به گزارش ایکنا، نشست علمی پژوهشی نقد کتاب «شیعه و تمدن اسلامی» صبح امروز 23 آذرماه با حضور حجتالاسلام والمسلمین محسن الویری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و نویسنده کتاب، سیدرضا مهدینژاد؛ عضو هیئت علمی جامعهالمصطفیالعالمیه به عنوان ناقد و حجتالاسلام والمسلمین علی احمدی امین؛ عضو هیئت علمی جامعهالمصطفیالعالمیه، دبیر علمی به همت دانشگاه مجازی المصطفی(ص) برگزار شد.
در ابتدای نشست الویری به توضیح درباره کتاب پرداخت و گفت: آنچه این جلسه را برای من پرجاذبهتر از جلسات متعارف میکند بحث نقد است. با توجه به مجموعه ملاحظاتی که درباره فضای علمی کشور مطرح است، امروز خود را بیشتر از هر زمانی نیازمند نقد میدانیم و لازمه نقد گفتوگو است. نکته دوم بحث تمدن و اهمیت مباحث تمدنی است. مباحث تمدنی در کشور ما عمر زیادی ندارد ولی در مجموع با خوشاقبالی روبرو شده است و حجم آثاری که در این زمینه منتشر میشود حجم قابل توجهی به نظر میرسد. اگر با مسائل جدید مواجهه درستی شکل نگیرد میتواند سنگبنای مشکلات بعدی باشد. از این نظر مباحث تمدنی و نقدهایی که در حیطه تمدن صورت میگیرد برای این حقیر دارای اهمیت مضاعف است.
وی افزود: درباره این کتاب سه نکته را یادآور میشوم. این کتاب به قلم من نیست و اینطور نیست خودم دست به قلم برده باشم بلکه درسگفتارهایی است که ضبط شده و پیادهسازی شده است. وقتی انسان خودش دست به قلم میبرد با زمانی که مطالب او تدوین شود تفاوت دارد و در نوع دوم، فرد دیگری هم در اثر حضور دارد، این یک مسئله که باید مد نظر قرار گیرد. نکته دوم این است که کتاب با رویکرد متن درسی تنظیم شده است. کتابی که با رویکرد متن درسی تنظیم میشود ویژگیهایی دارد و کتاب از فضای انسجام متنی که در آثار علمی انتظار میرود دور میشود. این هم نکتهای است که به تصمیم کسانی که این را تدوین کردهاند صورت گرفته است. شاید اگر خود انسان کتاب بنویسد اینطوری ننویسد، خوب است این نکته هم مد نظر باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادامه داد: نکته سوم اینکه جاهایی از متن افزودههایی دارد که چند مورد آن با سلیقه بنده سازگار نیست و قرار بود حذف شود. من خیلی با آن مخالفتی ندارم ولی اگر خودم مینوشتم آن را نمیآوردم. مثلا در ارجاع به برخی منابع دو سه مورد باید حذف میشد و بنده به آن منابع ارجاع نمیدهم. این سه نکته درباره این کتاب بود. حالا توضیح دهم که چرا این نقدها برای من مهم است؟ من کار دیگری در دست دارم که دقیقا کتابی با همین موضوع است و حدود هشتاد درصد آن را نوشتهام. آن کتاب به شیوه کتابهای متعارفی است که انسان مینویسد و کتاب به قلم خودم است. این نقدها خیلی میتواند برای بنده سازنده باشد تا آنجا از این نقدها استفاده کنم.
در ادامه نشست مهدینژاد به نقد اثر پرداخت و اظهار کرد: من به دو دلیل اکراه داشتم در این موقعیت قرار گیرم؛ دلیل اول اینکه اساتید دیگری که به طور تخصصی در این زمینه کار کردند وجود داشتند ولی قرعه به نام حقیر افتاد. نکته دوم اینکه ایشان استاد من هستند و خود را در جایگاه نقد اثرشان نمیبینم. با این حال امیدوارم بتوانم نکات مفیدی عرض کنم. از باب اینکه قاعده نقد این است ابتدا نقاط قوت اثر گفته شود به چند نکته اشاره میکنم و در ادامه ملاحظاتی که به نظر میرسد بیان میکنم.
وی ادامه داد: در بخش نخست، اولین نقطه قوت بسیار مهم اثر این است؛ این کتاب دارد به یک نیاز آموزشی پاسخ میدهد و یک خلا را پر میکند. درس شیعه و تمدن اسلامی را در خیلی مراکز علمی داریم ولی تاکنون متن مناسب در این زمینه تدوین نشده است که به عنوان متن درسی مورد استفاده قرار گیرد. این کتاب یک گام مهم را در این مسیر برداشته است. نکته دوم اهمیت شیعه در تمدن اسلامی است. به رغم اینکه شیعه نقش کلیدی و محوری در تمدن اسلامی داشته است اما چنانکه باید و شاید تاکنون به این موضوع توجه جدی نشده است، کارهای مختصر و جانبی در این زمینه داریم ولی آثار مستقلی که با این مضوع تدوین شده باشد نداریم. نکته سوم راجع به این کتاب، رویکرد مسئلهمحور یا پرسشمحوری است که در کتاب مبنا قرار گرفته است و برخلاف رویه رایج بسیاری از آثار دیگر، نگاه آقای دکتر پاسخ به مسائل اساسی بوده است که در زمینه نقش شیعه در تمدن اسلامی وجود دارد لذا شروع کتاب با یک پرسش بنیادین است که آیا اساسا شیعه نقشی در تمدن اسلامی داشته است یا نداشته است؟ این بنیادینترین مسئله در حوزه نقش شیعه در تمدن اسلامی است.
وی تصریح کرد: نکته بعدی توجه به دیدگاههای موافق و مخالف در این زمینه است. غالبا وقتی اثری در زمینه نقش شیعه در تمدن اسلامی نوشته میشود رویکرد ایجابی در پیش گرفته میشود و تلاش میشود نقش شیعه اثبات شود ولی ویژگی این کتاب این است ابتدا دیدگاههای موافق و مخالف را مورد توجه قرار میدهد و تلاش میکند به آنها پاسخ دهد. نکته پنجم مفید و مختصر بودن متن و پرهیز از حشو و زوائد است که از ویژگی آثار آقای دکتر الویری است. نکته بعدی متن روان کتاب است که از ویژگیهای مثبت کار است، علی رغم اینکه آقای دکتر گفتند این کار به قلم ایشان نبوده است. در این بخش به همین میزان اکتفا کنم و ملاحظات خود را بیان کنم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تصریح کرد: من نکات را در دو بخش عرض کنم. بخش اول یکسری نکات کلی و محتوایی است، بخش دوم نکات ساختاری و روشی است. در بخش نخست که نکات کلی است من از مفاهیم شروع میکنم. در این کتاب سه مفهوم اصلی شیعه و تمدن و تمدن اسلامی داریم که نیازمند تعاریف مشخص و عملیاتی از این واژگان هستیم. ما در این حوزه با ابهاماتی مواجهیم که تاثیرش را در متن و محتوا میبینیم. مفهوم اول بحث شیعه است. عنوان کتاب نقش شیعه در تمدن اسلامی است ولی در داخل متن از عبارت نقش تشیع در تمدن اسلامی سخن گفته شده است. اگر ما بحث تشیع و تمدن را در نظر بگیریم از نقش آموزههای شیعی در تمدن اسلامی صحبت میکنیم. اگر ما ناظر به آموزهها صحبت کنیم رویکرد بحث عوض میشود. در این کتاب این مبنا انتخاب نشده است ولی از واژه تشیع استفاده شده است. رویکرد دوم این است از نقش معتقدان به آموزهها یعنی از نقش شیعه در تمدن اسلامی صحبت کنیم که ناظر به آن چیزی است که در تاریخ اتفاق افتاده است. نکته دوم درباره مفهوم شیعه این است که شیعه اطلاق دارد و شامل همه فرق شیعه میشود ولی این کتاب منحصر به شیعه اثنی عشری است. شاید جا داشت دلیل انحصار در شیعه امامیه بیان میشد. اشکال کار جایی خودش را نشان میدهد که وقتی تاریخی بحث میکنیم، عمده دولتهایی که نقش کلیدی در تمدن اسلامی داشتند شیعه اثنی عشری نبودند و طبعا نمیشود نقش آنها را نادیده گرفت همانطور که کتاب نتوانسته از آنها عدول کند. بنابراین بهتر باید از آن مبنا عدول میشد.
وی ادامه داد: مفهوم دوم بحث تمدن است. دراینجا تعریف ویل دورانت مبنا قرار گرفته است. به نظرم این تعریف در این کتاب کاربرد ندارد و نمیتواند مبنا قرار بگیرد. نکته سوم بحث تمدن اسلامی است. آنچه در کتاب مطرح شده است دو نوع نگاه به تمدن اسلامی است؛ یکی نگاه آرمانی که ناظر به آینده است که همان تمدن مهدوی است که در عصر ظهور حضرت حجت(عج) محقق میشود و دوم تمدن تاریخی. این کتاب از تمدن تاریخی صحبت میکند و نه تمدن آرمانی. شاید این تقسیمبندی هم در اینجا کاربردی نداشته باشد چون عنوان کتاب به این اشاره دارد از تمدن گذشته صحبت میکنیم. پیشنهاد حقیر این است میشد تقسیمبندی دیگری از منظر دیگری در اینجا صورت گیرد که مبنای ارزیابی محتوای کتاب قرار گیرد و آن تمدن اسلامی مطلوب و ایدهآل و تمدن محقق و مقدور است یعنی آن چیزی که در تاریخ محقق شده است. این تقسیمبندی میتواند در این کتاب کاربرد بیشتری داشته باشد و مبنای تحقیق قرار گیرد.
مهدینژاد در ادامه یادآور شد: نکته چهارم، بحث دوگانه تمدن اسلامی و شیعی است. بالاخره در این کتاب از تمدن اسلامی صحبت میکنیم یا تمدن شیعی یا خردهتمدن شیعی. کدام مبنا مطرح است؟ ما داریم از نقش شیعه به عنوان گروهی مذهبی در تمدن اسلامی صحبت میکنیم. اگر از تمدن شیعی صحبت کنیم ما را دچار پارادوکس میکند. آیا ما در ذیل تمدن اسلامی قرار میگیریم یا نه؟ مبنایی که در این کتاب انتخاب شده است بحث خردهتمدن است و تعریفی که از خردهتمدن شیعی مطرح شده است قرابت زیادی با تاریخ تشیع یا تمدن شیعی به عنوان خاص کلمه دارد که تعریف دقیقی را به دست میدهد. سوال من این است که نسبت این جزء با آن کل چیست؟ آیا تمدن شیعی و تمدن اسلامی همسو هستند یا ناهمسو؟ سازگار هستند یا ناسازگار؟ اگر بپذیریم اینها ناهمسو هستند اصل این رابطه محل تردید قرارمیگیرد که بین این جزء و کل ارتباطی برقرار هست یا نه. جاهایی از کتاب به این ناسازگاری اشاره دارد. یا باید تمدن شیعی را مستقل از تمدن اسلامی بحث کنیم و کاری با تمدن اسلامی نداشته باشیم یا نقش شیعه را در تمدن تاریخی بپذیریم. اگر بخواهیم موضع میانه انتخاب کنیم باید ناسازگاریهای آن را حل کنیم تا مخاطب دچار سردرگمی نشود.
در ادامه نشست الویری به برخی نقدهای واردشده پاسخ داد و اظهار کرد: یک بحث مهمی که مطرح شد رابطه خردهتمدن شیعی با تمدن اسلامی است. اگر تمدن شیعی هسمو با تمدن اسلامی است چرا گفتیم روند آنها با هم متفاوت است اگر ناهمسو است چطور تمدن شیعی را بخشی از تمدن اسلامی در نظر گرفتیم. برخی معتقدند آنچه در تاریخ اسلام اتفاق افتاد مجموعهای بیگانه از اسلام و مکتب اهل بیت(ع) است و یک مسئله برآمده از باورها و گرایشهای خلفا بوده است که هیچ تناسبی با ما ندارد. بنابراین باید کاملا با نگاه گسسته از آنها و با بیمهری کامل، به مقولهای به نام تمدن شیعی بیندیشیم و آن را محقق کنیم. من در جاهای دیگر چندین نقد متوجه این تفکر کردم؛ از جمله اینکه یکی از لوازم آن این است پس از رحلت پیامبر(ص) ما شیعیان در آسمان قرار گرفتیم و پس از چهارده قرن هبوط کردیم و میخواهیم تمدن بسازیم.
وی تاکید کرد: اهل بیت(ع) در همان دوران خلفا میزیستند. اگر بخواهیم به تاریخ بنیامیه بپردازیم، یکی از آثار علمی عصر بنیامیه مجموعه ادعیه امام سجاد(ع) است و آن ادعیه در این دوره تاریخی پدید آمده است. اساسا سخنان اهل بیت(ع) واکنشی به آن چیزی است که در محیط اطراف میگذرد و در تعامل با محیط پدید آمده است. اینکه یک گسستی ایجاد کنیم درست نیست. بحث تمدن اسلامی در پیوند با امت اسلامی معنی دارد. تمدن در گستره امت اسلامی پدید آمده است و باید آن را در این گستره ببینیم. تلاش اهل بیت(ع) این بود شیعیان از پیکره امت جدا نشوند و تافته جدابافته نباشد؛ هرچند ارادههایی در کار بود این کار صورت بگیرد و شیعیان را به گوشهای برانند. شیعیان بخشی از پیکره امت بودند و در میان امت حضور داشتد ولی ملاحظاتی داشتند. درباره نوع حکومت، درباره خط مشی فرهنگی ملاحظات خاص خودشان را داشتند ولی اینطور نبود هرچه در جامعه بگذرد باطل باشد و برخلاف نظر اهل بیت(ع) باشد.
الویری گفت: اینکه بگوییم آنچه در جهان اسلام اتفاق افتاد یکسره باطل بود درست نیست. ما معتقدیم پیامبر(ص) درختی را به نام تمدن اسلامی کاشتند. پس از پیامبر(ص) این نهال تبدیل به درخت شد. چون مدیریت درخت با اهل بیت(ع) نبود، همه شاخ و برگهای درخت آنگونه که اهل بیت(ع) میخواستند رشد نکرد ولی معنایش این نیست هیچ شاخ و برگ آن مورد تایید اهل بیت(ع) نباشد.
انتهای پیام