موضع الهی درباره شادابی و نشاط + فیلم
کد خبر: 4049161
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۸

موضع الهی درباره شادابی و نشاط + فیلم

انسیه برومند، استاد و پژوهشگر حوزه و دانشگاه، در یازدهمین درس‌گفتار تدبر در قرآن به موضع الهی درباره شادابی و نشاط اشاره کرد و گفت: در سوره فجر چهره مبارزه با ظلم و ظالمان و رفع محرومیت‌ها به عنوان نفس مطمئنه نام برده شده و تصویر زیبایی که از آن ارائه می‌شود این است که در آغوش محبت خدا قرار می‌گیرد و هم او از خدا راضی است و هم خدا از او.

انسیه برومندبه گزارش ایکنا، یازدهمین درس‌گفتار چهار فصل قرآنی در فصل زمستان با موضوع «تدبر در قرآن» از نشانی اینترنتی isqa.ir پخش شد. این سلسله درس‌گفتارها از سوی دبیرخانه این رویداد فرهنگی ـ هنری، که در سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور مستقر است، برگزار می‌شود.

در این درس‌گفتار انسیه برومند، مدرس و پژوهشگر حوزه و دانشگاه، دانش‌آموخته رشته تفسیر تطبیقی قرآن کریم و عضو مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت، به موضوع شادابی و نشاط پرداخت که در ادامه می‌خوانید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سلام و درود خدمت شما عزیزان

با سلسله‌درس‌گفتارهای چهار فصل قرآنی خدمت شما هستیم و سعی می‌کنیم که فهمی از شادابی و نشاط پیدا کنیم که مسیر پیش روی ما را شفاف و روشن کند. برای همین به سراغ کلام خدا رفتیم.

در جست‌وجوییم که ببینیم موضع الهی درباره شادابی و نشاط چیست؟ در دو جلسه گذشته سعی کردیم که آشنایی حداقلی با این موضوع پیدا کنیم. از اینجا شروع کردیم که حقیقت شادابی و نشاط چیست؟ به چیزی در بیرون ما برمی‌گردد یا مربوط به چیزی در درون ماست؟ با همین سؤال به سراغ سوره مبارکه همزه رفتیم و با این پاسخ مواجه شدیم که حقیقت شادابی و نشاط به رشد ارزش‌های درونی ما برمی‌گردد و ارزش‌های درونی همان چیزی است که از آن به کرامت تعبیر می‌شود و هر چقدر بتوانیم این ارزش‌ها را زنده‌تر نگه داریم و به واسطه آن‌ها جایگاه حقیقی خود را پیدا کنیم، به شادابی و نشاط بیشتری دست پیدا می‌کنیم. بنابر این، به سراغ سوره مبارکه بلد رفتیم و متوجه شدیم که شادابی و نشاط حقیقی در رشد ارزش‌های درونی است، چگونه این اتفاق رقم می‌خورد? در تعامل با محیط پیرامونمان، ما موجودی بی‌نهایت آفریده شده‌ایم ولی در جهانی قرار گرفته‌ایم که دارای نهایت و نیز سرشار از محرومیت‌ها، محدودیت‌ها، سختی‌ها و تزاحم منافع و دشواری‌هاست. با این سؤال که چگونه این چالش را رفع کنیم، به سراغ سوره مبارکه بلد رفتیم و در آنجا با قاعده‌ای از قواعد خلقت انسان آشنا شدیم. این سوره به ما گفت که اتفاقاً هر چقدر ما بتوانیم با هدف رشد ارزش‌های درونی خودمان با محرومیت‌ها مواجهه درست‌تری کنیم از هر در بسته‌ای به ‌دنبال راهی برای باز کردن آن و مسیر جدیدی باشیم. اگر مسیری نیست، مسیر جدیدی را درست کنیم. همین باعث می‌شود که ما به رشد و خودشکوفایی برسیم و هر چقدر چهره زیبای رشد و خودشکوفایی را بیشتر ببینیم، درک ما از شادابی و نشاط بالاتر می‌رود.

می‌خواهیم به سراغ سوره مبارکه فجر برویم و در امتداد این دو صحنه‌ای که سعی کردیم ببینیم، به صحنه جدیدی دست پیدا کنیم. ما آن انسانی شدیم که متوجه شد شادابی‌مان به رشد ارزش‌هایمان وابسته است و بعد متوجه شدیم که برای رشد این ارزش‌ها باید به جنگ محدودیت‌ها، سختی‌ها و دشواری‌ها برویم. هرچقدر بیشتر با محدودیت‌ها مواجه شویم و پرتلاش‌تر باشیم و سعی کنیم از گردنه‌های سخت‌تری عبور کنیم، توانمندتر و قدرتمندتر می‌شویم و هر چقدر قدرتمندتر شویم، رشد بیشتری کرده‌ایم و دارایی‌های ما معنادار می‌شود و هرچقدر این دارایی‌ها را در داد و ستد بهتری با جهان پیرامونمان قرار دهیم و هدفمان بیشتر بخشیدن باشد تا گرفتن، رشد بیشتری می‌کنیم و درک ما از شادابی و نشاط افزون‌تر می‌شود.

اگر مخالفت‌ها شدت پیدا کرد، طبعاً ما دو گروه می‌شویم. با چنین فلسفه فکری و چنین دیدی تمام ما به دو دسته تقسیم می‌شویم، یکی گروهی که دقیقاً متوجه این حقیقت می‌شود و درک می‌کند که باید رفع محرومیت و فاصله‌‌ها را کم کند و اختلافات را از بین ببرد و سعی کند که همه از آنچه خدا آفریده است بهره‌مند شوند و تلاش می‌کند تا جاهای خالی را پر و محرومیت‌ها را برطرف کند. برای نداشته‌ها، داشته فراهم کند و در یک کلام اهل مبارزه با رفع محرومیت می‌شود و در طرف مقابلش هم طبعاً کسی است که چنین فلسفه و دیدگاهی را نمی‌پذیرد و می‌گوید که دنیا همین دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و میل من به بی‌نهایت باید به واسطه همین مادیات تأمین شود و اگر قرار است که میل من به بی‌نهایت تأمین شود و در مسیر شادابی و شادکامی قرار بگیرم آن کسی که باید بیشتر از همه داشته باشد من هستم و اگر قرار است که آن فرد من باشم، بقیه نباید داشته باشند. پس خلاف آن شخصیت اول عمل می‌کند و به دنبال این است که دائم داشته‌های خود را بیشتر و نداشته‌های دیگران را اضافه کند. طبعاً وقتی آن چیزی که ما با آن زندگی می‌کنیم محدود است، لازمه بی‌نهایت داشتن این می‌شود که دیگران نداشته باشند. اگر قرار است من بیشتر داشته باشم، باید بقیه نداشته باشند تا من بیشتر داشته باشم و این چالش ایجاد می‌کند.

ممکن است چنین شخصیت‌هایی در تقابل با هم قرار نگیرند. به چه نحوی؟ طبعاً اگر من کسی باشم که شادابی و نشاط و لذت بردن خودم را در کسب دارایی بیشتر بدانم و متوجه شوم که بخواهم هر چقدر بیشتر داشته باشم باید دیگران را محروم کنم، با کسی که ضد این تفکر است و می‌خواهد که دیگران را بهره‌مند کند، مخالف می‌شوم و من آن کسی می‌شوم که به جنگ کسی می‌روم که رفع محرومیت می‌کند نه اینکه ابتدا به ساکن او به جنگ من بیاید.

چالش ظالم و مظلوم

همیشه در تمام زندگی بشر این حقیقت وجود داشته است که انسان‌هایی که به دنبال خیرخواهی نیستند و آن‌ها را انسان‌های بد می‌نامیم، همیشه به جنگ خوبی‌ها رفتند و هیچ وقت ابتدا به ساکن شما ندیدید که خوبی‌ها به جنگ بدی‌ها بروند. معمولاً در تمام چالش‌هایی که در طول تاریخ بشر ایجاد شده است بدی‌ها به جنگ خوبی‌ها رفتند. چرا؟ چون چهره‌ای طالب خیر و چهره‌ای طالب شر است و آنکه طالب خیر است، برای همه خیر می‌خواهد و آن‌که طالب شر است، خیر را فقط برای خودش می‌خواهد و معلوم است که بین اینها چالش ایجاد می‌شود. اگر قرار باشد آن‌که اهل خیر است تا رفع محرومیت بایستد و مدافع همه باشد، معلوم است که کم نمی‌آورد و در مقابل کسی می‌ایستد که طالب است تا همه چیز را برای خودش داشته باشد و این امر چالش ظالم و مظلوم را ایجاد می‌کند که در سوره مبارکه فجر درباره‌اش صحبت شده است.

در سوره مبارکه فجر دو شخصیت داریم که یکی به ‌دنبال ظلم کردن است و بزرگی و عظمت خود را در این ‌می‌بیند که همه چیز داشته باشد و تبدیل به قوم عاد می‌شود و چهره‌ای که از دنیا درست می‌کند خانه‌هایی با ستون‌های بسیار بلند است. بنابراین به دنبال منحصر به فرد بودن و تک بودن و شاخص شدن می‌گردد و سعی می‌کند به واسطه فرمی که به ظاهر زندگی‌اش می‌دهد فاصله خودش را با بقیه حفظ کند و طبعاً برای اینکه بتواند چنین فرمی را برای خودش فراهم کند و بتواند برای خودش کاخ بسازد، باید دیگران را کوخ‌نشین کند. این همان چیزی است که خداوند درباره‌اش می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ؛ مگر ندانسته‏‌اى كه پروردگارت با عاد چه كرد»(فجر، 6). «إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ؛ با عمارات ستون‏دار ارم»(فجر، 7). شهری داشتند بسیار باشکوه با خانه‌هایی با ستون‌های بسیار بلند و لازمه بالا رفتن از ستون‌های بلند خراب کردن ستون‌های خانه‌های دیگران است. غیرممکن است من بخواهم بلندترین ستون‌ها را داشته باشم و در مادیات طالب بیشترین‌ها باشم، اما مجبور نشوم که خانه‌های دیگران را خراب کنم. حضرت امیر می‌فرمایند که در کنار کاخ‌ها کوخ‌ها و خانه‌های زیبا و نیز در کنار آن‌ها خانه‌های نازیبا ساخته می‌شوند. همیشه این تقابل وجود داشته و یک شخصیت مجبور است برای اینکه بتواند ستون‌های خانه‌هایش را بالا ببرد، ستون‌های بقیه خانه‌ها را خراب کند یا تبدیل به چنین صورتی ‌شود؛ «وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ؛ و با ثمود همانان كه در دره تخته ‏سنگها را مى‌‏بريدند»(فجر، 9). ثمودی که برای اینکه بتواند به آن شکوه و عظمت و جلوه خودش دست پیدا کند، کوه‌ها را می‌تراشید تا خانه‌های زیبایی درست کند و در سختی به دنبال آسایش می‌گشت، چیزی که خداوند درباره قوم ثمود به ما نشان می‌دهد تضاد بسیار جالبی است. قومی بسیار رفاه‌طلب است و می‌خواهد لذت‌های خود را تأمین و شادابی و نشاط را درک کند و برای اینکه به این شادابی و نشاط برسد، سختی‌ بسیاری را تحمل می‌کند، به طوری که خدا آن‌ها را اینگونه توصیف می‌کند که خانه‌های تابستانی و زمستانی و خانه‌هایی در دشت‌های وسیع و کوه‌های بلند دارند.

من برای اینکه لحظاتی شاداب باشم و لذت ببرم باید سختی بسیاری را تحمل کنم و کوه‌های سخت را بتراشم تا بتوانم لحظاتی در خانه‌هایی که در دل کوه‌های سخت می‌تراشم شادابی و نشاط را درک کنم. مثل همان بنده خدایی که ماهیگیر بود و به او گفتند که چطور زندگی می‌کنی؟ گفت که روزی یک ماهی صید می‌کنم و آن را می‌فروشم و زندگی خودم و خانواده‌ام را تأمین می‌کنم و شکر خدا راضی هستم. بعد به او گفتند چرا بیشتر ماهی نمی‌گیری؟ گفت که بیشتر ماهی بگیرم که چه کار کنم؟ گفتند تا بتوانی یک قایق بزرگتر بخری و کارگر داشته باشی و ماهی بیشتری را صید کنی و بعد با آن پول بیشتر زندگی بانشاط‌تری را فراهم کنی. گفت که این را همین الان دارم. برای چه خودم را به سختی بیندازم.

این چرخه معیوب طلب دارایی‌هاست. مدام به دنبال دارایی‌ بیشتری می‌رویم تا بیشتر داشته باشیم و شادتر باشیم و بعد برای اینکه شادتر باشیم، خودمان را دچار سختی‌های بیشتری می‌کنیم تا دارایی‌های بیشتری را به دست بیاوریم و لحظاتی شاد باشیم، یعنی 11 ماه سختی می‌کشیم که یک ماه تفریح کنم. خداوند به واسطه قوم ثمود از این سبک زندگی پرده‌برداری می‌کند که جزو سبک زندگی‌ رایج زمان ماست. بسیاری از ما سختی‌ زیادی را به خودمان هموار می‌کنیم تا زمانی شادابی را درک کنیم و کل روز را زحمت می‌کشیم و در مسیر کسب دنیا تلاش زائدالوصفی می‌کنیم تا لحظاتی به واسطه داشته‌هایمان، روی خوش آرامش را ببینیم و همین‌طور سالیان سال زندگی می‌کنیم.

مدل سومی که خیلی فراتر از اینهاست سبک زندگی‌ای است که خدا با فرعون از آن پرده‌برداری می‌کند. «وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ»(فجر، 10)؛ فرعونی که صاحب «وَتَدها» بود. تعبیر خدا در قرآن این است که او دارای شخصیت‌هایی در حکومت خود بود که مانند میخ پایه‌های حکومت او را محکم می‌کردند یا نشان‌دهنده سبک شکنجه اوست که متفاوتی بود و با این سبک مخالفان خود را شکنجه می‌کرد. اینجا چه چیزی به دو تای قبلی اضافه می‌شود؟ مجبور می‌شوم که فرعون شوم و ظلم کنم تا شادابی و نشاط بیشتری را درک کنم و آن فرعون درون من، که شروع به زیستن و نفس کشیدن کند، اندیشه‌اش ظلم کردن به دیگران است و شاد کردن خودش را در اذیت کردن دیگران می‌بیند و تا وقتی بقیه را اذیت نکند شاد نمی‌شود.

گاهی شادی من به این است که دارایی بیشتری داشته باشم و تا اینجا شاید خیلی خطرناک نباشد. یک موقع متوجه می‌شوم برای اینکه دارایی بیشتری داشته باشم، باید به سمت دارایی‌های دیگران حرکت کنم و تا اینجا شاید خیلی خطرناک نشود و با مقداری دست‌درازی به داشته‌های دیگران این شادابی و نشاط برای من تأمین شود، ولی یک جایی می‌فهمم که شادابی من در بی‌نشاط بودن دیگران، ظلم کردن به دیگران، زجر کشیدن دیگران و در سختی بودن دیگران است. من محروم نباشم، اما هر کس می‌خواهد محروم باشد و هر طوری می‌خواهد زندگی کند و این سبک زندگی فرعونی است که می‌تواند در قاب یک زندگی کوچک قرار بگیرد یا در حد یک تمدن، حکومت، استعمار یا قدرتی که به دنبال خوردن تمام جهان است، به دنبال خوردن همه چیز است و شادی خودش را در این می‌داند که همه محروم باشند تا فقط او داشته باشد.

چرا این اتفاق می‌افتد؟ به این دلیل این اتفاق می‌افتد که من در دل شادابی و نشاط به دنبال رضایت می‌گردم و می‌خواهم راضی باشم و فکر می‌کنم این رضایت را در چنین مسیری به دست می‌آورم. خدا درباره این چالش در سوره مبارکه فجر سخن گفته است و در سمت مقابل آن درباره چهره‌ای صحبت می‌کند که رضایتمندی را در مسیری عکس این مسیر می‌بیند و متوجه می‌شود که هر چقدر بخواهد روی زیبای رضایت را درک کند و به رضایتمندی در زندگی‌اش برسد و به شادابی و نشاط بیشتری دست پیدا کند، باید به پاسخ این چالش برسد که من انسان هستم و انسان الا و لابد در یکی از این دو شرایط زندگی می‌کند؛ شرایط راحت است و من از نعمت‌ها بهره‌مندم و همه چیز خوب است و گشایش وجود دارد و مشکلی نیست و در چنین شرایطی حال من چطور است؟ یا در شرایط سختی و نداری هستم و چیزی از من سلب شده است و باز در آنجا هم حالی دارم. آیا حال من در سختی‌ها و نداری‌ها با حال من در دارایی‌ها و داشتن‌ها مشابه یا متفاوت است؟ موقعی که ندارم، احساس می‌کنم به من توهین شده است؟ تحقیر شده‌ام؟ خدا من را فراموش کرده است؟ کسی به من توجه نمی‌کند؟ و زمانی که دارم، کاملاً خلاف آن فکر می‌کنم. خیلی مورد توجه هستم و خیلی به من اهمیت می‌دهند؟ خدا خیلی برای من کلاس گذاشته است؟ اگر چنین حال دوگانه‌ای در داشتن‌ها و نداشتن‌ها دارم، یعنی حال خوب من وابسته به داشتن یا نداشتن چیزی است. یک چیزی باشد حال من خوب است. اگر نباشد حال من بد است و راضی نیستم و چون راضی نیستم روی خوش شادی را نمی‌بینم. اینکه شاد باشم به چیزی در بیرون از من بستگی دارد. اگر شادابی و نشاط من وابسته به متغیرات است و وقتی هست خوبم و وقتی نیست خوبی را درک نمی‌کنم، حالم خوش نیست. خوب چیزی در وجود من تصمیم می‌گیرد و نفس می‌کشد که در قد و قامت بزرگش همان فرعونی است که طالب شادابی و نشاط است و به دنبال رضایت در نارضایتی دیگران می‌گردد و به آن شخصیتی تبدیل شده است که می‌خواهد به واسطه داشتن متغیرات و ثابت کردن آن‌ها برای خودش جلب رضایت کند. پس متوجه می‌شود که اگر این داشته‌ها همیشگی باشند و اینطور نباشد که بعضی وقت‌ها هستند و بعضی وقت‌ها نیستند، من به رضایت دست پیدا می‌کنم. پس اگر بخواهم این را همیشگی کنم، باید آن را از بقیه بگیرم و فقط خودم داشته باشم. اگر بخواهم از بقیه بگیرم باید آن‌ها را تحقیر و به آن‌ها ظلم کنم و تا در چنین مسیری قرار نگیرم، نمی‌توانم متغیرات را برای خودم ثابت کنم و خب، این آن شخصیت منفی را که در درون من هست زنده می‌کند و باعث می‌شود که به سمت عدم رضایت بروم.

خدا صحنه‌ای را از عدم رضایت در این سوره نشان می‌دهد و می‌فرماید که فکر می‌کنی که در نداشتن‌ها مورد تحقیر قرار گرفتی. فکر می‌کنی جایی که چیزی هست از تو سلب شده، زیرا خدا تو را ندیده و حواسش به تو نبوده و تو را فراموش کرده؟ چنین پنداری نادرست است. می‌خواهی تحقیر درست را به تو نشان بدهم؟ و خدا ما را به صحنه‌ای در قیامت می‌برد و می‌گوید که تحقیر حقیقی این است که تو مسیری را برای خودت فراهم کنی که روزی برسد که به خودت بگویی: «يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي»(فجر، 24)؛ کاش چیزی برای حیات حقیقی‌ خودم پیش می‌فرستادم. کاش متوجه می‌شدم که زندگی حقیقی من جاودانه است و پس از زندگی مادی من زندگی وجود دارد. کاش متوجه این موضوع می‌شدم و برای آن زندگی می‌کردم نه برای زندگی محدودم و تمام عمرم را صرف چند روز عمر محدود دنیا نمی‌کردم.

تحقیر حقیقی این است که به چنین نتیجه‌ای بررسی. قرار بود تو چیزی را در درون خودت بفهمی، چیزی از تو سلب شد تا توانمندی در درون تو فهمیده شود و چیزی را در خودت کشف کنی تا متوجه شوی که تو انسانی هستی که می‌توانی در هر شرایط رضایت را درک کنی و اتفاقاً برای اینکه دیگران هم این رضایت را درک کنند تلاش کنی تا به شخصیت مثبت این قصه و این سوره تبدیل شوی که به واسطه چهره شدن برای مبارزه با ظلم، رفع محرومیت‌ها و مبارزه کردن با ظالمان، خدا از او به نفس مطمئنه نام برده و تصویر زیبایی که پیش روی او قرار می‌دهد این است که در آغوش محبت خدا قرار می‌گیرد، در حالی که هم او از خدا راضی است و هم خدا از او راضی است؛ «ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾»(فجر، آیات 28 تا 30). می‌دانیم که این آیات در مورد وجود مبارک امام حسین(ع) نازل شده و مصداق اَتَم این آیات ایشان است و کسی چهره بودن ایشان را در مبارزه با ظلم انکار نمی‌کند، به نحوی که برای تمام بشریت الگو شدند و تصویری از مبارزه با ظلم و ظلم‌ستیزی را به تصویر کشیدند و از خودشان به جا گذاشتند که در تمام تاریخ پس از خودشان منشأ تحول و مبارزه با ظلم برای تمام بشریت با هر دینی و فرهنگی و نژادی و قومیتی و ملیتی بوده است.

می‌خواستیم به این نکته برسیم که درک حقیقت شادابی و نشاط در اوج متعالی آن وقتی برای ما ممکن می‌شود که متوجه بشویم که حیات ما وابسته به حیات دیگران و شادابی و نشاط ما وابسته به شادابی دیگران است. شادابی ما وابسته به رفع محرومیت‌هاست. وقتی شادی را درک می‌کنیم که همه شاد باشند و دنیا زیبا باشد. البته دنیا با رفع محرومیت‌ها زیبا می‌شود و برای رفع آن چاره‌ای جز مبارزه با ظلم و ظالم نیست.

ان‌شاء‌الله که به برکت این سوره شخصیت ظلم‌ستیز درون ما بیدار شود و ما را با امام عزیزمان، که امام مبارزه با ظلم و اقامه حق است، پیوند بزند تا در مسیر رضایت حقیقی قرار بگیریم.

شما را به خدای بزرگ می‌سپارم و برایتان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم».

انتهای پیام
captcha