وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب اسلامی پیش از اینکه آرمان و راهبرد انقلاب و نظام جمهوری اسلامی باشد یک دستور و تکلیف دینی است که قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) بر آن مهر تأیید و تأکید زده است و امامین انقلاب نیز به واسطه همین ریشه قرآنی و وحیانی اصل وحدت در کنار عقلایی بودن آن، وحدت را به مثابه یک استراتژی در نظام جمهوری اسلامی مطرح کرده و بر لزوم برنامهریزی برای تحقق آن و کاهش اختلافات در جهان اسلام تصریح داشتهاند.
ایکنا به واسطه اهمیت این موضوع و شناخت الزامات و موانع تحقق وحدت گفتوگویی با روحالله قادری کنگاوری، دانشیار روابط بینالملل دانشگاه جامع امام حسین(ع) انجام داده که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا ـ تحقق وحدت اسلامی نیازمند چه الزاماتی است تا از سطح یک شعار و آرمان متعالی به یک امر عینی و شدنی تبدیل شود؟
همانطور که شما اشاره فرمودید اینگونه استنباط میشود که مسئله وحدت اسلامی به مثابه یک آرمان مقدس و متعالی دچار شعارزدگی شده و در عمل آن وحدتی که میباید کشورهای اسلامی با هم و در برابر عنصر خارجی ایجاد کنند، مشاهده نمیشود. شاید پس از مسئله فلسطین هیچ بحرانی به اندازه بحران سوریه اختلاف و انشقاق در میان کشورهای اسلامی ایجاد نکرد و کشورهای اسلامی در برابر هم نه در مقابل دشمن قرار نگرفتند. از یک طرف ترکیه و قطر، از طرف دیگر عربستان و امارات و در سوی دیگر مصر و اردن و اسرائیل و امریکا و سایر بازیگران دولتی و غیردولتی منطقهای و فرامنطقهای همه و همه در مقابل ایران و سوریه و محور مقاومت. در صورتی که بحران سوریه میتوانست محور وحدت اسلامی در برابر توطئه استکبار و فتنه صهیونیسم قرار گیرد. اما چرا وضع ما اینگونه شده است؟!!
به نظر من این موضوع به سؤال شما برمیگردد که الزامات وحدت چیست. معتقدم مهمترین الزام راهبردی وحدت اولاً فهم دنیای رئال پولیتیک، Real Politik، در مناسبات فی مابین کشورهاست که هرکدام در درجه اول به منافع ملی خود توجه میکنند. لذا اگر وحدت اسلامی منافع آنها را نتواند تأمین نماید طبیعتاً در جبهه مقابل قرار میگیرند. منافع هم البته دو بُعد دارد؛ یا منافع مشروع مردمی است یا منافع نامشروع یک باند خانوادگی یا نژادی خاصی است که سالهاست بر اریکه قدرت تکیه زدهاند اما بالاخره ما در اتمسفر دولت-ملت nation-state به سر میبریم. ثانیاً توجه به این مسئله که از منظر اسلامی وحدت اساساً هم یک ارزش دینی است و هم یک ارزش سیاسی. به این معنی که با تحقق وحدت در میان ممالک اسلامی هم به تکلیف دینی خود عمل نمودهایم و هم منافع واقعی و مشروع ایشان تأمین و تحقق مییابد اما متأسفانه به دلیل وابستگی سیاسی- امنیتی بسیاری از حاکمان اسلامی و تا حدی عقبافتادگی فکری، فهم این مسئله و به طریق اولی عمل به آن قدری مشکل شده است.
ایکنا ـ چه موانعی در خارج و داخل جهان اسلام، وحدت اسلامی را با چالش مواجه ساخته است؟
نفوذ خارجی و استبداد داخلی. این پاسخی است که من می توانم به سؤال شما بدهم. اجازه بدهید قدری این مسئله را باز کنم. متأسفانه به دلیل دوری بسیاری از کشورهای اسلامی از مردم و جامعه خود، عملاً بازیچه و آلت دست خارجی شده و بیش از آنکه به منافع ملت خود توجه داشته باشند حافظ و نگهبان منافع نامشروع خارجی در کشور خود و محیط منطقهای خود هستند. چنین حاکمانی به دلیل سلطه خانوادگی و دودمانی و فساد سیاسی ـ اقتصادی ناچارند حمایت خارجی را از تاج و تخت خود با حق تعیین سرنوشت مردمشان معامله و مصالحه کنند. به همین خاطر مسئلهای که امروزه میتوانست محور و مدار وحدت اسلامی باشد؛ یعنی مسئله فلسطین، و مبارزه با فتنه صهیونیسم، عملاً کشورهای اسلامی را دچار اختلاف و منازعه و درگیری نموده است و بدون توجه به افکار عمومی و مطالبات مردمی دنباله رو Bandwagoning policy سیاست غربیها در منطقه شدهاند.
ضمناً از این نکته نیز نباید غافل شد کشورهایی که یا به واسطه نفوذ و سلطه خارجی و یا به دلیل استبداد و انسداد سیاسی نتوانستهاند در داخل میان اقوام و مذاهب و گروههای سیاسی قانونی وحدت حقیقی و انسجام ملی را برقرار نمایند، هرگز نخواهند توانست منادی و مروج وحدت در میان سایر ممالک اسلامی باشند و سایر ملتها به چشم الگو و اسوه به آنها نخواهند نگریست. ذات نایافته از هستی بخش/ کی تواند که شود هستی بخش.
ایکنا ـ چرا جمهوری اسلامی به رغم این مشکلات و چالشها مسئله وحدت را به مثابه امری استراتژیک، نه تاکتیکی، پیگیری کرده است؟
این برمیگردد به تشخیص درست امام راحل و مقام معظم رهبری که وحدت را با منطق دیانت و منطق سیاست ترکیب نموده و به عنوان یک اصل و نه فقط یک اولویت طرح نموده و پیگیری کردهاند. گذر زمان هم نشان داده که در طول چند دهه گذشته آنچه که جهان اسلام را دچار مصیبت نموده غافل شدن از مسئله قدس شریف و افتادن در دام وابستگی و بدتر از همه دام تکفیر بوده است، لذا قطع وابستگی و محو تکفیر شرط لازم رسیدن به وحدت اسلامی است. از این رو جمهوری اسلامی ایران وحدت را یک ارزش استراتژیک دانسته و منافع ملی کشورها و مصالح اسلامی ایشان را در گرو تحقق این آرمان متعالی میداند. وحدت ثقل منافع ملی و مصالح اسلامی و نقطه تلاقی سیاست اعلانی و اعمالی جمهوری اسلامی ایران است که جز با مقاومت همه جانبه به دست نخواهد آمد.
ایکنا ـ پیشبرد مناسب دیپلماسی وحدت نیازمند چه ابزارهایی است و ارزیابی شما از نقاط قوت و ضعف جمهوری اسلامی در اجرای این دیپلماسی چیست؟
به نظر من بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی در دستگاههای مختلف، دیپلماسی وحدت را یا جدی نگرفتند چون بدان بیاعتقاد یا کم اعتقاد بودند و یا صلاحیت و کاردانی لازم را برای کاربست آن در عمل نداشتهاند با این حال دیپلماسی وحدت مثل هر مسئله دیگری در عرصه سیاست خارجی ابزارها و سازوکارهای منطقی و عملیاتی خود را میطلبد. متأسفانه دیپلماسی وحدت امروز با سندروم تقلیلگرایی دست و پنجه نرم میکند و غالباً به برگزاری همایشها و اجلاسهای سالانه آن هم با حضور مخاطبان خاص و محدود به جریان خاصی از جهان اسلام صورت میپذیرد و نتوانسته خود را در میان نخبگان و تودههای مردم به اصطلاح درونی و جامعه پذیر؛ socialized نماید.
گفتمانسازی و جریانسازی وحدت اسلامی نیازمند فعالیت در هر سه سطح دیپلماسی عمومی، دیپلماسی پنهان و دیپلماسی رسمی است. شاید تعجب کنید که چرا من از دیپلماسی پنهان نام بردم. بله چون کشورهای غربی به ویژه امریکا و انگلیس و در منطقه رژیم صهیونیستی وحدت اسلامی را پایان حضور و نفوذ خود در منطقه میدانند و لذا تمامی تحرکات و تعاملات وحدت آفرین جهان اسلام را رصد نموده و در مسیر آن کارشکنی و اخلالگری نموده و رهبران و حاکمان وابسته را برای تقابل با آن حرکت جمعی تطمیع و یا تهدید میکنند. لذا بخشی از توان و ظرفیت دستگاه دیپلماسی ما باید معطوف و مصروف به همین مسئله باشد. از طرفی چگونه میتوان در کشوری یا کشورهایی که به دلیل همان نکته قبلی ام یعنی نفوذ خارجی و استبداد داخلی، در فضای ایرانهراسی و شیعهستیزی نفس میکشند، بتوان از وحدت صحبت کرد. در اینجا باید در چارچوب دیپلماسی عمومی تلاش کنیم تا تصویر دقیق و روشنی از ایران و مذهب شیعه از یک طرف و تصویر زشت و کریه استکبار را در میان افکار عمومی ترویج و تبیین نمود که البته کار بسیار سختی است و از حوصله و استعداد ذاتی برخی مسئولان و دستاندرکاران امر مطلقاً خارج است.
به هر حال معتقدم امروزه جز با دیپلماسی عمومی و پنهان نمیتوان کشورهای اسلامی را با محوریت آزادی قدس شریف از دو مانع بزرگ وحدت اسلامی یعنی نفوذ خارجی و استبداد داخلی دور نمود. مقاومت و دیپلماسی نهضتی موتور پیشران این حرکتند و هرگز وحدت اسلامی را نمیتوان صرفاً با دیپلماسی رسمی محقق کرد.
مع الوصف نقطه قوت جمهوری اسلامی برای تحقق شعار وحدت اسلامی ابتنای این نظام بر مردمسالاری دینی و حق تعیین سرنوشت است و نقطه ضعف آن عدم باور راسخ و اقدام عملی برخی مسئولان و عالمان دینی نسبت به مسئله وحدت اسلامی و بلکه حرکت برخلاف آن است. سخن تلخی است اما حقیقتاً رهبری معظم امام خامنهای عزیز یک تنه بار سنگین وحدت اسلامی را به دوش میکشد و خدا میداند تاکنون چه دردها و رنجهایی را تحمل کردهاند و تحمل میکنند. شهید سلیمانی هم که شاگرد ممتاز همین دستگاه ولایت بود توانست وحدت را در عرصه میدان به معنای دقیق کلمه جامه عمل بپوشاند و گروههای بسیاری را علیه دو جریان تکفیر و صهیونیسم بسیج نمود و با خود و در کنار خود روانه میدان کرد. هر کس دل در گرو این شهید عزیز دارد بداند که سلیمانی شهید راه وحدت و مقاومت بود.
ایکنا ـ به عقیده جنابعالی برای حرکت به سمت تحقق عملی وحدت، آیا بهتر نیست بر برخی حوزهها از جمله تقویت و توسعه روابط اقتصادی با کشورهای اسلامی تمرکز کرد تا با افزایش وابستگیهای اقتصادی این کشورها به یکدیگر، امکان تحقق وحدت در سایر حوزه ها از جمله سیاسی، فرهنگی، امنیتی و نظامی هم فراهم شود؟
ببینید مهمترین مسئله برای گام برداشتن در مسیر وحدت، قطع وابستگی و رسیدن به استقلال حقیقی کشورهای اسلامی است و لازمه این مهم اولاً مدارای مذهبی میان تمام مذاهب اسلامی و ثانیاً ابتنا و اتکای واقعی حکومتها به مردم و آرای عمومی است. چرا که همزیستی ملاطفتآمیز مذهبی مسلمانان و همزیستی مسالمتآمیز سیاسی مردمان و دولتها خار چشم اسرائیل و انگلیس و امریکاست. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود کشورهای اسلامی در مسیر همگرایی فرهنگی و همکاری سیاسی و اقتصادی گام بردارند. در این خصوص بهترین و راهبردیترین پیشنهاد، تشکیل اتحادیه اسلامی Islamic Union است تا براساس آن تمامی کشورهای اسلامی منافع ملی را در چارچوب یک نهاد فراملی دریافته و به تدریج به سمت شعار واحد، پرچم واحد، پول واحد، ارتش واحد، اقتصاد واحد و ... حرکت نمایند. تأکید میکنم بدون مدارای مذهبی که خوشبختانه رهبر معظم انقلاب سالهاست این پرچم را برافراشته است، هرگز کشورهای اسلامی در عرصه فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و حتی دفاعی و امنیتی نخواهند توانست همکاری و هماهنگی راهبردی را تجربه نمایند تا با تمام توان و قدرت خود وحدت اسلامی را جامه عمل بپوشانند. در این خصوص فرقه گرایی/ الطائفیه sectarianism چه از نوع مذهبی و چه از نوع قومی و نژادی تیر خلاص به وحدت اسلامی است. در واقع طاعون تفرقه ریشه در سرطان فرقهگرایی دارد.
گفت و گو از مهدی مخبری
انتهای پیام