهایی با محوریت حضرت عیسی(ع) یا حضرت موسی(ع) را دوبله کردهام. بهترین اثرم در این زمینه فیلم سینمایی «ده فرمان» است که من در آن به جای فرعون (یول برینر) سخن گفتهام. من در مستندهای مذهبی بسیاری هم صحبت کردهام. مثلاً در مستندی درباره کربلا سخن گفتهام و شکل این اثر به گونهای بود که گویا عاشقان اباعبدالله (ع) با ایشان سخن میگفتند. مستندی دیگری را هم صداپیشگی کردم که در آن نیز درباره بارگاه امام حسین(ع) توضیح داده میشد.
ایکنا ــ امروز دوبلورهای جوان با استعدادی در این عرصه فعالیت میکنند. به نظر شما نسل طلایی دوبله که شما از پرچمداران آن هستید دوباره تکرار میشود؟
در دهه ۴۰ و ۵۰ تمامی بخشهای هنر شکوفایی شگرفی داشتند، همزمان دوبله نیز به اوج خود رسید، البته دوبله یک هنر مستقل نیست و به واسطه فیلم شکل گرفته است، اما همیشه علاقهمندان بسیاری در این زمینه وجود دارند. اما در چند دهه اخیر توجه چندانی به این هنر نمیشود، حتی میتوان گفت این هنر یتیم شده است. در دورههای قبل به این شکل بود که بسیاری از فیلمهای سینمایی دوبله میشدند و دوبلورها هم بسیار فعال بودند اما امروز عمده فیلمهای ایرانی دیگر دوبله نمیشوند.
در گذشته دوبله بسیار سخت انجام میشد زیرا در اتاق دوبله، تنها یک آپارات داشتیم که فیلم را نمایش میداد و دوبلورها روی پرده جای شخصیتها حرف میزدند و اگر اشتباهی رخ میداد باید فیلم از ابتدا دوباره پخش میشد اما امروز دیگر چنین نیست و میتوان به سادگی همان بخش را اصلاح کرد. همچنین به واسطه تکرارهایی که در دوبله قدیم به وجود میآمد تمرینهای فراوانی انجام میشد. همین تمرینها کیفیت فعالیتها را بسیار بالا برده بود، اما این روزها دیگر فرصتی برای تمرین نیست. گویندگی در زمان حال شکلی ماشینی به خود گرفته، ولی دوبلورهای قدیمی همچنان تا سعی میکنند همانند گذشته فعالیت کنند. من همیشه پیش از ضبط کار متن را کامل میخوانم تا بدانم قرار است چه چیزی را بیان کنم و این حساسیت همیشه در کارم وجود داشته و دارد. حتی به مجموعه همکارانی که در کنارم فعالیت میکنند نیز توجه دارم البته مخاطبان این حساسیتها را به خوبی درمییابند چون در کیفیت اثر کاملاً هویداست.
امروز فیلمهای خارجی به ندرت در سینما نمایش داده میشوند و تنها تلویزیون و شبکه نمایش خانگی، نمایش دهنده برخی آثار است و دیگر دوبلور صدای خودش را بر پرده سینما نمیشنود. این دست مسائل باعث شده که انگیزه و تلاش در این زمینه کمرنگ شود. متأسفانه شاخههای دوبله دائم در حال هرس شدن هستند و تنها ساقهای از آن باقی مانده است. باید راهی برای رهایی از این وضعیت پیدا کرد تا انگیزه مجدد در علاقهمندان شکل گیرد اما چشمانداز روشنی را نمیبینم.
ایکنا ــ دوست داشتید در زمانی که فیلم «الرساله» دوبله شد در ایران بودید و در دوبله آن شرکت میکردید؟
متأسفانه در زمان دوبله این فیلم در سال ۱۳۵۸ در ایران حضور نداشتم و اگر بودم حتماً دوست داشتم به جای یکی از نقشها سخن بگویم.
ایکنا ــ ظاهراً توجه چندانی به اساتید دوبله صورت نمیگیرد، در حالی که اساتیدی مثل منوچهر اسماعیلی و جلال مقامی به ندرت ظهور میکنند. این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
استاد منوچهر اسماعیلی جواهری در دوبله ایرانند که هماکنون در بستر بیماری به سر میبرند، اما متأسفانه به این بزرگان توجه چندانی نمیشود. در حالی که این بزرگان در دوره کاریشان عاشقانه فعالیت کردهاند و دوست دارند تا زمانی که زندهاند دوبله کنند. استاد جلال مقامی هم چنین وضعیتی دارند. او بیمار است و صدایش آسیب دیده، اما اگر رسیدگیهای لازم صورت گیرد، قطعاً دوباره میتواند فعالیتهایش را از سر گیرد. نکته مهم دیگر به دستمزد دوبلورها مربوط میشود، شاید پذیرفتنش برای مردم سخت باشد، اما گاهی دستمزد یک دوبلور که سالها برای کارش زحمت کشیده به اندازه یک کارگر معمولی هم نیست. یک دوبلور اگر تمام ماه را هم کار کند بیش از چهار میلیون تومان درآمد نخواهد داشت.
امروز ورود به دوبله سهلالوصول شده، به عنوان مثال دوبلههایی که در شبکههای فارسی زبان ماهواره مشاهده میکنید گویای این امر است. در این شبکهها یک دوبلور در چند سریال دوبله میکند و یک صدا را در چند سریال مختلف در یک روز میشنوید اما این اقدام بسیار غیرحرفهای و نازیباست. در این قبیل دوبلهها فقط متن است که تغییر میکند. متأسفانه حتی صداها با لبزدن بازیگر همخوانی ندارد و این شتابزدگی کیفیت آثار را بسیار پایین آورده است. در آثار ضعیف مدیر دوبلاژ وجود ندارد و به همین دلیل تصویر قهرمان با دوبلور همخوانی ندارند. البته ترجمه دیالوگها هم بسیار مؤثر است و اگر ترجمه دقیق و زیبایی نداشته باشیم، قطعاً دوبله فاخری هم شکل نخواهد گرفت.
ایکنا ــ بسیاری از بزرگان دوبله تجربه بازیگری هم داشتهاند. شما در این زمینه فعالیت کردهاید. لطفاً برایمان شرح دهید.
من عاشق تئاتر بودم، حتی در ابتدای فعالیتم نقشهای اول زیادی را هم ایفا کردم، اما خودخواسته غرق دوبله شدم. وقتی دوبلور، بازیهای گوناگون را مشاهده میکند از آنها میآموزد زیرا نمیشود جای بزرگان دنیای سخن گفت و از آنها نیاموخت. پس از بازگشتم به ایران، قصد نداشتم کار بازیگری را ادامه دهم، اما درخواست فریدون جیرانی باعث شد دوباره در این زمینه هم فعالیت کنم.
ایکنا ــ گویا قرار است در سریال «سلمان فارسی» هم حضور داشته باشید. درباره نقشتان بگویید.
داوود میرباقری همواره به من لطف داشته است و از من خواست تا در این اثر نقش «پدر کلمنت» را بازی کنم. این فرد یک اسقف اعظم مسیحی است که در کلیسای بزرگ قسطنطنیه بود و سلمان فارسی تحت تأثیر تعلیمات این فرد مسیحی میشود. فیلمبرداری این بخشها در ایران و ترکیه انجام میشود.
ایکنا ــ برای حسن ختام درباره نقشهای ماندگارتان توضیح دهید. کدام اثر برایتان جذابتر است؟
تا امروز در بیش از ۶۰۰ فیلم ایرانی و ۴۰۰ فیلم خارجی گویندگی کردهام و مدیر دوبلاژ بیش از هزار فیلم بودهام، به همین جهت برایم سخت است که یک شخصیت را بهعنوان کاراکتر محبوبم معرفی کنم، زیرا به جای بزرگان بسیاری سخن گفتهام که انتخاب در میان آنها برایم دشوار است.
در بخش پایانی این گزارش خاطراتی را از استاد جلیلوند به زبان خودشان میآوریم که شاید تا به امروز کمتر شنیده شده باشد.
«بچگى خيلى فيلم مىديدم. اداى همه آرتيستها را هم درمىآوردم؛ خصوصاً اداى «زورو» را يا در مدرسه اداى همه معلمها را. خود من اهل شيراز هستم. لهجه تمام شهرهاى ايران را بلدم.
من روى تمام بازيگرها و فيلمها حساسيت داشتم. شبى كه شنيدم برت لنكستر مرد، تا صبح گريه كردم. مىدانيد وقتى جاى پل نيومن حرف مىزنم، عشق مىكنم. الان كه پير شده، آنقدر دلم مىسوزد. مىخواهم صدايم را پير كنم، دلم نمىآيد. دوست دارم اين يكى براى من جوان بماند. من با «بيلياردباز» او زندگى كردهام.
جان وين را هميشه ايرج دوستدار صحبت مىكرد و انصافاً عالى بود. از تماشاچى مىپرسيدى از چى جان وين خوشت مىآيد، مىگفت مرده صداش هستم.
رفتيم زن بگيريم، گفتند چه كارهاى؟ گفتيم: دوبلور. گفتند: برو بابا، سرجوخه آمد نداديم. دوبلور كه هيچى...»
انتهای پیام