کد خبر: 4042854
تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۹
یادداشت

انتظار و معنا

تجربه انتظار و انتظار به مثابه زیستن، نیازمند این است که کل وجود و موجودیت آدمی را فراگیرد و انسان با همه ساحات وجودی و در همه ساحات وجودی منتظر باشد. در ساحت ذهنی، باوری عاقلانه به فرج داشته باشد، در ساحت عاطفی، به فرج رغبت عاشقانه داشته باشد.

میثم امانی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده به بررسی رابطه انتظار و معنا پرداخته است که در ادامه می‌‌خوانید:
 
تجربه انتظار فرج، ممکن است نظیر همه تجربه‌های انسانی دیگر، معنازدایی شود و از آنچه ماهیت و کارکرد حقیقی آن است، تهی گردد. ممکن است فرد منتظر، تنها تصور ظهور و انتظار فرج را در ذهن خود داشته باشد بدون هیچگونه بار عاطفی یا بار عمل؛ و نیز ممکن است در اثر عادت یا تکرار یا گذر و گذشت زمان، به زبان بگوید منتظر است ولی عملاً منتظر نباشد؛ همچنین ممکن است فرد منتظر در پایین‌ترین مراتب انتظار به سر ببرد چون انتظار، از سنخ عمل است و عمل دارای مراتب است لذا انتظار نیز دارای مراتب است. در همه این موارد، انتظار، معنازدایی شده است و کارکرد حقیقی ندارد.
 
معنازدایی شدن انتظار، بسته و وابسته به عواملی چند است. از این میان، دو عامل کیفیت و زمان را به واسطه اهمیت آن بیان خواهیم کرد.

عامل کیفیت و معنازدایی شدن انتظار

انتظار حقیقی، نه یک نظریه است و نه یک تاکتیک، بلکه یک تجربه زیستی است. منتظر کسی است که انتظار را می‌زید، کنش منتظرانه دارد و زیستن منتظرانه. نه فقط به انتظار باور دارد بلکه هویت و شخصیت و بودن خود را از نسبت درونی شده با پدیده انتظار کسب کرده است و اگر این نسبت درونی شده را از او بگیرند، دیگر هویت و شخصیت و بودن نخواهد داشت. عقیده به انتظار، تصور و تصدیق انتظار، ابتدایی‌ترین مرتبه انتظار است و اگرچه گام نخست، خشت اول و مبداء نخستین است که تمام مبادی دیگر در پی آن حادث خواهند شد اما تمام تجربه انتظار نیست. 
 
تجربه انتظار و انتظار به مثابه زیستن، نیازمند این است که کل وجود و موجودیت آدمی را فرا بگیرد و انسان با همه ساحات وجودی و در همه ساحات وجودی منتظر باشد. در ساحت ذهنی، باوری عاقلانه به فرج داشته باشد، در ساحت عاطفی، به فرج رغبت عاشقانه داشته باشد و در ساحت ارادی، گرایش و خواست به تحقق فرج داشته باشد. در این صورت در تمام ساحت‌های درونی‌اش، منتظر است و در ساحت‌های بیرونی: رفتار و گفتار، بروز خواهد داد و عملی خواهد شد. 
 
به عبارت بهتر، نه حسن فاعلی به تنهایی کفایت می‌کند که کسی، منتظر باشد و نه حسن فعلی به تنهایی؛ هر دو با هم و در یک تمامیت تجربی لازم است تا انتظار در فرد، حقیقت داشته باشد و به زیست منتظرانه منجر بشود. با این توضیحات، وقتی انتظار، کیفیت عملی نداشته باشد به این معنا که یا حسن فعلی یا حسن فاعلی نداشته باشد، یا در کمترین مرتبه آن باشد، معنازدایی شده است و اثر حقیقی نخواهد داشت.
 
کسانی که در تجربه انتظار، تفریطی عمل می‌کنند و نیز کسانی که افراطی عمل می‌کنند، هر دو فاقد معنای حقیقی انتظارند. تفریطی‌ها، منفعل‌اند، اصلاح همه امور را به اراده الهی یا زمان ظهور احاله می‌دهند و بی‌جهاد، بی‌امید، بی‌یقین و بی‌اعتنایند. افراطی‌ها،  اصلاح همه امور را به اراده بشری گره می‌زنند و دچار تشریفات، برنامه‌ریزی بی‌ثمر و غیرمثمر، شتاب‌زدگی و استعجال می‌شوند. در هر دو صورت، نمی‌توانند به حقیقت منتظر باشند و منتظرانه زیست کنند.

عامل زمان و معنازدایی شدن انتظار

پدیده انتظار، چه در مفهوم و چه در مصداق، با زمان نسبت دارد. زمان چنانچه فلاسفه اسلامی گفته‌اند مقدار حرکت است و دارای اجزای عینی است که تصرم و تجدد پیدا می‌کنند ولی زمان چنانچه در ذهن و ضمیر ما انسان‌ها تجربه می‌شود و «دیرند» می‌نامند، الزاماً مطابق با واقع نیست. تجربه زمان برای ما انسان‌ها، الزاماً گام به گام و مطابق گذر و گذشت آن در عالم خارجی نمی‌شود لذا ممکن است انسان‌ها از زمان عقب بیفتند یا جلو بزنند و ممکن است دچار حسرت، پشیمانی، عجله، کندی و استرس شوند که از عوارض روان‌شناختی تجربه زمان محسوب می‌شود. به این معنا، انتظار، جزو لوازم وجودی تجربه زمان در وجود ما انسان‌هاست. 
 
گاهی گذر زمان و عادی شدنش، باعث بی‌معنایی انتظار می‌شود به ویژه طولانی شدن، چنانچه روایات درباره طولانی شدن غیبت گفته‌اند و هشدار داده‌اند که باعث نومیدی و تردید نشود و گاهی نیز سرعت زمانه و عدم تطابق انسان با سیر تحولات و اتفاقات، باعث بی‌معنایی انتظار می‌شود چنانچه درباره عصر حاضر شاهدیم. عصر جدید را عصر سرعت نامیده‌اند. سرعت و قابلیت دسترسی‌پذیری، صبر و حوصله انسان‌ها را کم کرده و یاس و نارضایتی انسان‌ها را زیاد کرده است. از این رو، با راهبرد صبر و تقوا که در روایات برای منتظران عصر غیبت کبری، توصیه شده، نمی‌سازد و می‌تواند به معنازدایی از انتظار بینجامد. 
 
با توجه به توضیحات پیشین، می‌توان انتظار معنادار را صورت‌بندی کرد. انتظار در صورتی معنادار است که اولاً معطوف به هدف باشد و ثانیاً درونی شده باشد؛ نسبتی با بیرون داشته باشد یعنی در راستای ظهور امام عصر (عج) و در جهت تحقق فرج کلی باشد که امر عینی است و نیز نسبتی با درون داشته باشد یعنی مورد باور، رغبت و خواست فرد منتظر باشد، ساحت‌های وجودی‌اش را فرا بگیرد و کل کنش و منش شخصیت او را در جهت منتظرانه زیستن بسازد. آنچه می‌تواند وحدت بخش و تمامیت بخش شخصیت و ابعاد وجودی منتظر، در جهت هدف انتظار فرج باشد، مؤلفه عقل نیست، مولفه عشق است. عشق به فرج و امام عصر(عج) هم عقل و ظرفیت‌های ذهنی را فعال می‌کند هم عواطف و احساسات را و هم تمایلات و گرایش‌ها را. 
 
لازمه عشق به فرج در وهله اول که اگر تحقق یافت، انتظار حقیقی و انتظار به مثابه زیستن، تحقق می‌یابد، تسلیم خواست معشوق بودن است. انسان منتظر، در کنار فعالیت هدفمند برای تحقق فرج، نتیجه فعالیت را به خداوند واگذار می‌کند و تسلیم در برابر طولانی شدن/ نشدن زمان ظهور و نیز مقدرات الهی است. بدین ترتیب نه دچار تفریط می شود نه افراط.
 
لازمه عشق به فرج، در وهله دوم فرا رفتن از زمان است. منتظر عاشق، چون به هدف متعالی خویش می‌اندیشد، و چون با کنش منتظرانه در جهت فرج کلی، در هر گام به فرج شخصی می‌رسد، نه تاخیر در ظهور ضرری به او خواهد زد نه تعجیل در ظهور. تعجیل البته و صدالبته او را زودتر به مقصود می‌رساند ولی آنکه مراد خود را یافته است، امام خویش را یافته است، چه دیر شود چه زود شود، چه غیبت و چه ظهور، تفاوتی به ثبات قدم و ثبوت حال او نخواهد داشت.
 
انسان منتظر چون کنش منتظرانه‌اش را با عشق ورزیدن هدفمند و تمامیت بخش انجام می‌دهد، سراسر بهجت و ابتهاج است و اصولاً متوجه گذر زمان نمی‌شود، نه از زمان عقب می‌افتد و نه جلو می‌افتد، چون همواره همراه با محبوب خویش است. انتظار معنادار را باید در تجربه انتظار به عنوان یک امر زیستی درک کرد. اینجا دیگر صرفِ باور و صدق و کذب منطقی و توجیه معرفت‌شناسانه کفایت نمی‌کند. تجربه انتظار به این صورت که دو نسبت درونی و برونی آن تأمین شده باشد، واجد کارکرد حقیقی خواهد شد و فاقد عوامل بی‌معنایی. 
انتهای پیام
captcha