جلال آلاحمد یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین نویسندگان و روشنفکران ایرانی در دهه ۴۰ خورشیدی محسوب میشود که در طول سالهای زندگی خود با افکار و گرایشهای متفاوت فکری با رژیم پهلوی به مبارزه پرداخت. وی هجدهم شهریور 1348 بر اثر سکته قلبی درگذشت.
در طول فعالیت سیاسی و هنری خود آثار زیادی را به رشته تحریر درآورد. در سال ۱۳۲۴ با چاپ داستان زیارت در مجلۀ سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان دیگر در مجموعۀ دید و بازدید به چاپ رسید. در طول سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴ «اورازان»، «تات نشینهای بلوک زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائدههای زمینی را منتشر کرد و در ۱۳۳۷ مدیر مدرسه و سرگذشت کندوها را به چاپ سپرد. ۲ سال بعد جزیره خارک، در یتیم خلیج را چاپ کرد. سپس از ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ نون و القلم، سه مقاله دیگر، کارنامه سه ساله، غربزدگی، سفر روس، سنگی بر گوری را نوشت و در سال ۱۳۴۵ خسی در میقات را چاپ کرد. در خدمت و خیانت روشنفکران، نفرین زمین و ترجمۀ عبور از خط قرمز از آخرین آثار اوست.
علی مؤذنی، داستاننویس و فیلمنامهنویس پیشکسوت کشورمان در گفتوگو با ایکنا درباره بهترین و مؤثرترین آثار جلال آلاحمد گفت: اخیراً مجموعه داستان «زن زیادی» را از او بعد از سی و پنج شش سال دوبارهخوانی کردم. در دهه شصت بیشتر آثارش را در یک دوره خواندم. مدیر مدرسه، نفرین زمین، سنگی بر گوری و ... . آنچه مسحورکننده بود، نثر آلاحمد بود که اتفاقاً مختصات زبان داستانی را نداشت. اما به شدت جذاب، گیرا، تأثیرگذار و لذتبخش بود.
وی افزود: «زن زیادی» که داستانهای دهه بیست و سی او را شامل میشود، از منظر جامعهشناسی و مردمشناسی عالی است و به خوبی از طریق همین داستانها میتوان به حال و هوای روانی و اجتماعی و سیاسی آن روزگار پی برد. این وجوه مرا به شدت جذب کرد. اما حاصلش در پایان این بود که انگار یک عالم جامعهشناس که به اصول داستاننویسی آشناست، داستانهایی نوشته تا نیات عالمانه خود را بهتر به خواننده منتقل کند. یعنی وجه خودآگاه جلال در داستانهایش کاملاً بر وجه ناخودآگاهی او غالب است، در صورتی که داستاننویسی فراروی از مرحله خودآگاهی به ناخودآگاهی است. در داستاننویسی این تخیل است که تعیینکننده است نه علم و آگاهی داستاننویس نسبت به علوم. علوم سطح داستان را غنا میبخشند. اما جادوی داستان را تخیل تعیین میکند. این گرفتاری را در رمانهای امیل زولا هم میتوان دید. او هم نویسنده بزرگی است. اما رمانهایش اسیر چنبره علمزدگی هستند.
مؤذنی تصریح کرد: آلاحمد هم نویسنده بزرگی است. اما داستاننویس متوسطی است. اگر به حاقِ داستان بیشتر بها میداد و فنیتری مینوشت، هم آنچه از وجوه مختلف روانشناسی اجتماعی و مسائل جامعهشناسی مورد نظرش بود، اتفاق میافتاد و هم داستانهایش به هنر بیشتر پهلو میزدند. من همسر او، سیمین دانشور را به جهات فنی داستاننویستر میدانم، ضمن اینکه قدرت تأثیرگذاری آلاحمد بر فضای سیاسی آن دوران را غیرقابل انکار و حتی تحسینبرانگیز میدانم.
نویسنده کتاب «دوازدهم» در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه کدام اثر جلال آلاحمد نمایانگر شخصیت اوست و ما را به شناخت بهتر و بیشتر او نزدیک میکند، بیان کرد: درک شخصیت یک داستاننویس را باید از بررسی برآیند آثار او به دست آورد، چرا که حال و هوای او در سنین مختلف و بسته به میزان افزایش دانش و تجربه او در مسیری که طی کرده، متفاوت است. اما نمیشود کتمان کرد که هر اثر داستاننویس میتواند عصارهای از شخصیت او را بازتاب دهد، چنان که قدرت و قوت شخصیت آلاحمد را هم از داستانهای کوتاهش در دهههای بیست و سی شمسی میتوان استخراج کرد و هم از آنچه در رمانها و سفرنامههایش موجود است. به ویژه که هم در رمانهای مدیر مدرسه یا نفرین زمین و هم در سفرنامهها و حتی در ارائه تجربهای خصوصی از زندگی شخصیاش که سنگی بر گوری است. راوی همه این روایتها نه شخصیتی داستانی که خود آلاحمد است. راویای که با یک نثر مشخص هم داستان مینویسد و هم سفرنامه. هم سنگی بر گوری که خودزندگینوشت است. شخصاً آل احمد را پدیدهای قابل تحسین در سیر روشنفکری ایران میدانم.
انتهای پیام