به گزارش ایکنا، کرسی علمی «کارکردهای معرفتی عقل در علوم انسانی اسلامی (با تأکید بر آیات قرآن)»، امروز یکشنبه، 17 اسفند به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به صورت مجازی برگزار شد. رمضان علیتبار، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به ارائه بحث خود در این زمینه پرداخت که در ادامه میخوانید؛
عنوان بحث کارکردهای معرفتی عقل در علوم انسانی از منظر قرآن کریم است. در این بحث سه محور کلی و یا به عبارتی دو محور کلی را طرح میکنم؛ یکی معناشناسی عقل و یکی کارکردهای عقل در علوم انسانی از منظر قرآن. در مباحث مقدماتی، معناشناسی عقل و مترادفهایی که در قرآن معادل عقل هستند، مورد توجه بنده بوده است که این معادلها میتواند با معنای عقل سازگار باشد. همچنین بحث معنای عقل در فلسفه را داریم که جنبه هستیشناسی عقل است. نزدیک به 100 مورد در قرآن پیرامون مشتقات عقل بحث شده و به صورت غیرمستقیم نیز مواردی داریم که مشابه عقل هستند، مانند قلب و فواد که دو وجهی هستند و جنبه هستیشناسی و ادراکی دارند و جایی که جنبه ادراکی دارد، مورد توجه بنده قرار گرفته است.
جایی که میگوییم کاربرد عقل را دارد، آیاتی است که از قلب و فواد در کارکرد عقل استفاده شده است و همچنین برخی از جاها کلمه عقل و مشتقات آن به کار برده نشده است، بلکه واژگانی به کار رفته که ناظر به کارکردهای عقل هستند، مانند شعور، بصیرت، درایت و ... که اینها از مفاهیمی هستند که در قرآن زیاد به کار رفته و ناظر به کارکردهای عقل هستند. وقتی میگوییم کارکردهای عقل در علوم انسانی، یعنی مشتقات و مترادفهای عقل مورد توجه ما است.
برخی از کارکردهای عقل مشترک بین همه علوم هستند، اما در اینجا آن آیاتی که مورد توجه بوده اینطور نیست که منحصر در علوم انسانی باشد. مراد از علوم انسانی نیز به تلقی خودم صرفا معنای علوم اجتماعی و یا علوم تجربی نیست و حتی مشتمل بر مباحث متافیزکی مانند فلسفه و هستیشناسی هم نیست، اما قلمرو بیشتری نسبت به کاربرد امروزیاش دارد. مباحث ناظر به علوم اجتماعی و مسائل ناظر به مباحث درونی انسان اعم از تربیت تا بحثهای آخرت و دنیای انسان ذیل علوم انسانی میگنجد و این مسائلی که ناظر به ساحات انسانی هستند را علوم انسانی گرفتهام و آنکه مربوط به آخرت است نیز ناظر به کنش انسانی و مسئله انسانی است، مد نظر داریم.
اما جایی که قیامت را بحث میکند، دیگر علوم انسانی نیست و هستیشناسی است، اما یکسری از کارها که نتیجه کار انسان است، مانند عقاب و ثواب مسائل انسانی است و نتیجه کنش انسانی را بحث میکند که در قیامت و برزخ چه اتفاقی برای بشر میافتد و شاید خیلیها بگویند اینها علوم انسانی نیستند و اگر علوم انسانی را سکولار بدانیم، 50 درصد مسائل انسانی خارج میشوند، چون آنها مباحث اخروی و درونی انسانی را لحاظ نمیکنند.
لذا کارکردهای عقل را به چند دسته طبقهبندی کردهام و باید بگویم مسائل انسانی در آیات قرآن غلبه دارد. بنده میخواهم بگویم این دستهها را میتوانیم در نظر بگیریم و شاید برخی از کارکردها نیز مغفول مانده باشد. طبقهبندی به نظری و عملی است و در اینجا با کارکردهای عملی کاری نداریم، اما با این لحاظ است که در این طبقهبندی، عملی نتیجه نظری است. با توجه به طبقهبندی که برای عقل میکنند که نظری و عملی است، اینجا نظری و عملی را به این اعتبار آوردیم که آن بعد عملی محصول بعد نظری است. چون انسان عاقل است و هر مسئله نظری که داشته باشد برایندش میتواند تاثیر عملی داشته باشد.
با این طبقهبندی، در کارکردهای نظری عقل، جنبه منبع بودن و ابزار بودن عقل را تاکید کردهام و بعد عقل محض و ناب و ... را مطرح کردهام و در متن مقاله نیز نشان دادهام که کجا جنبه تجربی و ... دارد. به ویژه در علوم انسانی به معنای آنچه ناظر به انسان و انسانیات است این مباحث مطرح میشود. البته که عرفان نیز ناظر به کنش انسانی است و ما با وجه موحد بودن انسان کار داریم و عقل ناب و محض در اینجا نیز کاربرد دارد. کارکردهای معرفتی از معرفتزایی استقلالی تا روشسازی نیز مواردی است که ناظر به کارکرد عقل است.
کارکردهای منبعی نیز جایی است که جنبه استقلالی دارد. کارکردهای افقی و عمودی نیز مطرح است و اگر علوم انسانی موجود را در نظر بگیریم و به قرآن ارجاع دهیم، باید بگوییم کارکردها افقی است، چون نگاه به ظاهر است و براساس ظاهر آیه بحث میکند اما در اینجا بعد عمودی و باطنی آیات مطرح است که با توجه به چند لایه بودن آیات روی آن تاکید میشود. عقل نیز این کارکردها را دارد و اگر آیاتی، عقل و انسان را به طبیعت و زمین و زمان و آسمان ارجاع میدهد، علوم انسانی نیستند اما در خیلی از جاها میتوانیم استفاه علوم انسانی ببریم. جایی که عقل را به مطالعه طبیعت ارجاع میدهد، نه اینکه به معنای ظاهر باشد، بلکه عقل از این طبیعت باید پی به مسائل خودشناسی ببرد و توجه کند که چطور متولد شده و چطور میمیرد. لذا ارجاع به طبیعت بیجان نیست، بلکه این طبیعت هدفمند است و مراجعه به آن انسان را به معنای دیگری ارجاع میدهد.
پس هم معنای ظاهری دارد و در مسائل علوم انسانی نیز همین است. آیاتی که ناظر به انسان است او را به سرگذشت انسانهای دیگر ارجاع میدهد و در این ارجاعها یکی خود ظاهر داستان را میبیند که در گذشته چه شده است، اما قطعا هدف مطالعه یک تاریخ و قصه به معنای ظاهر نیست و یک حالت باطنی و لایه درونی و مطالعه افقی عقل مراد است و حتی جایی که دیگران را نیز سرزنش میکند که چرا به مطالعه اقوام گذشته و ... نمیپردازید نیز به همین مطلب توجه دارد.
عقل جنبه غیراستقلالی نیز دارد. مانند فهم فروع احکام و ... و اینها را مطالعه کرده و به یک مطلب جدید میرسد و عقل خودش یک معرفتزایی استقلالی نیز دارد که ناظر به مسائل علوم انسانی است و جایی که جنبه منبعی در علوم انسانی دارد، جایی است که خودش جنبه منبعی دارد و بیشتر در اصول کلان، میتواند ارزشها را کشف کند اما بیشتر جاها جنبه ابزاری دارد. همچنین عقل کارکردهای زیرساختی و روساختی نیز دارد. زیرساختی یعنی برخی از آیات جایی که به خلقت و خدا و پیامبر و منافیزیک ارجاع میدهد، در حقیقت مسئله علوم انسانی را مطرح نمیکند اما از آنها مبانی علوم انسانی به دست میآید و جنبه زیرساختی علوم انسانی را دارد. برخی از مسائل که بیشتر آنها اینطور است، نیز روساختی هستند که خدا دعوت به تعقل در حوزه مسائل انسانی میکند که از جلمه سیر در زمین و دیدن دیگران است.
طبقهبندی نیز کارکردهای انتقادی عقل است. براساس آیات قرآن، ظرفیت انتقادی عقل طوری است که هم در سنجش برای علوم انسانی اسلامی جنبه سنجشگری دارد و هم میتوانیم با آن علوم انسانی موجود را بررسی کنیم. مثلا آیاتی که مورد شنیدن قول و تبعیت از بهترین مطلب است، جایی است که با این روش عقلی داریم سنجشگری میکنیم و در پایان نیز میشود گفت که برآیند این بحثها جنبه روششناختی است و آن هم اینکه عقل در مسائل مختلف در حوزه علوم انسانی قابل بهرهبرداری است.
انتهای پیام