تاریخ عاشورا گرفتار مصلحت‌اندیشی‌های جاهلانه شده است
کد خبر: 4079557
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۴
حامد قرائتی:

تاریخ عاشورا گرفتار مصلحت‌اندیشی‌های جاهلانه شده است

حجت‌الاسلام حامد قرائتی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و نایب رئیس انجمن تاریخ پژوهان حوزه‌، گفت: تاریخ عاشورا به خاطر مصلحت‌اندیشی‌های جاهلانه و اهداف مقدس‌مآبانه گرفتار برخی آسیب‌ها شده است و با وجود هشدارهای بزرگان و مقام معظم رهبری همچنان شاهد برخی از این آفات هستیم.

حام قرائتیبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین حامد قرائتی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و نایب رئیس انجمن تاریخ پژوهان حوزه‌، شامگاه 29 مردادماه در نشست علمی «جریان‌شناسی مواضع امویان در قبال امام حسین(ع)» از سلسله درس گفتارهای عاشورا که توسط مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی(ره) برگزار شد، گفت: درباره نهضت امام حسین(ع) باید به چند نکته دقت کرد؛ اول اینکه سیره اهل بیت(ع) باید به صورت واقعی مدنظر قرار بگیرد، برای فهم بهتر مطلب می‌توان به نحوه نگارش کلیله و دمنه اشاره کرد که در آن شخصیت‌های داستان‌ چندان مهم نیستند و در خدمت اهدافی چون صداقت و امانتداری و ... قرار دارند لذا شخصیت‌ها به هیچ وجه واقعی هم نیستند. این مدل قصه‌گویی خیلی مفید است ولی هیچ وقت نمی‌توانیم نگاه تاریخی به آن داشته باشیم.

وی با بیان اینکه انیمیشن‌های امروزی هم نمونه دیگری از این کارهاست که ممکن است اصلا واقعی نباشد، افزود: گاهی می‌بینیم بدون درنظر گرفتن جایگاه قدسی و رفیع اهل بیت(ع)، داستان‌های مذهبی، نقل تاریخ‌ها و روایتگری‌هایی صورت می‌گیرد که ریشه در واقعیت ندارد.

نایب رئیس انجمن تاریخ پژوهان حوزه‌ تصریح کرد: افرادی به واسطه اخبار ضعیف و غیرمعتبر و صرفا برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب گزارشاتی را بیان می‌کنند ولی اصلا اصالت مطلب برای  آنها مهم نیست. برخی روایت‌های فضیلت‌نگارانه ما هم دچار این داستان‌پردازی و نقل‌های کاذب شده‌اند و همین مسئله به محلی برای لغزش و انحراف تبدیل شده است.

وی اضافه کرد: در موقعیتی به دلیلی داستانی را به اهل بیت(ع) نسبت می‌دهند در حالی که راوی این قصه اصلا توجه ندارد که در مورد کسانی حرف می‌زند که سخنان و افعال آنان برای ما حجت و الگوست و برخی موارد جزء واجبات و حرام‌های فقهی است. بنابراین ما حق نداریم برای اهداف سطحی و زودگذر چیزهایی را به اهل بیت(ع) نسبت دهیم که با سیره آنها سازگار نیست و به تعبیری دوستی خاله خرسه نباید داشته باشیم.

مصلحت‌اندیشی‌های جاهلانه

قرائتی بیان کرد: مصلحت‌اندیشی‌ها گاهی در بسته‌بندی‌های زیبایی مانند علم غیب و ارادت به اهل بیت(ع) و ...ارائه می‌شود و وقتی کسی بررسی کند و ببیند مثلا از ده گزارش ارئه شده در مورد یک امام، چند گزارش آن فاقد اعتبار تاریخی است طبیعتا این بی اعتمادی گسترش خواهد یافت و ممکن است به مجموعه دین بدبین شوند و حتی آسیب دیگر آن است که افراد برون دینی و برون مذهبی هم نمی‌توانند اعتمادی به حاق مطلب در یک واقعه مانند عاشورا داشته باشند. متاسفانه این سخنان حتی گاهی از سوی کسانی مطرح می‌شود که مورد اعتماد مردم هستند و جزء منبری‌ و یا مداح  شناخته شده هستند.

عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه برخی افراد برای اهداف مقدس ترجیح می‌دهند از هر ابزاری ولو خلاف شرع هم استفاده کنند و این پسندیده نیست، اظهار کرد: بنده معتقدم علاقه‌ای که با دروغ به اهل بیت(ع) جلب شود قطعا پایدار نخواهد ماند و ریشه‌دار و معتبر نیست و مضرات غیر قابل جبرانی خواهد داشت. تاریخ عاشورا هم به خاطر این نوع مصلحت‌اندیشی‌های جاهلانه و اهداف مقدس‌مآبانه گرفتار برخی از این آسیب‌ها شده است و با وجود هشدارهای بزرگان و مقام معظم رهبری همچنان شاهد برخی از این آفات هستیم.

آفت استفاده از شعر به نام تاریخ‌نگاری عاشورا

قرائتی آفت دیگر در مطالعات تاریخی مرتبط با سیره اهل بیت(ع) را استفاده از زبان شعر و جایگزین کردن آن به جای نصوص و گزارشات مرتبط با اهل بیت(ع) دانست و گفت: اگر شعر دقیق بوده و محتوا و ظرافت‌ها را بتواند لحاظ کند خوب است ولی در موارد متعدد شاعران به خاطر عدم شناخت مباحث کلامی، تاریخی و ... واژه‌هایی به کار می‌برند که دور از واقعیت و لغزنده هستند و آسیب‌های اعتقادی ایجاد می‌کند و در برخی موارد دچار غلو و کفر و شرک می‌شوند و حتی در پاره‌ای موارد کار به جایی رسیده که شاهد اخراج برخی مداحان از قم هستیم.

قرائتی تصریح کرد: در شعر هر قدر صناعاتی مانند کنایه، استعاره و مبالغه و ... بیشتر به کار برود ارزش بیشتری دارد ولی باعث از بین رفتن جایگاه استنادی و اعتبار تاریخی یک مطلب خواهد شد و این هم از آسیب‌های فرارو در عرصه مورد بحث است.

عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در بخش دیگری از سخنانش، اضافه کرد: ما معمولا در بررسی تاریخی عاشورا همه سپاه یزید را یک دسته منسجم می‌بینیم کما اینکه سپاه امام را هم اینگونه تحلیل می‌کنیم، و آن را تنها جریان مخالف یزید می‌دانیم در صورتی که جریانات دیگری مانند عبدالله بن زبیر هم وجود داشت. حتی بنی عباس هم از جریانات مهم علیه امویان بودند و بعدا موفق شدند امویان را شکست دهند. منصور عباسی وقتی به قدرت رسید به بنی عباس بالیده و می‌گوید ما بنی هاشم را احیا و خون‌های آن را زنده کردیم و انتقام خون حسین(ع) را از بنی امیه گرفتیم.

یکدست نبودن در سپاه امام حسین(ع) و دشمنان

نایب رئیس انجمن تاریخ پژوهان حوزه‌، افزود: حتی در درون جریان حسینی(ع) هم یکدستی دیده نمی‌شود، وقتی امام(ع) وارد مکه شدند، در همان سفر برخی علویان او را همراهی نکردند مثلا محمدبن حنفیه مورد نصیحت امام(ع) قرار گرفت و با وجود درخواست امام برای همراهی، ایشان را همراهی نکرد ولی امام، سرانجام ماموریتی به او محول کرد؛ اینکه او، امام حسین(ع) را از وقایع مدینه با خبر کند. همچنین عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب(س)، جزء کسانی بود که با امام(ع) در خصوص سفر به کوفه گفت‌وگو کرد و تصمیم امام را نادرست خواند و این انتقاد هم صرفا درون خانوادگی نبود و در تاریخ ثبت شده است. عبدالله بن عباس هم که دست راست امام علی(ع) در جنگ‌های دوران ایشان بود با امام حسین(ع) همراه نشد.

وی با تاکید بر اینکه قطعا مسئولیت جنایات کربلا بر دوش بنی امیه است، اضافه کرد: البته این مسئله در تنافی با این نیست که بگوییم برخی افراد می‌توانستند با حضور خودشان در لشکر امام حسین(ع) پشتوانه سیاسی اجتماعی برای لشکر حضرت باشند و اعتبار آنها هزینه جنگ را برای بنی امیه زیادتر بکند. به هر حال به نظر بنده پرونده این موضوع همچنان باز و محل تحلیل و تحقیق بیشتر است.

قرائتی بیان کرد: در بین جریان اموی هم چنین تفصیلاتی وجود دارد. اموی‎ها تا وقتی که قدرت داشتند در برابر پیامبر(ص) ایستادند و خسارات زیادی به مسلمین وارد کردند از جمله اینکه در احد، حمزه عموی پیامبر(ص) را کشتند و دشمنی خود را تا فتح مکه مخفی نکردند ولی در فتح مکه مجبور به تسلیم شدند و پیامبر(ص) هم بنابر رافت اسلامی آنها را مجازات نکرد.

وی افزود: بعدها فرصت‌هایی پیش آمد تا معاویه توانست خودش را فردی دیندار و حق‌طلب معرفی کند، یکی از این فرصتها، خونخواهی از عثمان بود که عمده بهانه جنگ جمل و صفین هم بحث خوانخواهی عثمان بود. مروان که داماد عثمان بود خوانخواهی را ثروتی برای خود تلقی می‌کرد و از سویی معاویه هم  پرچم خوانخواهی عثمان را بلند کرده بود. البته مروان دیدگاهی منفی نسبت به معاویه داشت و می‌دید معاویه از مسئله خونخواهی به نفع خود سوء استفاده می‌کند لذا رقابت بین این دو بالا گرفت گرچه وقتی به قدرت رسید سمت‌های متزلزلی به مروان داد ولی اجازه نمی‌داد رقیب گذشته خیلی بزرگ شود لذا پست مدینه را به او داد و دوباره گرفت و اموالش را مصادره کرد.

نایب رئیس انجمن تاریخ پژوهان حوزه‌، تصریح کرد: در ماجرای بیعت امام حسین(ع) هم به نظر بنده مروان نگران موقعیت و جایگاه خودش بود به همین دلیل وقتی حاکم مدینه، امام را احضار کرد و قصد داشت بیعت بگیرد او بر بیعت در همان لحظه اصرار می‌کرد، زیرا سالها انتظار کشیده بود تا معاویه بمیرد و او بتواند به تدریج بر قدرت خودش بیفزاید. در ماجرای تشییع جنازه امام حسن(ع)، مروان پرونده سیاهی دارد.

وی افزود: وقتی یزید از بین رفت و معاویه دوم به قدرت رسید، خلافت امویان دچار تزلزل شد و بنی زبیر، مصر و دمشق را اشغال کردند و در اینجا مروان، بنی امیه را مجاب کرد که خلافت را به او بسپارند و مروان وقتی خلیفه شد ظرف یکسال زبیریان را منکوب کرد و مصر و دمشق را پس گرفت و بنی امیه قدرت دوباره‌ای گرفتند بنابراین کشمکش درونی مروان و شاخه دیگر بنی امیه مهم است گرچه در دشمنی با امام حسین(ع) مشترک هستند به گونه‌ای که اگر حاکم مدینه هم می‌خواست قدری در بعیت گرفتن از امام حسین(ع) تسامح کند مروان اجازه نمی‌داد.

ماجرای زیاد بن ابیه و عبدالله بن زیاد

قرائتی با اشاره به جریان نوظهور زیاد بن ابیه در خاندان اموی، اظهار کرد: به خاطر سنت‌های جاهلی ازدواج قبل از اسلام، در مورد پدر زیاد بن ابیه تردید وجود داشت و به همین دلیل هم این نام را بر او نهاده بودند. وی با اینکه سیاستمدار بود ولی به خاطر مشکل نَسَبی، پست‌های بالایی به او نمی‌دادند. وی در دوره امام علی(ع)، فرماندار فارس و سیستان بود و چندین شورش را سرکوب کرد. معاویه نامه‌هایی به زیاد نوشت و خواست به امام علی(ع) خیانت کند ولی او نپذیرفت ولی بعد از شهادت امام علی(ع)، معاویه اعلام کرد زیاد برادر من و پدر او ابوسفیان است، این نسب‌سازی سبب احیای موقعیت زیاد شد، زیاد از اینجا به معاویه پیوست. 

عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) اضافه کرد: در اواخر عمر معاویه و در بحث جانشینی یزید، زیاد یزید را فرد شایسته‌ای نمی‌دید لذا آشکارا به معاویه انتقاد کرد و همین موضوع سبب شد تا یزید از زیاد دلخور شده و به حساب ناسپاسی او بگذارند. البته زیاد مدتی بعد مرد ولی فرزند او عبیدالله بن زیاد با این اتهام وارد کارزار سیاسی شد که پدر تو با جانشینی یزید مخالف بوده است.

وی افزود: عبیدالله چون جایگاه متزلزلی داشت مترصد فرصتی برای خوش خدمتی به یزید و اثبات نژاد و خون اموی و بازیابی جایگاه خود بود؛ اگر واقعه کربلا را مرور کنیم، خواهیم دید حمله به زنان و به آتش کشیدن خیمه‌های افراد غیرنظامی چیزی نبود که جنگاوران آن زمان به آن افتخار کنند ولی اینها انجام دادند حتی کشتن کودکان و طفل شیر‌خواره را مرتکب شدند. به نظر بنده برخی خباثت‌های عبیدالله در کربلا، خوش خدمتی و خوش رقصی برای یزید و دور زدن او بوده است.

وی افزود: بنابراین مواضع امویان لایه لایه است و با اینکه در سرکوب امام(ع) مشترک هستند ولی هر گروهی به دنبال دستیابی به اهداف خودش بوده است؛ من معتقدم حتی اگر یزید هم دستور به قتل امام(ع) داده باشد ولی کیفیت جنایات کربلا و ظلم‌ به خاندان اهل بیت(ع)، عمدتا از طرف خود ابن زیاد طراحی شده بود و او به دنبال بازیابی جایگاه خود در حکومت اموی بود. 

انتهای پیام
captcha