شانزدهمین شماره از دوفصلنامه «مطالعات تاریخی جهان اسلام»، به صاحب امتیازی جامعة المصطفی(ص) العالمیة منتشر شد.
برخی از عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «بررسی تاریخی معماری محراب و مناره در سده نخست اسلامی»، «بررسی سیاسی نهضت عاشورا از دیدگاه مستشرقین آلمان و انگلیس»، «بررسی نتایج و پیامدهای قداست هنر خوشنویسی در بین هنرهای اسلامی با تکیه بر دیدگاه سنتگرایان(تیتوس بورکهارت و سید حسین نصر)»، «پژوهشی بر قوانین مرتبط بر مالکیت اشیاء باستانی با تکیه بر آرای فقهای شیعه»، «نقش دانشمندان شیعه مهاجر ایرانی در گسترش معارف شیعی دوره قطبشاهیان (918 – 1098 هجری)».
در چکیده مقاله «بررسی سیاسی نهضت عاشورا از دیدگاه مستشرقین آلمان و انگلیس» میخوانیم: «دیدگاه سیاسی مستشرقان آلمان و انگلیس نسبت به مکتب عاشورا دارای نوسانات و چالش های فراوانی است. آلمان و انگلیس به عنوان سردمداران اسلام شناسی به طور عام و عاشورا پژوهی به طور خاص، تلاش کرده اند شخصیت، اهداف و دستاورد های قیام امام حسین (ع) را مادی گرایانه و فارغ از مذهب، مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. با توجه به اینکه جهان اسلام و منابع موجود از ابتدا در سیطره جماعت اهل سنت بوده، و منابع شیعه تحریف یا کمتر بدان اعتماد شده، عمدتا شاهد نتایج مغرضانه و کمتر منصفانه بوده ایم. از یک سو مستشرقان به امام حسین (ع) به عنوان یک اپوزیسیون حکومت مرکزی و دارای اندیشه ضد سکولار نظر دارند، و اندیشه های اعتقادی و دینی او را خلط در آراء سیاسی و اقتصادی می کنند؛ از طرفی تعداد اندکی از مستشرقین موفق شدهاند که تحت تاثیر عواطف شخصی، ملی و مذهبی واقع نشوند و این نهضت را صرفا از نظر علمی مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی مواضع سیاسی مستشرقین آلمان و انگلیس درباره واقعه عاشورا و مطالعه بنیاد فکری و رویکرد عملی آن ها می باشد. در این تحقیق با رویکردی تحلیلی و تبیینی درصدد پاسخ به این سئوالات هستیم که: برداشت سیاسی مستشرقان آلمان و انگلیس از واقعه کربلا چگونه بود؟ مبانی فکری عاشورا پژوهی از بُعد سیاسی چگونه بوده است؟ فرض غالب بر این است که مستشرقین آلمان و انگلیس با توجه به وجود پژوهشگران برجسته و پژوهشکده های فراوان اسلامی- شیعی، سعی کرده اند بُعد اعتقادی نهضت کربلا را تحت شعاع سیطره سیاسی قرار دهند.»
در طلیعه مقاله «پژوهشی بر قوانین مرتبط بر مالکیت اشیاء باستانی با تکیه بر آرای فقهای شیعه» آمده است: «اشیاء باستانی اموالی است که یکصد سال یا بیشتر از تاریخ ایجاد یا ساخت آن گذشته باشد. این اشیاء جز اموال عمومی بوده و قابلیت تملک خصوصی ندارد و برای محافظت در اختیار دولت قرار میگیرد. کسی که با حفاری غیرمجاز به اینگونه اموال دست یابد مجرم محسوب و علاوه بر ضبط اموال به حبس محکوم میشود لکن کسی که بهطور اتفاقی به این اموال دست یابد باید آن را تحویل سازمان میراث فرهنگی بدهد و در مقابل مبلغی بابت حق کشف به وی پرداخت میشود. درصورتیکه اشیاء باستانی از فلزات قیمتی و جواهرات باشد و در ملک شخصی کشف شود، معادل دو برابر قیمت روز ماده خام آن و در مورد سایر اشیاء نصف این مبلغ پرداخت میشود؛ درصورتیکه این اشیاء در ملک غیرشخصی کشف شود این مبلغ به نصف تقلیل مییابد. این ترتیب با فقه امامیه مطابقت ندارد. به عقیده فقها گنج و هرگونه دفینه به کاشف آن تعلق دارد و تنها تکلیف مالک پرداخت خمس مال به حاکم اسلامی است. قوانین فعلی برای حمایت از اشیاء باستانی مناسب نیست. اولاً مبلغ حق الکشف بسیار نازل است زیرا در محاسبه آن فقط ارزش ماده خام آن محاسبه میشود ثانیاً با توجه به هزینههای سنگین اکتشاف ضروری است که تدابیر لازم برای مشارکت بخش خصوصی در این زمینه فراهم شود؛ مانند اینکه بخشی از قیمت روز اشیاء مکشوفه به بخش خصوصی واگذار یا این اشیاء در قالب موزه یا نمایشگاه در معرض بازدید عموم قرار گرفته و درآمدهای آن طبق قرارداد بین دولت و بخش خصوصی توزیع شود.»
در چکیده مقاله «نقش دانشمندان شیعه مهاجر ایرانی در گسترش معارف شیعی دوره قطبشاهیان (918 – 1098 هجری)» میخوانیم: «آموزشهای دینی از مهمترین بخشهای جامعه مذهبی است که مورد توجه حاکمان و دانشمندان بوده است. این آموزش به ویژه در قرن 10 و 11 هجری در دوره قطبشاهیان که ساکنان بومی آن آشنایی چندانی با مذهب تشیع و اندیشههای آن نداشتند اهمیت بیشتری داشت. آموزشهای مذهبی در این دولت به منظور تحکیم مبانی مذهب تشیع صورت گرفت. حاکمان این دولت برای تقویت پایههای تشیع در بین ساکنان مناطق گلکنده (Golconda) و حیدرآباد (Hyderabad)- پایتخت قطبشاهیان - از دانشمندان شیعی ایرانی که به دکن مهاجرت کرده بودند بهره بردند و حضور پر تعداد آنان به پویایی و ارتقای دانش مذهبی ساکنان این مناطق انجامید. سؤال اصلی پژوهش این است که دانشمندان مهاجر ایرانی چه نقشی در گسترش معارف شیعی ساکنان قلمرو دولت قطبشاهی در قرون 10 و 11 هجری داشتند؟ برای پاسخگویی به سؤال پژوهش این فرضیه مطرح شده است که دانشمندان ایرانی با تشکیل کلاسهای درس و تربیت شاگردان، تربیت مذهبی حکام قطبشاهی، تألیف کتب مذهبی و برگزاری جلسات بحث و مناظره با علمای سایر فرق در گسترش معارف دینی و دانش مذهبی مردم مناطق گلکنده و حیدرآباد مؤثر بودهاند. نظر به اهمیت موضوع این پژوهش به روش توصیفی – تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانهای صورت گرفته است.»
انتهای پیام