به گزارش ایکنا، جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست با محوریت تفسیر سوره «حمد»، صبح امروز 26 آذرماه در فضای مجازی منتشر شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
گفتوگوی ما درباره حرف باء بسم الله بود. بحثی که امروز داریم متمرکز بر کلمه «اسم» است. معنای کلمه اسم فی نفسه روشن است و ابهامی در معنای اسم نیست. اسم کلمهای برای دلالت بر مسما است. وقتی اسم در ترکیب «بسم الله» قرار میگیرد اختلاف آغاز میشود، ابتدا منشا اختلاف را بگویم. اسم که منشا اثر نیست، اسم که تسبیح نمیشود، حمد نمیشود. آنچه منشا اثر است اسم الله نیست، بلکه خود الله است. انسان از نام خدا کمک میگیرد یا از خود خدا کمک میگیرد؟ با این وجود در قرآن میخوانیم «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»، باید خود خدا را تسبیح بگوییم یا اسم خدا را؟ پس مشکل فقط در بسمله نیست، در آیات دیگر هم هست.
مفسران در طول بیش از هزار سال نظرات مختلفی در این رابطه ارائه دادند. سه نظر عمده در این زمینه مطرح است؛ بعضی گفتند کلمه اسم زائد است و خودشان را راحت کردند. نظر دوم که البته ناظر به حل اشکال نبوده این است که گفتند اسم معنای تسمیه میدهد، تسمیه یعنی نام بردن. بسم الله یعنی با نام بردن از خدای بخشنده مهربان، الی آخر. نظر سوم این است که گفتند اسم زائد نیست، معنای تسمیه هم ندارد بلکه عین مسما است. بسم الله یعنی بالله. به همین جهت اندیشه عینیت اسم با مسما پیدا شده است. به گمان من این نظر سوم از زمان ائمه مطرح بوده است و در ادامه دلیل آن را عرض خواهم کرد.
نظر اول این بود که اسم در بسمله زائد است. اینجا یک صغری داریم، یک کبری. صغری این است که اسم زائد است. کبری این است که زائد در قرآن وجود دارد. اصل وجود زیاده در قرآن امکان دارد چون معنای زیاده نقص نیست بلکه گاهی اوقات میطلبد انسان کلام زائدی بیاورد؛ ولی امکان شی یک چیز است، وقوعش یک چیز دیگر. من نسبت به آقایی که میگوید اسم در بسمله زائد است نمیگویم حرف اشتباهی زدی اما اینکه هر جا نتوانستیم مشکل را حل کنیم بگوییم زائد است درست نیست و حمل بر زیادت دلیل میخواهد. اصلا اینجا جای زیاده نیست؛ این از نظر اول. نظر دوم هم غلط نیست ولی آن هم دلیل میخواهد.
بحث اصلی ما درباره نظر سوم است که گفته اسم عین مسما است. دو سه رفتار نسبت به این نظر شده است. بعضیها این نظر را خیلی سخیف دانستند لذا اشکالات واضحی بر آن گرفتند. یکی از مفسران میگوید حیف است که روی این نظر وقت بگذاریم ولی عبرت بگیرید چه حرفهایی زده شده است. یکی از کسانی که این نظر را خیلی سخیف دانسته شیخ طوسی است. ایشان میگوید چگونه اسم عین مسما است در حالی که گاه اسم شناختهشده است و مسما مجهول است. ما این رویکرد را صحیح نمیدانیم. به نظر ما باید ببینم کسانی که این حرف را زدند میخواستند چه بگویند. شاید میخواستند حرف درستی بزنند. ممکن است بعضی وقتها ادایشان ضعیف بوده است یعنی نتوانستند مقصودشان را درست ادا کنند.
عرض کردیم در مورد تفسیر اسم سه نظر مطرح شده و هر سه نظر نقد شده است. نقد نظر اول را قبول کردیم، نقد نظر دوم را هم قبول کردیم ولی نقد نظر سوم را نپذیرفتیم. گویی نظر سوم درست بیان نشده است لذا سخیفانگاری شده است.
من دو حدیث درباره نظر سوم بخوانم. راوی از امام رضا(ع) درباره چیستی اسم در بسم الله سوال میکند و حضرت در پاسخ میفرمایند «صفه لموصوف». یک روایت دیگر هست که هشام بن حکم از اسم الله سوال میکند. امام میفرمایند «اَلاِسْمُ غَيْرُ اَلْمُسَمَّى»، معلوم است که چنین فکری در آن زمان مطرح بوده است. بعد حضرت در ادامه روایت میفرمایند: «فَمَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ لَمْ يَعْبُدْ شَيْئاً وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ عَبَدَ اِثْنَيْنِ وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى دُونَ اَلاِسْمِ فَذَلِكَ اَلتَّوْحِيدُ، إِلَى أَنْ قَالَ: يَا هِشَامُ اَلْخُبْزُ اِسْمٌ لِلْمَأْكُولِ وَ اَلْمَاءُ اِسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ وَ اَلثَّوْبُ اِسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ، وَ اَلنَّارُ اِسْمٌ لِلْمُحْرِقِ، أَ فَهِمْتَ يَا هِشَامُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: نَفَعَكَ اَللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ»، معنای روایت: نام غير صاحب نام است، كسي كه نام را بدون صاحب نام پرستد كافر است و چيزی نپرستيده، و هر كه نام و صاحب نام را پرستد كافر است و دو چيز پرستيده و هر كه صاحب نام را پرستد نه نام را اين يگانهپرستي است».
من این دو حدیث را خواندم تا شما تا جلسه بعد به آن فکر کنید و جلسه آینده نتیجهگیری کنیم.
انتهای پیام