به گزارش ایکنا از اصفهان، وبینار ششم از سلسله وبینارهای «جوانی فصل رویش» با موضوع «تأثیر سلامت معنوی بر کیفیت زندگی»، به همت فرهنگسرای پرسش وابسته به شهرداری اصفهان، عصر روز گذشته، اول اردیبهشتماه جاری در شبکه اینستاگرام برگزار شد.
سیدعلی کلاهدوزان، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در این وبینار، به تقسیمبندی انواع هوش پرداخت و بیان کرد: انواع و اقسام هوش در روانشناسی وجود دارد که سه مورد از مطرحترین آنها شامل بهره هوشی(IQ)، هوش هیجانی(EQ) و هوش معنوی(SQ) است.
وی به بررسی بهره هوشی(IQ) پرداخت و افزود: IQ به نیمکره چپ تعلق دارد و کار اصلی آن، پردازشهای سری است، بهگونهای که اگر پروسهای مغزی وجود داشته باشد و یک پروسه مغزی دیگر نیز همزمان با آن اتفاق بیفتد، IQ این دو پروسه را پشت سر هم قرار میدهد و آنها را در راستای یکدیگر پردازش میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در خصوص تأثیر پردازشهای سری IQ، گفت: اگر پردازشهای مغزی در راستای هم قرار گیرند، توانایی یادگیری افزایش پیدا میکند، اطلاعات کاربردیتر استفاده میشود، توانایی استدلال انسان افزایش مییابد، درک بهتری از کلمات پیدا میکند، مهارت کلامی خود را افزایش میدهد و مسائل را با فرمول حل میکند.
وی ادامه داد: IQ در افراد نابغه و با استعداد بیشتر است و در دیگر افراد بهگونهای متفاوت وجود دارد؛ در واقع، طیفی است که از درجه پایین تا درجه بالا متفاوت خواهد بود.
کلاهدوزان اضافه کرد: هوش هیجانی(Emotional intelligence) در نیمکره راست وجود دارد، پردازشها را بهصورت موازی انجام میدهد، از حالت تک بعدی مسائل خارج میشود و فراتر از آن عمل میکند، به مسائل بهطور دوبعدی مینگرد و وظیفه اصلی آن نیز توانایی دریافت، درک و مدیریت عواطف و هیجانات فرد با دیگران است و فرآیندی محسوب میشود که مسائل را در راستای هم، با هم و در یک کل منسجم در نظر میگیرد.
وی اظهار کرد: نوع سوم، هوش معنوی است که همه ابعاد مغز را درگیر میکند و پردازشها را بهصورت همزمان انجام میدهد، حتی اگر جهتهای متفاوتی داشته باشند و بهطور کلی به پردازشها مینگرد. در واقع، این نوع از هوش به مسائل و زندگی انسان بهصورت کلیتر نگاه میکند؛ برای مثال، در IQ ارتباط اطلاعات اتفاق میافتد، در EQ فرد مدیریت احساسات و ارتباطات را انجام میدهد و هوش معنوی همه جوانب را در نظر میگیرد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در این نوع هوش، معنای کلی برای تمام فعالیتهای زندگی پیدا میشود و به ما میگوید چه مسائلی در زندگی ارزشمند است و باید برای آنها وقت گذاشته شود. در واقع، در این نوع هوش، به سطح بالای رضایت در زندگی خود میرسیم.
وی در تعریف هوش معنوی از دیدگاه دین، گفت: هوش معنوی برای چهار دسته از ارتباطات انسان شامل ارتباط با خود، خلق، خلقت و خدا در نظر گرفته شده است که این چهار دسته، نه در عرض هم، بلکه در طول یکدیگر هستند و بنابراین، ارتباط با خدا میتواند چتری بر روی سایر ارتباطات انسان باشد.
کلاهدوزان در پاسخ به این پرسش که آیا هوش معنوی، واژهای دینی است یا فراتر از آن، بیان کرد: در خصوص سلامت معنوی، هم رویکرد دینی و هم غیردینی و سکولار وجود دارد که این دو رویکرد کاملاً از هم متفاوت و مجزا نیستند، ولی یکسری تفاوتها نیز میان آنها وجود دارد و مقایسه این دو نوع رویکرد با یک مثال قابل بررسی است؛ در رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، از طریق شفاف ساختن ارزشهای زندگی و حرکت فعالانه به سمت آنها به معنای منسجم زندگی دست پیدا میکنیم و رضایت و سلامت زیستی به دست میآوریم. انسانها ارزشهای متفاوتی دارند، ولی چیستی این ارزشها مهم نیست و اینکه افراد چقدر برای رسیدن به ارزشهای خود تلاش میکنند، اهمیت دارد.
وی تلاش انسان برای رسیدن به آرزوها و آمال خود را بر سه پایه احصا کرد و گفت: پایه اول، فعال بودن در زندگی است که نشانه آن، سیریناپذیری افراد به شمار میرود. لذا، فرد متوقف نمیشود و دائم حرکت رو به جلو دارد. در واقع، این افراد برای خود و زندگیشان اهدافی تعیین میکنند، ولی به این اهداف بسنده نمیکنند، چون مسیری ارزشی برای خود تعریف کردهاند و تعیین هدف صرفاً برای این است که سریعتر حرکت کنند؛ چنانکه نقل شده است ابوریحان بیرونی به هنگام مرگ علت رخدادی را جویا شد که به او گفتند، تو لحظات آخر زندگیات را سپری میکنی، کشف و جستجو چه ثمری برایت دارد و او در پاسخ گفت، اگر بدانم و بمیرم، بهتر است تا اینکه ندانسته چشم بر جهان ببندم.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان درباره ویژگیهای دیگر افراد فعال، اظهار کرد: این افراد غالباً خودجوش هستند و نیازی به ترغیب و تشویق دیگران برای ادامه مسیر ندارند، خودشان پیشرو هستند و به سمت جلو گام برمیدارند، خودکنترلگری دارند و توانمندی شخصیشان را بسیج میکنند تا در راستای امری که برای آنها مهم است، حرکت کنند.
وی دومین شاخص تلاش انسان برای رسیدن به آرزوهای خود را آگاهی و هوشیاری برشمرد و در توضیح ویژگیهای افراد آگاه، گفت: مشخصه بارز این افراد، صلح درونی آنهاست، بهگونهای که همیشه حالشان با خودشان خوب است، احساس تواضع دارند، نیازی به تعریف و تمجید دیگران نمیبینند، احساس استقلال و آزادی داشته و خود را درگیر حرف سایرین نمیکنند، در حال زندگی میکنند، درگیر گذشتهای که توان دستیابی و تغییر آن را ندارند، نیستند و فکر خود را به آیندهای هم که هنوز نرسیده است، معطوف نمیکنند.
کلاهدوزان سومین شاخصه این افراد را گشودگی آنها برشمرد و اظهار کرد: این افراد غالباً جستجوگر بوده و دائماً در حال کشف جنبههای مختلف زندگی خود هستند؛ برای مثال، یک جهانگرد به این پذیرش و باور رسیده که شرایط دشوار نیز بخشی از مسیر پر پیچ و خم پیش روی او خواهد بود و با این مسئله کنار میآید. گشودگی نیاز به پذیرش دارد و همانطور که جنبه مثبت زندگی را باید پذیرفت، جنبه منفی آن را نیز باید در نظر داشت.
وی افزود: این سه شاخص دست به دست هم میدهند تا فرد به انعطافپذیری روانی برسد، بتواند به راحتی از مسائل عبور کند و در مشکلات زندگی بیحرکت نماند. این افراد غالباً بخشندگی دارند، ایثارگر و اخلاقمدار هستند و شادزیستی را سرلوحه زندگی خود قرار دادهاند. بنابراین، در رویکرد سکولار، اگر قصد دستیابی به سلامت معنوی را داشته باشیم، باید معنایی در زندگی خود ایجاد کنیم که فعال بودن، آگاهی و گشودگی در صدر آن قرار داشته باشد.
این استاد دانشگاه درباره تعریف سلامت معنوی از منظر رویکرد دینی، همان موارد احصا شده در رویکرد غیردینی را برشمرد، با این تفاوت که در رویکرد دینی، بر دو شاخص توسعهنگری و جهتداری نیز تأکید میشود.
وی ادامه داد: توسعهنگری به معنای بزرگتر شدن است. بنابراین، مهم نیست که فرد چقدر بزرگ باشد، مهم این است که اکنون در حال بزرگتر شدن باشد و اینکه چقدر تلاش میکند تا بزرگتر شود. از نظر دین، این شاخص به تنهایی کافی نیست و وقتی کامل میشود که جهتداری نیز به آن اضافه شود. بنابراین، جهتداری به این معناست که ارزشها در یک مسیر و جهت حرکت کنند که نام این مسیر، بقا و نامیرایی است و اگر زندگی فرد جهتدار نباشد، دچار خطا میشود.
کلاهدوزان سخن خود را با ارائه یک مثال ملموستر کرد و گفت: میدانیم که فرزندآوری و افزایش تعداد فرزندان خوب است، ولی باید جهتدار باشد و تربیت هر یک از آنها به خوبی انجام شود و یا در ارتباطات، انسان باید به ارتباطات سازنده بسنده کند. حتی در خصوص آگاهی و علوم نیز جهتداری به چشم میخورد، مثلاً پزشکی که سیگار میکشد، مانند دریایی است به عمق یک میلیمتر، یعنی علم و آگاهی دارد، ولی از علم و آگاهی خود در زندگی بهره نمیبرد.
وی در خصوص راه اجتناب از خطای شناختی، به آیه ۱۳۸ سوره بقره اشاره کرد و گفت: از این آیه چنین استنباط میشود که انسان مختار است کار دلخواه خود را انجام دهد، به شرط آن که رنگ خدایی داشته باشد؛ آن وقت است که حتی نفس کشیدن و خواب برای وی عبادت محسوب میشود. بنابراین، اگر کارهای انسان جنبه خدایی نداشته باشد، ضلالت و گمراهی گریبان او را میگیرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تصریح کرد: عبارت «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» در حدیث قدسی «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی»، حصار و جوشنی برای دوری از عذابی است که در این دنیا گریبان ما را میگیرد. حال اگر جهتدار بیندیشیم و به منبع نامیرایی توکل کنیم، کارهای ما جهتدار میشود و این عذاب نیز از ما دور خواهدشد.
وی به تعریف کیفیت زندگی از منظر سازمان بهداشت جهانی و دیدگاه دین پرداخت و گفت: سازمان بهداشت جهانی در این خصوص، چهار عامل سلامت جسم، سلامت روان، سلامت روابط اجتماعی و محیط اجتماعی سالم را در نظر گرفته است و از منظر دین، کیفیت زندگی به حرکت مستمر، جهتدار و توسعهیافته به سمت بقا و نامیرایی اطلاق میشود که اگر این حرکت در زندگی انسان وجود داشته باشد، کیفیت زندگیاش بهتر میشود.
در ادامه، محمدمهدی احمدیفراز، عضو هیئت علمی دانشگاه اشرفی اصفهانی به بررسی تعارضات معنوی پرداخت و بیان کرد: تعارض، واژهای در حوزه روانشناسی و تعارض معنوی، واژهای مابین معنویت و روانشناسی است، گاهی سؤالاتی برای انسان پیش میآید، مثل اینکه چرا دعا میکنیم، ولی اجابت نمیشود. در این حال، فرد دچار تعارض معنوی میشود و نوعی ناهماهنگی شناختی برای او به وجود میآید، یعنی میگوید چرا من یک بار دعا کردم و خدا اجابت کرد، ولی بار دیگر ۵۰ بار دعا کردم و اجابت نشد.
وی افزود: این تعارضات در میان مردم افزایش یافته و بحثی جدی است و عامل اصلی در ارتباط با خدا محسوب میشود که در دیگر مسائل دینی نیز به چشم میخورد؛ مثلاً گفته میشود ما صبر کردیم، ولی نتیجه نگرفتیم، تا چه زمانی باید صبر کنیم، خسته شدیم و از این قبیل جملات؛ در این حالت، فرد دچار تعارض میشود و یا در خصوص بخشش، شخص میگوید دیگران را بخشیدم، ولی جایگاه خود را از دست دادم و ضعیف و حقیر شدم. در ارتباط با خدا نیز همینگونه است، مثلاً گفته میشود کسی که ظلم میکند، زندگی راحتی دارد، ولی دیگری که قواعد دینی را رعایت میکند، سختی زیادی متحمل میشود. اینها نمونههایی از تعارضات معنوی است که یکی از علل جدی کاهش ارتباط معنوی و دینی افراد با خدا، خود و دیگران به شمار میرود.
عضو هیئت علمی دانشگاه اشرفی اصفهانی مهمترین تعارضات در ارتباط با خدا را دو موضوع عدالت و اجابت دعا بیان کرد و گفت: اگر در خصوص عدالت تعارض وجود داشته باشد، ارتباط فرد با خدا قطع میشود. در خصوص اجابت دعا نیز برای مثال میتوان به فردی اشاره کرد که نمازخوان بوده، ولی چون به بیماری مبتلا شده، نماز را کنار گذاشته و از خدا قطع امید کرده است. دیدگاه عمومی آثار نماز و پیامدهای بهجا نیاوردن نماز را به او گوشزد میکند، ولی در نگاه تخصصی حوزه مراقبت معنوی، اصلاً با فرد درباره نماز سخن گفته نمیشود، چراکه او نماز میخوانده، پس آن را قبول داشته است و باید بررسی کرد چه تعارضی شکل گرفته که او نماز را کنار گذاشته است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا این تعارضات، درونی است یا بیرونی، اظهار کرد: ابعاد بیرونی و رسانهای در شکلگیری شخصیت و نگرش فرد بسیار تأثیرگذار است؛ برای مثال، اگر شخصی، فردی را ببیند که رفتار مذهبی انجام میدهد، ولی از طرف دیگر رفتار غیراخلاقی نیز دارد، دچار تعارض میشود و به این نتیجه میرسد که من اگرچه نماز نمیخوانم، ولی حق کسی را هم پایمال نمیکنم و رفتار غیراخلاقی نیز انجام نمیدهم. این ناهماهنگی شناختی از نوع آموزش، رفتار متناقض دیندار و رسانه سرچشمه میگیرد.
احمدیفراز به مسئلهمحور نبودن آموزشهای دینی اشاره کرد و گفت: در این ایام، آیه شریفه «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم» بسیار شنیده میشود، در صورتی که این دعا و عبارت باید تبیین شود که اجابت به چه معناست. اگر این تبیین انجام نشود، سبب این تفکر نادرست میشود که وقتی فردی درخواستی از خدا دارد و جواب نمیگیرد، به این نتیجه میرسد که این راه درست نیست و این کلید کار نمیکند.
وی ادامه داد: برای اینکه بفهمیم تعارض از کجا سرچشمه گرفته است، باید رابطه دعا و نتیجه برای فرد تبیین شود؛ برای مثال، در مباحث دینی بسیار شنیده میشود که تا خدا نخواهد، برگی از درخت نمیافتد، حال اگر برگی را از درخت جدا کنیم، زمینه ایجاد این تعارض فراهم میشود که خدا به ما نعمت میدهد، پس نقش ما چیست؟ در واقع، انسان باید به وظیفه خود عمل کند، ولی در خصوص نتیجه به خدا امیدوار باشد، همان مثال معروف که از تو حرکت، از خدا برکت. بنابراین، ما در اکثر اوقات دعا را جایگزین وظیفه خود میکنیم و به همین دلیل، نتیجه نمیگیریم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: ما نباید به افراد توصیه کنیم، بلکه باید برای آنها توصیف و تبیین انجام دهیم و بگوییم که اگر دعا کنند، چه تأثیراتی دارد، نقش خود آنها چیست و نقش خدا نیز چه خواهد بود. لذا، این موارد باید تبیین شود که در این صورت، نسبت به خدا بدبین نخواهند شد و اگر دعا به نتیجه نرسید، تعارضی گریبان آنها را نخواهد گرفت.
وی درباره رابطه دعا و هوش معنوی، بیان کرد: در مطالعات اسمیت، ۱۰ مهارت برای تقویت هوش معنوی ذکر شده است، از جمله نیایش، دعا کردن، تجربه معنوی، مقابله با استرس، هدفمند بودن، پرستشگاه، خارج نشدن از اصول، محوریت اعتقاد، مقررات مذهبی و تحمل کردن مفاهیم دینی. بنابراین، دعا نیاز فکری بشر است که از طریق آن با معبود خود سخن میگوید.
احمدیفراز اظهار کرد: دعا در دیدگاه سنتی، عاملی است که بر اسباب بیرونی تأثیر میگذارد تا ما به خواسته خود برسیم. این نگاه در هوش معنوی تأثیر دارد، ولی همیشگی نیست، چون اگر به خواسته خود نرسیم، دعا را معتبر نمیدانیم. در واقع، دعا مهارتی برای تقویت هوش معنوی است و فقط زبان ما مسلمانان نیست، بلکه زبان مشترک تمام ادیان و تمام انسانهاست و تفاوت ما با مذاهب و ادیان دیگر در متون و مخاطب دعا خلاصه میشود. بنابراین، دعا نیازی فطری است.
وی با بیان اینکه برای تقویت هوش معنوی خود به مهارتی به نام دعا نیاز داریم، تصریح کرد: سلامت معنوی وقتی ایجاد میشود که هماهنگی شناختی در باورهای فرد وجود داشته باشد و ارتباط وی با خود، خدا، دیگران و خلقت برقرار شود. وقتی ارتباط فرد با خدا صمیمی باشد و ارزشها سر جای خودشان باشند، این فرد سلامت معنوی خواهد داشت. حال اگر دچار تعارض شود، ناهماهنگی شناختی پیش میآید و در این صورت، ارتباط مخدوش میشود و دیگر ارتباط او با خدا صمیمی نیست. در واقع، فرد با خود میگوید چارهای نیست، باید با خدا ارتباط بگیرم، ولی در باطن این ارتباط صمیمی نیست و اگر این تعارض برطرف شود، سلامت معنوی فرد نیز ارتقا مییابد.
انتهای پیام