به گزارش خبرنگار ایکنا، رضا داوری اردکانی، فیلسوف نامدار و رئیس فرهنگستان علوم، 14 مردادماه در نشست «در طلب فرهنگ» با اشاره به تغییر مفهوم فرهنگ در طول زمان، گفت: فرهنگ در زبان ما بخشی از ادب و تادیب بوده است ولی امروز به تبعیت از مفهوم آن در غرب معنایی فراتر دارد؛ در غرب، فرهنگ شیوه زندگی بر وفق عقل کارساز دنیای افراد و راهنمای آن است، فرهنگ اروپای جدید روح و روحیهای بود که در جان مردم نفوذ میکرد و از آنان وجودی با تواناییهای تازه میساخت و برای کار و زندگی در جهان جدید و مشارکت در ساختن دنیایشان مهیا میکرد؛ زمانی متیو آرنولد، شاعر انگلیسی گفته بود که فرهنگ به نحوی خستگیناپذیر آن چیزی را میسازد که هر فرد خامی خواهان آن است؛ یعنی قاعدهای که انسان خود را با آن تطبیق دهد و آن شخص خام را به جایی برساند که آن را دوست داشته باشد.
وی با تاکید بر اینکه ما هم اگر در طلب چیزی هستیم که به زندگی و درس و گفتار و رفتار و مدیریت و سیاست ما نظم بدهد باید در معنای فرهنگ بیشتر تامل کرده و بیشتر در طلب آن باشیم، افزود: این نکته مهم است که هرمعنایی برای فرهنگ قائل باشیم از آن توقع داریم که به زندگی و کار و کردار ما نظم بدهد، این فرهنگ ضد آشوب و آشفتگی و پریشانی است؛ متقدمان با این فرهنگ آشنایی نداشتند زیرا فرهنگ به معنای نظم و سازمان یافتگی در دوره جدید پدید آمده است، معنای سخن این نیست که متقدمان زندگی غیر معقول داشتهاند بلکه آنها به جای حاکمیت عقل و خرد خود بر زندگی حکمت و خردی بالاتر و والاتر را برگزیده بودند.
داوری اردکانی بیان کرد: الان که فرهنگ اروپایی کمابیش در همه جای جهان انتشار یافته است نمیتوان به فرهنگ بدون اعتنا به تاریخ و آثار آن اندیشید؛ مفهوم فرهنگ هرچه باشد در نظر ما مصداق اصلی آن شعر و ادب و حکمت و معرفت است و خدا را شکر که ما گنجینه معرفت و شعر و ادب هستیم ولی آیا اینها میتوانند ما را بدون تکنولوژی و سیاست و مدیریت مدد برسانند؟ باید به وضع اکنون خود و امکانات و نیازهایی که داریم بیاندیشیم و از تجارب تاریخ درس بیاموزیم.
داوری اردکانی تصریح کرد: اساسیترین اصل، عشق و راستی و دوستی است؛ عشق آغاز همه کارها و بنیانگذار همه بنیادهاست و اساسی بدون عشق بنا نشده است و تاریخ غرب که تاریخ قدرت و غلبه است با عشق آغاز شده است؛ عشق راهبر افراد به راستی است و مردم یاد میگیرند در رفتار و گفتار صادق باشند و نه به دیگران و نه به خود دروغ نگویند؛ عشق و راستی و دوستی شرط بنا و قوام یک جامعه انسانی است.
داوری اردکانی تصریح کرد: البته تحمل بار عشق و ماندن در راه دوستی و درستی آسان نیست، به همین دلیل هیچ جهان و دورانی را نمیشناسیم که مبتلا به دروغ و ناراستی نباشد؛ وقتی چراغ عشق بی فروغ میشود دروغ و کینتوزی مجال مییابد و وقتی چنین شد شاعران و متفکران و حکیمان اهل عشق را به یادمان میآورند و به همین دلیل فردوسی و حافظ و سعدی ماندگار شدهاند. این یادآوری غنیمت است ولی با تحولی که در دوران ما پدید آمده است آن را کافی نمیتوان دانست. زندگی در زمان ما دچار تحول و دگرگونی زیادی شده است ولی منشا این دگرگونی چیست؟ نظم جدیدی که با تجدد در روی زمین گسترده شده است، راستی و دوستی جای خود را به علم و خرد داده است و عقل کارساز به مدد علم کار جهان را تدبیر میکند، این تحول را باید به درستی دریابیم؛ ما اکنون سازمان آموزش و پژوهش داریم؛ نهادهای مختلفی در جامعه پدید آمدهاند که نیازمند هماهنگی هستند و این هماهنگی با فرهنگ و خردی به دست میآید که جانشین دوستی در نظام زندگی جدید شده است.
رئیس فرهنگستان علوم اظهار کرد: برخی معتقدند تجدد که آمد خانه اخلاق را ویران و عشق و دوستی و راستی را بر باد داده است ولی بنده این را قبول ندارم؛ البته میان شیوههای زندگی قدیم و جدید تفاوت زیادی هست ولی چنان نیست که قهر و دشمنی در دوره جدید پدید آمده باشد، خشونت و قهر و ستم همیشه بوده است و مزیت دنیای جدید این است که میتوان به امکان صورتهای متفاوت زندگی فکر کرد، ما با رجوع به کلمات حکیمان میتوانیم به نوعی از زندگی بیاندیشیم که ستم و خشونت در آن غالب نباشد؛ متقدمان نیز به این امر میاندیشیدند ولی طرحی برای آن نداشتند و دنیای تجدد است که سودای تغییر جهان را پیش آورده است پس وقتی از جهان عشق و راستی سخن به میان میآید مراد این نیست که وجود داشته و دیگر امکان پیدایش آن نیست. مردمان همیشه این استعداد را دارند که بنای زندگی خود را بر راستی ودوستی بگذارند و چرا امیدوار به این مسئله نباشیم؟
داوری اردکانی اینگونه ادامه داد: اکنون باید بیاندیشیم مشکلات کنونی از کجا آمده و چگونه باید آن را رفع کرد؟ ادعای غالب این است که اهل سیاست باید به این کار بپردازند ولی سیاست رسمی از عهده این کار بر نمیآید زیرا راه رفع آنها را نمیشناسد و اگر راهی باشد این راه با مدد دانایان و فرزانگان و آشنایان به وضع موجود کشور و جهان ممکن است ولی مگر یافتن نشانه خانه دانایان وفرزانگان آسان است؛ حکومتها و سیاستها در صورتی به این همکاری رضایت میدهند که دوست کشور و آماده خدمت به مردم باشند ولی یافتن چنین حکومت و سیاستی از یافتن حکیمان دشوارتر است ولی وقتی مشکلات وجود دارد و مردم مطالبه دارند حکومت نمیتواند نسبت به آن بی تفاوت باشد؛ مشکل همه حکومتهای زمانه ما این است که سیاست از پشتوانه فرهنگ محروم مانده است.
چهره ماندگار فلسفه گفت: قدرتهای سیاسی، سیاستشان نمایندگی شرکتهای چند ملیتی و سوداگری و سودآوری است؛ آنها به فرهنگ نیاز ندارند و فرهنگ هم از حمایت سیاست اعراض کرده است ولی در کشورهای آسیایی و آفریقایی قضیه صورت دیگری پیدا کرد؛ برخی مانند چین و کره طرح مدرنیزاسیون تحکمی را اجرا کردند و کشورهایی که دریافته بودند استقلال سیاسی و اقتصادی به فرهنگ نیاز دارد، در طلب هویت تاریخی برآمدند؛ چیزی که در این بین فراموش شد این بود که با جسد نیم جان سازمانها و نهادها و تکنولوژی برآمده از غرب چه باید کرد؟ مشکل اصلی نشناختن ساز و کار اجزای زندگی جدید است، این سودا که هر چیزی را همانجا که هست باید اصلاح کرد بیوجه است زیرا چیزها در جای مناسب خود قرار ندارند و باید جایگاه آنها را شناخت؛ همه جهان همه آوردههای تجدد را گرفتهاند ولی وقتی این آوردهها به فرهنگی بیرون از فضای خود رفته است دیگر جان و نیرویی نداشته که کارساز و منشا اثر باشد.
وی افزود: نسخهای که برای رفع این مشکلات میجوییم چیزی است که در اروپا نام فرهنگ داشت ولی ما دیگر آن را به نام فرهنگ نمییابیم زیرا از قرن 20 اثر و نفوذ فرهنگ در بستر علم و بروکراسی و سازمان کاهش یافته و برنامهریزی به جای فرهنگ راهنمای توسعه شده است و همه دنیای امروز نیازمند برنامه هستند و این برنامهریزی بسیار دشوار است و نباید از آن دست برداشت. برنامهریزیهای مرسوم که طراحی آن چندان مشکل نیست به نتیجه مطلوب نمیرسند زیرا مبدا و مقصدی ندارند و گاهی که دارند مقدشان وهمی و در مبدا شرایط و امکانات را در نظر نگرفته و قصد دارند به زندگی مردم و جامعه صورتی را که خود دوست دارند بدهند لذا برنامهها شکست میخورد.
رئیس فرهنگستان علوم اضافه کرد: تدوین هر برنامهای باید با قصد و میل به اجرا طراحی شود و قصد و عزم، رفتن به جایی معلوم است و پیداست که مقصد دور همه آدمیان نه دیار غربت بلکه شهر آشنایی است، اما در جهانی که سایه کینهتوزی و قهر بر آن افتاده است، رفتن به شهر آشنایی آسان نیست و برنامهنویسان هم به شهر آشنایی کاری ندارند و در بهترین حالت برای رفع مشکلات موجود پیشنهاداتی میدهند که اگر منجر به مشکلات تازه نشود که غالبا میشود، شاید بتوانند گشایشی در کار و زندگی مردم ایجاد کنند؛ چه کسانی باید در تدوین برنامهها شرکت داشته باشند؛ برنامهنویسان باید از وضع کنونی مطلع باشند و بدانند هر پیشنهادی باید زمینه را برای اقدام بعدی فراهم کنند بنابراین داشتن اطلاعات و درک سیاست در کشور و جهان و آشنایی با روحیه مردم برای این کار لازم است و این فهم و درک را در کتب نمیتوان یافت و با رجوع به آمار و ارقام حاصل نمیشود؛ این فهم اگر عین فرهنگ نباشد به مدد آن حاصل میشود.
داوری اردکانی گفت: اگر هماهنگی بین نهادها نباشد امور بیهوده بر ضرورتها ترجیح مییابند چنانچه در این سالها دانشآموزان به زبان مادری خود اهتمامی ندارند و مدرسه هم اهمیتی برای آن قائل نیست، غافل از اینکه هیچ فرهنگی بدون زبان قوام نمییابد و بدون انس با زبان تفکر نمیتوان کرد، البته راه امید بسته نیست؛ ایران در طول تاریخ دردها و رنجهای زیادی را تحمل کرده و با شکیبایی زخمهایش را التیام بخشیده و بر شکست غالب شده و حکمت و معرفت و شعر و ادب جلوه روح ایران است؛ مقصود این نیست که از گذشته تقلید کنیم بلکه باید از عبرتهای آن درس بیاموزیم.
وی در پایان سخنانش تاکید کرد: تیرگیهای راه را باید با مدد همت و راه فرهنگ و خرد و علم و تکنولوژی روشن کنیم. علم باید با خرد و فرهنگ توام شود و اگر نباشد بساری از کوششها بی اثر و بی ثمر خواهد بود؛ زمان کنونی زمان بحران فرهنگ است؛ اروپا و آمریکا فرهنگ دارند ولی آن را بازنشسته کرده و حرمت آن را رعایت میکنند. جهان دیجیتال فرهنگ را به داده و اطلاعات تبدیل کرده و آن را به دیگران میفروشد ولی کار ما این است که ببینیم آیا فرهنگ هنوز میتواند جان جامعه باشد؛ در این زمانه دفاع از فرهنگ کاری بسیار دشوار ولی شریف است.
انتهای پیام