به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «کسب دین علیه کشف دین» شب گذشته سوم مرداد با سخنرانی عبدالعظیم کریمی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و کارشناس تربیت دینی برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
کسب دین علیه کسب دین، پارادوکسی در باب تربیت دینی و به عنوان دغدغه اصلی مسئولان و متولیان تعلیم و تربیت است و بحث این است که چگونه آنچه را کشف میکنیم با آنچه کسب میکنیم متضادند و رابطه معکوس دارند. من کتابی در این زمینه با استفاده از ادلههای تجربی، عرفانی، شهودی و تجربه شغلی نوشتهام که و این کتاب محصول تجربیات بین رشتهای است. عنوان آن «آزادی از دینداری به قصد دین یابی آزاد» بود، اما بنا به دلایلی تغییر کرد و محافظهکارانه منتشر شد. با نیت دلسوزانه این کتاب را نوشتهام و معتقدم که نباید نگاه قشری و برداشتی ناصواب از آن داشته باشیم. سؤال مهم این است که تربیت دینی همانند یک پیمانکاری و پروژه یا پروسه است؟ پروژه یک فرآورده اما پروسه یک فرایند است. مبدأ و مقصد فرایند نامتعین و جوششی است اما پروژه یک بسته یا چارچوب است که مبدأ و مقصد آن مشخص است و با دستکاری ما میتواند کنترل و پایش شود. تربیت دینی چون با حس قلبی و شهودی سر و کار دارد تن به امور کمی نمیدهد.
چند میگیری دینی شوی؟
فیلمی کمدی به نام «چند میگیری گریه کنی» تولید شده که شخصی به افرادی پول میدهد که اگر من مُردم از عمق دل برای من گریه کنید و برای اینکه آنها را آزمایش کند یک مراسم آزمایشی میگذارد که خودش شاهد و نظارهگر ماجرا باشد. اسم فیلم هم بسیار جالب است؛ بحث ما در تربیت دینی در شرایط کنونی این است که چند میگیری دینی شوی؟ ممکن است نمره، پاداش یا تنبیه در نظر گرفته شود اما این یک طنز تلخ و کمدی سیاه است که تربیت دینی را فرآوردهای، درسی، کتابی و اکتسابی کردهایم، چراکه هرچه درسی شود از سینه خارج میشود.
اگر قرار است چیزی را از ریشه بخشکانیم، باید آن را به کتاب درسی و برای نمرات کلاسی و مسابقات رتبهای ببریم بدون آنکه در قلب و عشق و ایمانِ شهودی نفوذ کند، چراکه اساساً ایمان از جنس اکتساب و انتقال از بیرون به درون نیست اما امروزه دانش آموز میگوید چقدر میدهی که فلان مطلب را بخوانم و حفظ کنم. ایمان باید خودبسنده باشد در حالیکه ما یک نظام پاداش در این زمینه تعریف کردهایم. بنده در دهه هفتاد در کلینیک رازی کار بالینی میکردم که مادری پیش من آمد و گفت فرزندم بسیار کنجکاو است و اگر یک مهمانی برویم بسیار فضولی و کنجکاوی میکند، بنده به وی گفتم که اگر میخواهی کنجکاوی وی را نابود کنی بابت هر کنجکاوی به او شیرینی بده و تشویقش کن. اینگونه به تدریج فرزند شما به جای اینکه از خودِ کنجکاوی لذت ببرد از پیامد آن یعنی از شکلات یا شیرینی که به او میدهی لذت میبرد و در نتیجه دائما منتظر است مادرش چیزی به او بدهد و دنبال لذت بیرونی است نه یافته درونی. بنابراین کنجکاوی وی در چند جلسه از بین رفت.
ما در مورد تربیت دینی همین کار را انجام میدهیم. فرزند با فطرت دینی وارد مدرسه میشود اما ما آن را تبدیل به کتابت و رتبه و جایزه میکنیم و نهایتا دینگریز و شاید دین ستیز از مدرسه خارج میشود. ما نباید فطرت را با اکتساب و انتقال بیرونی تعطیل کنیم. دائماً هم گفتهایم که تا از این دینِ بیرونی آزاد نشویم دینِ درونی احیا نمیشود. اکنون جامعه ما به دلیل اشباع دینزدگی و گزارههای دینی، اشتهای خود را از دست داده است. لذا باید با مهندسیِ معکوس، خلأ ایجاد کنیم تا دینداری افزایش پیدا کند.
نیازمند دین فطری هستیم
ما راه را وارونه میرویم و اکنون باید برگردیم، اما به قول راسل به راحتی نمیتوانیم چنین کاری انجام دهیم، چراکه وقتی یک انسان هفتاد ساله پشت سرش را نگاه میکند و میبیند این هفتاد سال را اشتباه رفته و در زمینه دینی وارونه عمل کرده و ممکن است عقلاً با شواهد قبول کند اما قلباً قبول نمیکند. شبکههای دینی زیادی تأسیس شده و هزینههای زیادی با روش اکتسابی برای دینزدایی از جامعه ایجاد شده است، در حالی که خودشان هدف از این کار را دینزایی معرفی میکنند.
ما فطرت را فراموش کردهایم. لذا نیازمند دین و اخلاقِ بیرونی هستیم. انسان باید مکانیزم کنترل درونی داشته باشد که همان اخلاق فطری است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ؛ شیطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند»(صاد، 83و 82). سؤال این است که چرا از مخلَصین سخن گفته اما از مخلِصین سخن گفته نشده است. این نکته مهم بحث ماست چراکه شیطان گفته حتی مخلِصین را هم گمراه میکنم. شیطان به ما آدرس میدهد بیآنکه ما بدانیم. مخلَصین کسانی هستند که به اخلاص دست یافتهاند بیآنکه خود بدانند، یعنی محکوم به اخلاص هستند و دیگری او را مخلَص کرده است. بنابراین باید دین بیآنکه ارادهای کرده و توقع پاداش و تنبیه داشته باشیم از وجود ما برخیزد و در واقع به جای دینِ جعلی، دینِ فطری داشته باشیم.
ما با همه ابزارها و امکانات اراده کردیم چنین کار خطرناکی انجام دهیم و ثمره آن را هم دیدهایم و اکنون مشاهده میکنیم کودکان ما به جای داشتن قلب دینی، ذهن دینی دارند. ما تعلیمات دینی را دارای چارچوب، روش و اصول و فنون کردهایم و انگار کارخانه ریختهگری است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا؛ به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد و هر که او را (به کفر و گناه) پلید گرداند البته (در دو جهان) زیانکار خواهد گشت» (شمس، 9 و 10). اگر آنچه در درون کودک است را نبینیم انگار برای وی دسیسه کردهایم. خود قرآن فرموده در این صورت هرچه سرمایهگذاری کنید اشتباه است، چراکه با نقاب دینی، خودتان را گول میزنید. بنابراین کسب دین به جای کشف دین به این معنی است که کودک با کسب دین، دین فطری خود را از دست میدهد.
دانش دینی باید وارد قلب شود
حضرت آیتالله جوادیآملی فرمودند قرار بود بعد از انقلاب، آموزش را تربیتی کنیم اما مسائل تربیتی را نیز رنگ آموزشی بخشیدیم و مثلاً میگوییم شرط انتقال یک کارمند از یک منطقه به منطقه دیگر این است که یک جزء قرآن را حفظ کند، یعنی قرآن تبدیل به یک ابزار شده و این وهن قرآن است. ما ظلم زیادی به آموزههایمان میکنیم و مقدسات را به خواستههای کاملاً فروکاسته دنیوی تقلیل میدهیم.
درباره اینکه چه باید کرد؟ باید گفت که این کار حکیمان است و زحمات بسیاری دارد. اگر میخواهیم تعلیم و تربیت را حکمتمدار کنیم، باید کل نظام برنامهریزی درسی ما وارونه شود، چراکه کار حکمت این است که با کاستن، فزونی میبخشد اما تعلیم با افزودن، کاستی میبخشد، یعنی فرزندان ما هرچه بیشتر میآموزند تهیتر میشوند. به نظرم راهبرد ما در تربیت دینی این است که بدانیم تنها راه دینپذیری، سرکوب حس دینی به قصد ترغیب حس دینی است. ما باید به جای وصل دینی، هجر دینی ایجاد کنیم و این یک هنر والا و ناب است و شاید به تعداد انگشتان دست افرادی باشند که از چنین هنری برخوردار باشند، چراکه دانش دینی تا زمانی که به قلب وارد نشود نه تنها مفید نیست بلکه مضر است.
انتهای پیام