حرکت جوهری چه کمکی به شکل‌‌گیری گفت‌‌وگو می‌کند؟
کد خبر: 4016731
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۲
قدرت‌الله قربانی تشریح کرد:

حرکت جوهری چه کمکی به شکل‌‌گیری گفت‌‌وگو می‌کند؟

قدرت‌‌الله قربانی، استاد دانشگاه خوارزمی ضمن اشاره به مقدمات و موانعی که بر سر راه گفت‌وگو وجود دارد، بیان کرد: انحصارگرایی از مهم‌‌ترین موانع است، اما با فلسفه ملاصدرا می‌‌توان راهی را برای گفت‌‌وگو و هم‌‌زیستی مسالمت‌‌آمیز ارائه کرد و آن اینکه از سه اصل اصالت وجود، تشکیک در مراتب وجود و حرکت جوهری می‌‌توان به این نتیجه رسید که همه انسان‌‌ها اعم از دیندار و بی‌‌دین ابتدا انسان هستند و وجود آنها اصیل است.

به گزارش ایکنا، نشست «ظرفیت‌‌های حکمت متعالیه ملاصدرا برای گفت‌‌وگوی دینی» شب گذشته، 6 آذر، با سخنرانی قدرت‌‌الله قربانی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، برگزار شد.

در ادامه متن سخنان او را می‌‌خوانید؛

گفت‌‌وگوی دینی یک ضرورت است و باید با پیروان ادیان اعم از خداباور و غیرخداباور گفت‌‌وگو کنیم؛ چون انسان اهل گفت‌‌وگوست. گفت‌‌وگو با کل جهان اعم از اینکه در حوزه دین یا ... باشد خیلی مهم است تا پرسش‌‌های حوزه‌‌های مختلف فکری مانند سیاست و اخلاق را بدانیم. در حقیقت بدون گفت‌‌وگو نمی‌‌توانیم با پرسش‌‌های دیگر حوزه‌ها آشنا شویم؛ بنابراین در دنیایی که مرزهای زمان و مکان فروریخته، گفت‌‌وگو یک ضرورت است. از طرفی همواره با این پرسش مواجه هستیم که آیا فلسفه اسلامی ما با پرسش‌‌ها، بحران‌‌ها و چالش‌‌های معاصر مواجه است یا خیر. در دنیای کنونی گفتمان مسلط جهانی برای فلسفه غرب است؛ یعنی پرسش‌‌ها را گفتمان فلسفه غرب مطرح می‌‌کند نه ما و آنها هستند که در حوزه‌‌های اخلاق، دین و ... پرسش مطرح می‌‌کنند؛ چراکه فلسفه آنها پویاست.

معنای دقیق حرف من این است که امروز متأسفانه سنت فلسفی اسلامی در سطح جهانی مطرح نیست و فقط در شاخه‌‌ای از شرق‌‌شناسی مطالعه می‌‌شود. پرسش‌‌های فلسفه معاصر از فلسفه غرب بیرون می‌‌آید، چرا فلسفه اسلامی امروز حضور فعالی در جهان ندارد و شاخه‌‌های متعدد مانند فلسفه دین، فلسفه اخلاق و ... را ندارد و برای کاربردی کردن فلسفه با این سؤال مواجه هستیم؛ یعنی فلسفه اسلامی با پرسش‌‌های معاصر درگیر نیست و باید ببینیم چرا هنوز فقط می‌‌گوییم وجود اصیل و ماهیت اعتباری است و ... ، حال آنکه اینها مسائلی انتزاعی است و از مشکلات دنیای ما گره‌‌گشایی نمی‌‌کند.

هنوز در مرحله شرح حکمت متعالیه هستیم

شیوه سبک زندگی ما به شدت تحت تأثیر غرب است و آنها نحوه زندگی کردن را به ما دیکته می‌‌کنند؛ چون رسانه‌‌ها و گفتمان فلسفی و ... دست آنهاست و چیزی برای عرضه نداریم و باید ببینیم چه کاری می‌‌توانیم بکنیم که فلسفه اسلامی را کاربردی کنیم. یک مشکل هم در حکمت متعالیه داریم. حدوداً چهارصد سال از عمر حکمت متعالیه می‌‌گذرد، اما در این سال‌‌ها پیروان ملاصدرا تا حدود هفتاد سال قبل فقط حاشیه‌‌نویسی کرده‌‌اند که می‌‌توانیم از فلسفه نوصدرایی، آن‌‌هم با تسامح، سخن بگوییم که از دوره علامه طباطبایی به بعد با مسائل و پرسش‌‌های روز درگیر شده است. پس بزرگ‌‌ترین مشکل حکمت متعالیه این است که با پرسش‌‌های زمانه درگیر نبوده است.

با همه گلایه‌‌هایی که می‌‌توان مطرح کرد ادعای من این است که ظرفیت‌‌هایی در حکمت متعالیه وجود دارد که می‌‌‌توان این ظرفیت‌‌ها را در روانشناسی، اقتصاد و ... به کار گرفت و این هنر ماست که بتوانیم فلسفه حکمت متعالیه را به‌‌روز کنیم. نمونه‌‌اش گفت‌‌وگوی ادیان است. گفت‌‌وگوی ادیان دو مقدمه دارد؛ یک مقدمه‌‌اش این است که ما مثل هم نیستیم؛ یعنی برای اینکه بتوانید با دیگران وارد گفت‌‌وگو شوید، ابتدا باید ملتزم شوید که یکی نیستید و اختلاف‌‌هایی وجود دارد و مسلمان به یک نحو و مسیحی به نحو دیگری فکر می‌‌کند.

اختلاف و اشتراک؛ مقدمات گفت‌‌وگو

پس اختلاف مقدمه گفت‌‌وگوست و اگر همه ما مثل هم باشیم گفت‌‌وگو معنایی ندارد. همچنین در عین اینکه اختلاف داریم، در برخی مسائل اشتراک داریم؛ یعنی همان‌‌قدر که اختلاف مقدمه گفت‌‌وگوست، اشتراک هم می‌‌تواند مقدمه گفت‌‌وگو باشد و درست است که طرز فکرهای یک مسلمان با یک مسیحی متفاوت است، اما در مورد موضوعاتی اشتراک نظر دارند. این دو یعنی اختلاف در عین اشتراک و بالعکس، سنگ بنای گفت‌‌وگو با دیگران محسوب می‌شود و در حوزه فرهنگ و تمدن نیز همین است. پس با یکسانی کامل و اختلاف کامل اندیشه‌‌ها گفت‌‌گو معنا ندارد، بلکه گفت‌‌وگو آنجا معنا دارد که ما در کنار اختلاف‌‌ با دیگران، اشتراک‌‌ هم داریم و می‌‌خواهیم با ابتنا بر اشتراک‌‌ها درک متقابلی از اختلاف‌‌ها داشته باشیم نه اینکه اختلاف‌‌ها را از بین ببریم؛ یعنی بدانیم دیگری در مورد خودش و ما چطور فکر می‌‌کند.

حال در حوزه دین، گفت‌‌وگو برای گسترش صلح و اجتناب از خشونت‌‌های دینی و مذهبی و هم‌‌زیستی مسالمت‌‌آمیز بسیار مهم است؛ یعنی صلح جنگ را از بین می‌‌برد و خشونت‌‌های مذهبی و فرقه‌‌ای مطرح نمی‌شود و می‌‌توانیم هم‌‌زیستی مسالمت‌‌آمیز داشته باشیم، اما گفت‌‌وگو دو مقدمه دینی هم دارد. برای اینکه گفت‌‌وگو شکل بگیرد، باید تکلیف اینها مشخص شود؛ یکی بحث حقانیت است که مانع گفت‌‌وگوست؛ یعنی باید تکلیف ما با مسئله حقانیت روشن شود. وقتی که فکر می‌‌کنم همه چیز را خدا به من داده است و من حق کامل هستم و دیگری باطل، جایی برای گفت‌‌وگو نیست. پس باید در حقانیت خود بازنگری کنیم که مقدمه ورود به گفت‌‌وگوی ادیان است. دیگری مسئله نجات است. اگر ما فکر کنیم که بهشت خدا فقط برای ماست، گفت‌‌وگو شکل نمی‌‌گیرد؛ چون دیگری‌‌های فراوانی به وجود می‌‌آیند که از این موهبت محروم می‌‌شوند. پس موقعی می‌‌توان وارد جریان دینی شد که تکلیف ما با مسئله حقانیت و نجات روشن شود و دست‌‌کم این است که نسبت به اینها گشوده باشیم و همه بهشت را برای خودمان ندانیم. پس تأمل در باب مسئله حقانیت و نجات یک پیش‌‌شرط دینی است تا بتوانیم وارد جریان گفت‌‌وگو شویم.

انحصارگرایی؛ مانع بزرگ گفت‌‌وگو

مانع بزرگ در اینجا انحصارگرایی دینی است که در سنت‌‌های مختلف وجود دارد. انحصارگرایی مانع جدی گفت‌‌وگوست؛ چون پیرو یک دین که انحصارگراست، می‌‌گوید که هم حقیقت مختص من است و هم نجات. در اسلام، مسیحیت و ... افرادی اینطور فکر می‌‌کنند. بنابراین انحصارگرایی مانع گفت‌‌وگوست مگر اینکه به سمت گفت‌‌وگو برویم و ظاهراً قبول کنیم که دیگری را قبول داریم اما در باطن بخواهیم او را دعوت کنیم. این نیز صادق نبودن در گفت‌‌وگوست که نتیجه‌‌ای ندارد.

حکمت متعالیه و راهکار آن برای گفت‌‌وگو

پرسش این است که استفاده ما از حکمت متعالیه چیست؟ برای نمونه به برخی از مبانی مهم ملاصدرا اشاره می‌‌کنم که یکی از آنها اصالت وجود است. اصالت وجود مبنای نظام فلسفی ملاصدراست و این قاعده می‌‌گوید که در جهان خارج، فقط وجود اصیل و نیز ماهیت عرضی است و اعتباری ندارد. در فلسفه ملاصدرا در مورد اصالت وجود مطالب خوبی وجود دارد؛ اولاً ملاصدرا علم، سعادت، لذت، خیر، زیبایی و ... را به وجود برمی‌‌گرداند و می‌‌گوید که علم و سعادت نیز نوعی وجود محسوب می‌شود و این سخن مهمی محسوب می‌شود. بازگشت همه اوصاف آدمیان به وجود است و خودِ بودن و وجود داشتن، مساوق با لذت و سعادت و خیر و زیبایی است. پس همه موجودات فقط از آن حیث که موجودند از سعادت و خیر و زیبایی و ... بهره‌‌مندند و صرفِ بودن یعنی سعادت‌‌مند بودن و خیر بودن و زیبایی داشتن و اینکه هر موجودی به اندازه وجودش سعادت‌‌مند است و خیر دارد. پس هم بودن مساوق سعادت‌‌مندی و خیر و زیبایی است و هم هرچقدر سعه وجودی موجودی بیشتر باشد از آن بهره بیشتری می‌‌برد. در حالی که اگر شما به سراغ ماهیت بروید انحصارگرا خواهید شد.

اگر شما به ماهیت یک نفر توجه کنید، اینطور می‌‌شود که مثلاً تا شما با یک نفر برخورد می‌‌کنید که هم‌‌دین شما نیست او را کنار می‌‌گذارید و می‌‌گویید که او جهنمی است و ... ؛ در حالی که باید به وجود آن طرف توجه کنید؛ یعنی انسان بودنش جنبه وجودی اوست و او یک انسان یهودی است؛ یعنی ابتدا انسان است و بعد یهودی یا مسلمان یا بی‌‌دین است. همیشه موظف هستیم با دیگری بر اساس اشتراک‌‌ها برخورد کنیم و نه افتراق‌‌ها و این اشتباهی است که مسلمین درگیر آن هستند و به اشتراک‌‌ها توجه ندارند؛ بنابراین اصالت وجود به ما می‌‌گوید که در مواجهه با دیگران وجودشان مهم است نه چگونه بودنشان.

تشکیک در مراتب وجود و ظرفیت آن برای گفت‌‌وگو

دومین قاعده، تشکیک است. ملاصدرا می‌‌گوید که دار هستی سلسله‌‌ای از موجودات را تشکیل داده است و هر موجودی در یک مرتبه قرار دارد. یک موجودی 10 درجه از حقیقت وجود برخوردار است و یکی بیشتر یا کمتر، اما همه اینها از موهبت وجود برخوردار هستند؛ بنابراین تشکیک نشان می‌‌دهد که همه موجودات بهره‌‌مند از حقیقت وجود هستند یا مجموعه هستی به واسطه بهره‌‌مندی از حقیقت وجود، تجلی‌‌گر وحدت است و به واسطه تفاوت‌‌هایشان در بهره‌‌مندی از حقیقت وجود بیانگر کثرت است.

تشکیکی بودن حقیقت وجود منجر به تشکیکی بودن علم، سعادت، خیر و همه کمالات می‌‌شود؛ یعنی همانطور که من در مرتبه‌‌ای از سلسله تشکیکی وجود هستم، پس کمالاتی مانند زیبایی، خیر، نجات و تمام کمالات به طور اتم در من نیست و همان‌‌ها را نیز به صورت تشکیکی دارم. پس تشکیک نیز این را به ما یاد می‌‌دهد که هیچ کدام از ما انسان‌‌ها به واسطه انسان بودن واجد مطلق حقیقت و دانایی و سعادت و زیبایی و خیر نیستیم و هرکسی در مرتبه‌‌ای قرار دارد.

ما باید تکلیف خود را با حقانیت و نجات مشخص کنیم. بدین ترتیب تشکیک در حقیقت وجود به ما می‌‌گوید که حقانیت و نجات هم تشکیکی است؛ یعنی ما به عنوان پیروان دین خاتم نه همه حقیقت را و نه همه راه نجات را داریم. ممکن است عالی‌‌ترین مراتب نجات دست ما باشد، اما در انحصار ما نیست، بلکه ممکن است خدا به انسان‌‌های زیادی این موهبت حقانیت و نجات را داده باشد. پس جایی برای کبر و غرور وجود ندارد؛ بنابراین ما به عنوان دینداران نباید فکر کنیم که سقف آسمان ترکیده و خدا هرچه داشته در دامن ما ریخته است.

حرکت جوهری چه کمکی به شکل‌‌گیری گفت‌‌وگو می‌کند؟

اصل سوم نیز حرکت جوهری است. حرکت جوهری می‌‌گوید که همه جواهر مادی و غیرمادی در سیلان هستند و تغییرات ذاتی و جوهری در اجزای جهان وجود دارد. سخن ملاصدرا این است که شما از لحظه‌‌ای که به دنیا می‌‌آیید تا آخر عمر، مدام در حال حرکت هستید و سکون بی‌‌معناست. این یعنی همه انسان‌‌ها و حتی انبیا(ع) در حال تکامل هستند؛ چون پیامبر(ص) نیز می‌‌گوید خدایا علم من را زیاد کن. پس همه در مقایسه با خداوند نیازمندند و در حرکت نیز چنین است و اگر آنها به کمال مطلق رسیده بودند، دیگر نماز خواندن آنها نیز معنا نداشت. البته در مراتب بالاتری نسبت به ما هستند اما به مطلق نرسیدند. این حرکت جوهری به ما می‌‌گوید که هر آن در شئوناتمان در حرکت جوهری هستیم و ممکن است در مورد دیگران هم باشد و آنها نیز هر آن در این حرکت جوهری باشند و در حال کمال. پس اگر همه ما در حال کمال هستیم، جای فخرفروشی نیست.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha