به گزارش ایکنا، یازدهمین جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست با محوریت تفسیر سوره حمد، صبح امروز 17 دیماه در حوزه علمیه قم برگزار شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
در تفسیر سوره حمد، در تفسیر بسم الله متمرکز بودیم. در دو هفته اخیر روی کلمه «اسم» متوقف شدیم. بحث از مبهمات تفسیر است و چون اختصاص به سوره حمد ندارد و حتی اختصاص به بسمله ندارد، اگر در این بحث قرار پیدا کنیم خوب است. در جلسات گذشته به اقوالی اشاره شد ولی نظر خودمان ماند. به نظرتان بگوییم حرف اسم زائد است؟ بگوییم زائد نیست ولی مراد از آن خود خدا است و اسم عین مسمی است یا چیزهای دیگر بگوییم؟
به فکر من رسید که اول سری به خود قرآن بزنیم و استعمالات این کلمه شریف را در خود قرآن بررسی کنیم. در قرآن کلمه اسم یا اسماء زیاد آمده است. گاهی اسم آمده و منظور، همان نام است، مثلا «وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ؛ نام خدا را بر آن ببريد» (مائده، آیه 4) این یک استعمال است. بعضی وقتها در قرآن اسم به این معنا نیامده است بلکه به معانی دیگری به کار رفته است؛ مثلا وقتی میفرماید «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ؛ پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى» اسم به معنای دیگری به کار رفته که اشاره خواهیم کرد.
یک استعمال سومی هم در قرآن برای اسم وجود دارد. گویا به پدیدهها و افراد اطلاق اسم میشود. مثلا در سوره بقره میخوانیم: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد». در کلمه «عَرَضَهُمْ» ضمیر جمع مذکر آمده است، گویا به اشخاص و پدیدههایی اطلاق اسم شده است. پس اسم در قرآن حداقل سه کاربست دارد؛ یکی اسم به معنای نام، اسم به غیر از این معنا، اسم به معنای اشیاء و پدیدهها.
حالا من نظر خودم را عرض کنم. گاهی وقتها انسان بسم الله میگوید و قصدش تبرک است یا بسم الله میگوید و میخواهد قربانی کند. در اینجا اسم به چه معناست؟ شکی نیست اسم در اینجا به معنای نام است. در این صورت اسم غیر مسمی است، اضافه هم اضافه لامیه است. این یک رقم است. میتوان گفت در بسم الله سورهها هم خداوند از طرف ما بسم الله میگوید که به ما یاد بدهد هر کاری میکنیم بسم الله بگوییم.
اگر گفتیم بسم الله فقط برای تبرک نیست، چون ما با تبرک دانستن بسم الله قرآن مخالف بودیم، دیگر نمیتوانیم بگوییم مراد از اسم، نام است. در این حالت اسم را باید به معنای تجلی و ظهور خداوند بگیریم. مگر خداوند ظهور ندارد؟ مگر تجلی ندارد؟ مگر علت نیست؟ اگر اینطور است اسم همان ظهور و تجلی و سببیت خداوند است. بسم الله یعنی به تجلی و ظهور خداوند رحمن و رحیم.
به عبارت دیگر یکبار به ذات خداوند بدون تجلی نگاه میشود و یکبار به تجلی خداوند نگاه میشود. حتما میگویید به چه مناسبت به آن اسم میگویند؟ معنای اسم چیست؟ اسم علامتی است که دال بر یک مدلولی است و از علم به آن علم به مسمی حاصل میشود. ما هم از تجلی و ظهور خداوند به خداوند میرسیم. امام رضا(ع) نیز در روایتی که خواندیم فرمودند اسم خود مسمی نیست بلکه صفتی برای موصوف است. اگر این معنا را بپذیرید اسم غیر از مسمی است، با روایات هم مناسب است.
اگر این تعریف را بپذیریم «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» هم معنا میشود. یک وقت انسان خود خدا را تسبیح میکند، یک وقت تسبیحش را به تجلی و ظهور الهی مرتبط میکند. در آیه دیگری میخوانیم: «تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ»، در اینجا هم اسم به معنای ظهور و تجلی خداوند است.
حالا بگذارید زمینه بحث را برای هفته آینده فراهم کنیم. باید راجع به الله هم نکاتی عرض کنیم. به نظر شما معنای الله چیست؟ آنچه مشهور است این است که میگویند الله اسم علم برای خداوند است که بر ذات او دلالت دارد، ذاتی که مستجمع همه صفات جمال و جلال است. اگر اینطور باشد الله از همه صفات و اسمائی که در دعای جوشن کبیر آمده است نمایندگی میکند.
اگر کسی وقت بگذارد و نصوص دینی را رصد کند به سه اطلاق در مورد الله برمیخورد یعنی لفظ الله سه استعمال و اطلاق دارد؛ یک، اطلاق به همین معنایی که عرض کردیم یعنی ذاتی که جامع تمام کمالات و منزه از هر نقصی است؛ دو، ذات متجلی و ظاهر به تجلی جامع و اولی؛ سه، اطلاق بر ذات متجلی به تجلیات ثانوی یا فیض مقدس. اینها توضیح میخواهد که هفته آینده بیان خواهیم کرد.
انتهای پیام