پنجاه و هشتمین شماره از دوفصلنامه «دین و ارتباطات» به صاحب امتیازی دانشگاه امام صادق(ع) مدیرمسئولی محمدهادی همایون و سردبیری حسن بشیر منتشر شد.
برخی از عناوین مقالات این شماره چنین است: «کنکاشی در مدلهای ذهنی جامعه مداحی ایران؛ تحلیل کیفی با رویکرد راهبردی»، «تبیین و تحلیل سطوح ارتباطی قرآن کریم و ترسیم مدل ارتباطی آن بهمثابه یک فرایند ارتباطی»، «مطالعه تطبیقی ارتباط درون فردی در دیدگاههای دنا وکیت و فیض کاشانی (مورد بررسی کتابهای ارتباطات درون فردی؛ صداها و ذهنهای متفاوت و المحجه البیضاء)»، «شاخصهای اخلاق اسلامی در اخبار صداوسیما جهت افزایش اعتماد سیاسی مخاطبان به حکومت (مطالعه موردی: خبر 21 شبکه اول سیما)»، «جستاری فقهی در مواجهه حکومت اسلامی با تهدیدات امنیتی عرصه فرهنگ»، «تبیین و تحلیل راههای ارتباط و گفتگوی بین مذاهب در اندیشه فقهی امامیه (مطالعه موردی: مدارا با مخالفان مذهبی)»، «بازنمایی پیادهروی اربعین در فضای مجازی: تحلیل نشانهشناسی اجتماعی عکسهای پیادهروی اربعین در اینستاگرام».
در چکیده مقاله «تبیین و تحلیل سطوح ارتباطی قرآن کریم و ترسیم مدل ارتباطی آن بهمثابه یک فرایند ارتباطی» میخوانیم: «با وجود همه پژوهشهای میانرشتهای صورتگرفته میان دین و علوم ارتباطات، پژوهشهای اندکی قرآن کریم را بهعنوان یک پدیده ارتباطی موردمطالعه قرار دادهاند و در میان آنها هیچکدام به تبیین، تحلیل و ترسیم مدل ارتباطی قرآن کریم نپرداختهاند. نظر به اهمیت این مسئله و در راستای اسلامیسازی علومانسانی، در این پژوهش تلاش شده تا سطوح مختلف ارتباطی قرآن کریم، تبیین و تحلیل و مدل جامع فرایند ارتباطی قرآن کریم بر مبنای آن ترسیم شود. برای نیل به این هدف، در جمعآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و در پردازش از روش تحقیق استنطاقی استفاده شده است به این معنی که در آن، نظریات و دستاوردهای بشری بدون تحمیل بر قرآن بر آیات قرآن عرضه شده و طی چند مرحله، نظریه قرآن در مورد آن مسئله استخراج و تنظیم میگردد. در این پژوهش، علاوه بر تبیین سطوح ارتباطی قرآن و عناصر ارتباطی دخیل در هر سطح و نیز ترسیم مدل ارتباطی سه مرحلهای قرآن بر مبنای آن، مشخص گردید که اولاً سطوح ارتباطی قرآن عبارتنداز: سطح ارتباط وحیانی (ارتباط میانفردی)، قرآن شفاهی (ارتباط گروهی و اجتماعی)، قرآن مکتوب (ارتباطجمعی و رسانهای). ثانیاً برخلاف تصور مشهور، فرایند ارتباطی قرآن کریم در همه سطوح یک فرایند دوسویه و فراگردی است. ثالثاً قرآن کریم طی یک فرایند دقیق و برنامهریزی شده از یک ارتباط بین فردی به یک رسانه فراگیر جمعی تبدیل شده است.»
در طلیعه مقاله «جستاری فقهی در مواجهه حکومت اسلامی با تهدیدات امنیتی عرصه فرهنگ» آمده است: «تهدید علیه حکومتها گرچه غالباً سختافزاری و با هدف تغییر ساختار سیاسی بوده است ولی روزبهروز باتوجهبه درک اهمیت عرصه فرهنگ توسط دشمن، جنبه نرمافزاری تهدیدها بیشتر شده است. در این رویکرد فرهنگ بهعنوان یکی از کلان نظامهای اجتماعی که تأثیرات گستردهای بر سایر نظامها از جمله ساختار سیاسی، امنیت و ... دارد، موردتوجه دشمن قرار گرفته و بدینوسیله در عصر حاضر و به طور خاص پس از پیروزی انقلاب اسلامی هجمهها به فرهنگ اسلامی در قالبی سازماندهی شده و هدفمند بروزیافته و عناصر رکنی فرهنگ اسلام را بهمنظور ازبینبردن حاکمیت مکتب اسلام بر جامعه، مورد تهدید قرار داده است. گرچه در اسلام با وجود احکامی از جمله امربهمعروف و نهیازمنکر، نقشی به سزا برای مردم در صیانت از فرهنگ اسلامی تعریف شده ولی باتوجهبه سازمانمند بودن اقدامات بسیاری از مهاجمان فرهنگی، مواجهه با آنها جز با پشتوانه و قدرتی حاکمیتی جهت رصد و حذف ریشههای تهدید قابل تحقق ناست. این در حالی است که باتوجهبه توسعه مفهوم امنیت در عصر حاضر به عرصههای فرهنگی، اقتصادی، زیستمحیطی و ...، مواجهه با تهدیدات امنیتی عرصه فرهنگ، اضافه بر مواجهه با تهدیدات سخت و نیمهسخت، از وظایف اساسی حکومتها از جمله حکومت اسلامی محسوب میشود. نگارنده با پژوهشی میانرشتهای از نوع تحقیقات تحلیلی - اسنادی با روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای، ضمن موضوعشناسی بعد امنیتی عرصه فرهنگ و مؤلفههای مواجهه با تهدید امنیتی، پس از بررسی در منابع فقهی و ادله نقلی و عقلی و بازخوانی الگوی گروههای حسبه، معتقد است همانطور که حکومت اسلامی برای مواجهه با تهدیدهای سخت و نیمهسخت دارای تشکیلاتی منسجم تحت عنوان دستگاه امنیتی اطلاعاتی است، ضروری است برای مواجهه با تهدیدهای نرم نیز به تأسیس نهاد حکومتی امنیت فرهنگی بپردازد که سه نوع مأموریت اساسی را بهعنوان نقشآفرینی حکومت اسلامی برای مواجهه با تهدیدات امنیتی عرصه فرهنگ متصور میسازد.»
در طلیعه مقاله «تبیین و تحلیل راههای ارتباط و گفتگوی بین مذاهب در اندیشه فقهی امامیه (مطالعه موردی: مدارا با مخالفان مذهبی)» میخوانیم: «ارتباطات میانمذهبی و گفتگوی پیروان مذاهب با یکدیگر از مهمترین ضرورتها در عصر حاضر است. بهرهگیری از دانش فقه بهمثابه علم بیانگر وظیفه عملی مکلفان، نقش بسزایی در تبیین راههای این ارتباط و گفتگو دارد. از جمله گزارههای فقهی که میتواند بهعنوان یکی از راههای گفتگوی بین مذاهب موردتوجه قرار گیرد، مدارا با مخالفان مذهبی بهمثابه ملایمت، ملاطفت و نرمخویی در ارتباط با ایشان است. در اندیشه فقهی مشهور فقهای امامیه، مشروعیت رفتارهای مداراجویانه با مخالفان در قالب آموزه تقیه موردتوجه قرار گرفته و انجام رفتار مداراتی به شرایط اضطرار و خوف از ضرر و خطر منوط شده است. در مقابل، برخی دیگر از فقیهان اگرچه از رفتار مداراتی در قالب تقیه سخن گفتهاند، آن را متقوم به ضرر ندانسته و حتی خوف از حصول ضرر را در مشروعیت چنین رفتاری لحاظ نکردهاند. مقاله حاضر که یک پژوهش توصیفی - تحلیلی است باتوجهبه اهمیت طرح گفتگوی پیروان مذاهب بهعنوان یک اصل اولی و نه یک تاکتیک موقتی و مشروط به شرایط اضطراری، ادله هر دو دیدگاه پیشگفته را به نقد کشیده و مقتضای روایات را انجام رفتارهای مداراجویانه و حسن معاشرت با مخالفان مذهبی بهعنوان یک اصل اساسی و همیشگی در ارتباطات و گفتگوهای میانمذهبی دانسته است.»
انتهای پیام