حیدر الماسی، از اساتید دانشگاههای استان کردستان و یکی از اساتید موفق و متبحر تفسیر قرآن استان کردستان است که در سالهای تدریس خود تاکنون بیشتر از هزار جلسه درس تفسیر، قواعد تفسیر، علوم قرآنی، منطق، صرف، نحو، بلاغت، متنخوانی، فقه، اصول، عقیده، کلام، خطبهها و مجالس وعظ و سخنرانی را بهصورت ضبط شده تقدیم مخاطبان خود کرده است. همچنین تألیف ۹ کتاب ویژه سه دوره ابتدایی و متوسطه اول و دوم دانشآموزان اهل سنت و 9 کتاب ویژه دانشآموزان استثنایی اهل سنت و 9 کتاب ویژه دانشآموزان فنی حرفهای(مجموعاً ۲۷ کتاب درسی وزارتی) را در کارنامه خود دارد. در این راستا و به منظور آشنایی بیشتر با این استاد قرآنی ایکنای کردستان مصاحبهای با وی داشته است که در ادامه متن مصاحبه تقدیم مخاطبان میشود.
در سال۱۳۴۴(ه.ش) در محله «سر تپوله» سنندج به دنیا آمدهام. این محله تقریباً در مرکز شهر سنندج واقع شده است. 3 ساله بودم که به محله «جورآباد» نقل مکان کردیم. جورآباد نسبت به محلهها و شهرکهای جدید سنندج، یکی از محلههای قدیمی شهر محسوب میشود. من در این محله بزرگ شدم و در همان محله به مدرسه آزادپور رفتم و سپس در مدرسه شکیبا و پس از آن در مدرسه هدایت مقطع ابتدایی را سپری کردم. مقطع راهنمایی را در مدرسه مهرگان و دوره متوسطه را در دبیرستان کورش و مطهری سنندج و دبیرستان چمران شهر بندرعباس گذراندم و مدرک دیپلم را در بندرعباس اخذ کردم.
در دوره راهنمایی قرآن را نزد مرحوم رمضان سلامتیان خواندم و موفق به ختم آن شدم. مدتی بعد از انقلاب به طلبگی علاقه پیدا کردم و در مسجد هەژاره تحصیل علوم دینی را شروع کردم و رسماً طلبه شدە و خواندن درسهای دینی را آغاز کردم. تحصیلات علوم اسلامی خود را در حجره مساجد وزیر، سیدابراهیم و«هەژاره» مولانا شروع کردم. به طور کلی حدود یکسال در شهر سنندج به تحصیل آن علوم شریف مشغول شدم اما لازم به ذکر است که در آن مدت به اندازه چند سال در قیاس با این نظام جدید و رایجی که اکنون در مدارس وجود دارد؛ تحصیل کردم و موفق شدم که کتابهای علوم دینی را نزد اساتیدم بخوانم چون که در طول روز در خدمت سه یا چهار نفر از اساتیدم درس میخواندم و تعداد درسهایم در روز به هفت یا هشت جلسه میانجامید. به طوری که به لطف خداوند در همان دوران چنان پیشرفتی کردم که توانایی خواندن و فهمیدن متون مشکل عربی و بهویژه متون معاصر را کسب کردم.
استاد اکثر درسهایم ماموستا صالح هارونی بود که ایشان هم خود در محضر دو نفر از اساتید مشهور شهر سنندج به نامهای ماموستا عبدالله گرجی و ماموستا خالد مفتی فارغالتحصیل شده بود. وی اکنون حدود هشتاد و چند سال عمر دارد. سایر استادهایم ماموستا حسینی، ماموستا سیدشهاب صادقی بودند. پس از یکسال برای ادامه تحصیل به بندرعباس رفتم و در مدرسه دینی اهل سنت آنجا با شیخ ضیایی رحمه الله آشنا شدم. پاییز سال۱۳۶۳(ه.ش) بود که آن بزرگوار از من مصاحبه علمی گرفت و پس از آنکه برایشان محرز شد که بنده قبلا دروسی را خواندهام اجازه دادن که در کلاس حضور یابم و پس از سه سال در سال۱۳۶۶(ه ش) منهج درسی آنجا را به اتمام رساندم. در بندرعباس علاوه بر کلاسهای رسمی در محضر مولوی واحدی رحمة الله علیه(که در اصل افغانی بودند و به اقرار خیلی از اهل علم که ایشان را از نزدیک ملاقات کرده بودند؛ اهل علمی فوق العاده توانا بود) زانوی تلمذ زدم. در واقع میتوانم بگویم کتابهای مشکل و علوم مختلف را نزد ایشان خواندم. در آن سالها شیخ ضیائی محبت کردند و تدریس چند درس اصلی و خارج از برنامه رسمی را به بنده محول کردند و برای تأمین مخارج زندگیم نیز حقوق ماهیانه ۱۵۰۰ تومان را مقرر کردند.
پس از اتمام تحصیل در آن مدرسه، شیخ ضیایی رحمه الله به دلیل اینکه میدانست در مناطق کُردنشین برای فعالیت دینی و دعوت و تبلیغ اجازهنامه لازم است، برای بنده یک گواهی افتا و تدریس نوشتند و شاید بنده اولین نفر و آخرین کسی بودم که وی برایش اجازه نامه صادر کردند. پس از بازگشت به سنندج به رسم احترام از ماموستا صالح هارونی درخواست مرقوم کردن اجازهنامه کردم و ایشان به دو زبان فارسی و عربی بغیهام را برایم نوشتند که تاکنون آن مدرک را بهعنوان افتخاری گران بها و یادگاری با ارزش نزد خود حفظ کردهام.
پس از فارغالتحصلی در سال ۱۳۶۶(ه.ش) در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات عرب با رتبه ۶۴ پذیرفته شدم و سال۱۳۷۰(ه.ش) از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم. پس از آن به سنندج برگشتم و به تدریس در تربیت معلم بنتالهدی و تربیت معلم شهید مدرس و برخی از دبیرستانهای سطح شهر مشغول شدم. البته بعدها در بعضی از ادارات شهر سنندج هم کلاس تفسیر داشتم و در برخی از حجرهها هم در خدمت طلبهها بودم. بعد از مدتی یکی از دوستان پیشنهاد داد، که در کنکور فوق لیسانس شرکت کنم، من هم به تشویق ایشان این کار را کردم و در رشته فقه شافعی دانشگاه تهران در آنجا مشغول تحصیل شدم. پس از اتمام دوره فوق لیسانس از طرف گروه عربی و حقوق دانشگاه کردستان برای تدریس در آنجا دعوت شدم. در این سالها گاهی تعداد ساعتهای تدریسم به۲۶ساعت یا بیشتر میرسید.
در دوره لیسانس بهخاطر موشکباران تهران توسط عراق یکسال مرخصی تحصیلی گرفتم و بار دیگر به مدرسه بندرعباس و خدمت مولوی برگشتم. در دوره فوق لیسانس هم چون تعداد ساعتها تدریسم زیاد بود، پایاننامه را دیرتر از موعد مقرر آماده کردم لذا حدود هشت سال در دانشگاه تهران تحصیل کردم. با احتساب چهار سال طلبگی و هشت سال دانشجویی میتوانم بگویم که 12 سال طلبه بودهام.
در سالهای تدریس بیشتر از هزار جلسه درس تفسیر، قواعد تفسیر، علوم قرآنی، منطق، صرف، نحو، بلاغت، متن خوانی، فقه، اصول، عقیده و کلام و خطبهها و مجالس وعظ و سخنرانی را به خدمت علاقهمندان تقدیم کردهام. همچنین تألیف ۹ کتاب در سه دوره ابتدایی و متوسطه اول و دوم دانش آموزان اهل سنت، 9 کتاب ویژه دانشآموزان استثنایی اهل سنت و 9 کتاب ویژه دانشآموزان فنی حرفهای و در مجموع تألیف ۲۷ کتاب درسی وزارتی را در کارنامه خود ثبت کردهام.
بهجز تدریس بهعنوان خطیب در شهرک شغوی بندرعباس حدود سه سال و در قرادیان سنندج یکسال کامل و در محله باغ ژاله حدود ۱۵ سال و به شکل متفرقه در مساجد مختلف شهر سنندج و روستاهای اطراف(به شکل مدعو)خطیب جمعه بودم. در مجمع قرآن سنندج هم 20 سال کلاس تفسیر دارم و از سال۶۳ تاکنون افتخار تدریس به طلبهها را در حجرههای مختلف داشتهام و یکسال بعد از تأسیس مدرسه امام شافعی قبا «رحمهالله» تاکنون به وظیفه تدریس مشغولم.از جهت رویهای هم با هیچ مجموعهای سیاسی، صنفی، فرقهای و حزبی وابسته نبوده و نیستم.
از تکفیر، تضلیل، تفسیق و دشمنی با عموم مسلمانان و صاحبان مذاهب اسلامی به شدت بیزارم و در مقابل به اتحاد و همدلی مسلمانان و اهل قبله علاقهمندم و در مباحث و درسهایم هیچگاه وارد مباحث اختلافی و بدون برکت نشده و نمیشوم و به خدای متعال قسم میخورم که ادعای علم و تقوا ندارم و تنها افتخارم اینست که با تمام وجود اهل افتقارم.
انتهای پیام