به گزارش خبرنگار ایکنا؛ دویست و بیستمین شماره ماهنامه فکه ویژه شهریور ۱۴۰۰ به این عناوین اختصاص دارد؛ آمریکا در افغانستان شکست، خودزنی پرزیدنت، سالهای سرفرازی، یار امام حسین، دکتر جهادی، شیرمرد، پزشک مردم، استادی به وسعت وجدان بیدار، اپیدمی عشق، روایتگر سمفونی خوشهها، میدان از نمای نزدیک، شانه به شانه تا انتها و کتابنامه.
میدان از نمای نزدیک به گفتوگوی تاریخی و خواندنی با رئیس جمهور دوران جنگ مربوط میشود که نشریه پیام انقلاب در شماره ۹۳ خود در ۲۶ شهریور ۱۳۶۲ به مناسبت سومین سالروز شروع جنگ تحمیلی مصاحبه اختصاصی با رهبر انقلاب که آن زمان رئیس جمهور بودند چاپ کرده است.
در بخشی از این گفتوگو آمده است: روزهای هشتم یا دهم جنگ، فرمانده نیروی هوایی مرحوم شهید فکوری پیش من آمد و یک کاغذی داد و گفت: جدول هواپیماهای ماست که ما هر روز چند سورتی میتوانیم پرواز جنگی داشته باشیم و تا کی هم تمام میشود. آخرین نوع هواپیمایی که زمینگیر میشد و دیگر قابل استفاده نبود هواپیمایی بود که ۲۳ روز بعد از آن تاریخ زمینگیر میشد. یعنی ما ظرف بیست و سه روز از تاریخی که مرحوم شهید فکوری آن کاغذ را به من داد، امکان جنگ هوایی من تمام میشد و وحشت کردم که ما ۲۳ روز دیگر اصلاً امکان جنگ هوایی نداریم. چنین چیزی ممکن است؟! ایشان گفت همین است و واقعیت هم هست. خدا رحمت کند خیلی جدی و قطعی حرف میزد و تقصیری نداشت. برایشان گزارش غلط داده بودند. کسانی بودند که آدمهای درستی نبودند و برایشان اینطور گزارش داده بودند و به این خاطر این طور تصور میکرد. اصلاً امکانات تعمیر و نگهداری که بعدها برای من آشکار شد، آن روز مشخص نبود. این کاغذ را من هنوز دارم و جزء اسناد فراموشنشدنی است و آن را نگه داشتهام.
گفتوگو با پرستار بخش کرونا در صفحه روایت راوی با عنوان اپیدمی عشق منتشر شده است. شانه به شانه تا انتها به گفتوگو با علیرضا خیرخواه جانشین لجستیک سپاه حمیدیه و تیپ ۳۷ نور اختصاص یافته است. در این گفتوگو وی درباره سالهای سخت رویارویی با دشمن بعثی سخن گفته است.
پرونده ویژه تازهترین شماره ماهنامه «فکه» به پزشک مردم یعنی سیدشیرمرد میرعالی پرداخته است. پزشکی متعهد و متخصص که تواضع، مهربانی و وجدان کاریاش او را از خیلی از همترازهایش متمایز میکرد. مردی که تمام توانش را برای باز کردن گرهی از زندگی مردم رنج کشیده و نجیب خوزستان در طبق اخلاص گذاشت.
فرزند مرحوم میرعالی میگوید: پدرم میگفت؛ دوست ندارم حقوقی که میگیرم از درد و رنج آدمها باشد. میخواهم مثل حکیمهای قدیم از پزشکی هزینهای نگیرم. معلمی را دوست داشت. برای همین تدریس میکرد. از کیانپارس اهواز و بهترین مطبها برای کار در بخش ام. آر. آی به او زنگ میزدند. ولی نمیرفت، چون عشقش این بود که درس بدهد.
یکی از شاگردانش میگوید: کلاس را با آیهای از قرآن شروع میکرد. با اینکه اعتقادات مذهبی در حد دکتر نیست. اما پیامی را که از آیه میگفت گوش میدادم و سعی میکردم به آن عمل کنم. معمولاً مباحثی را انتخاب میکرد که در هفته قبل برای بیمارها و شاگردهایش اتفاق افتاده بود. مثلاً میدید بچهها از روی خستگی با بیمار همکاری نمیکنند یا خوشرفتار نیستند، آیهای مرتبط میخواند و نکاتش را میگفت.
در صفحه کتابنامه کتابهایی مانند «لکلکهای مهاجر» نوشته فرزانه قلعهقوند، «ردپای خلیل» نوشته عبدالمجید رحمانیان، «خانهای برای بهشت» اثر موژان نادریان و «خرداد که میشود» اثر ناصر صارمی معرفی شده است.
انتهای پیام