فقه مقارن تهاجم است، نه تولید/ اجتناب از کاربست روش تاریخی در اجتهاد
کد خبر: 4120410
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۵
محمدحسین عبدی بیان کرد:

فقه مقارن تهاجم است، نه تولید/ اجتناب از کاربست روش تاریخی در اجتهاد

استاد درس خارج حوزه قم ضمن تاکید بر استقلال فقه امامیه توضیح داد که فقه مقارن به معنای فقه تولیدی و موسس نیست بلکه نوعی تهاجم در جهت ترویج فقه اهل بیت(ع) بوده است.

به گزارش ایکنا، نشست «استقلال فقه امامیه» ظهر امروز 18 بهمن‌ماه با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین محمدحسین عبدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

در میان روایات ما تاکید بسیاری شده است که در علومتان مستقل باشد و آن را فقط از اهل بیت(ع) بگیرید. به همین جهت بزرگان ما در طول تاریخ تلاش کردند در همه علوم و فنون اسلامی تحقیق کنند تا مستقل شوند و معنای استقلال این است که هیچ دخیلی در آن وجود نداشته باشد. شما این استقلال را در اجزای مختلف استنباط می‌بینید. مثلا در حوزه منابع وقتی بحث ادله عقلی پیش می‌آید فقها حساس می‌شوند و به ادله عقلی مثل استحسان و قیاس و مقاصد راه نمی‌دهند یا مثلا در بحث اجماع می‌بینید فقهای ما تلاش کردند اجماعی که ولد نامشروع میان مدعیان فقه بوده است به ولد مشروع تبدیل کنند. به همین سبب فقهای ما در طول تاریخ اجازه ندادند در فقهی که فقه فرقه محقه است رخنه‌ای ایجاد شود. وقتی سراغ روایات می‌روید هم دائم تصریح شده است که فقط روایات ما اهل بیت(ع) را بگیرید و غیر از ما، از کسی روایت نگیرید. اساسا اهل بیت(ع) یک خطی را برای تابعین خودشان تصویر کردند که با منابع غیر معتبر مرز داشته باشند.

در حوزه اصول هم همینطور است و کسی مثل سیدمرتضی صراحتا اعلام می‌کند می‌خواهم کتابی مستقل در اصول بنویسم. همینجا اشاره کنم اخذ سرفصل، اخذ موضوع و مسئله مثل اخذ امر تکوینی است و هیچ ربطی به استقلال ندارد. فرض کنید مسئله‌ای را در شرق یا غرب عالم بسازند مثل معاملات اینترنتی. اگر ما از معاملات اینترنتی صحبت کردیم یعنی استقلال خودمان را از دست دادیم؟ خیر، اینها موضوعات است. پس اینکه تصور کنید تبویب کتب اصولی ما از کتب اهل سنت گرفته شده است ربطی به استقلال ندارد. حتی اگر شما در تحریر محل نزاع از آرای آنها استفاده کنید هیچ تاثیری بر استقلال فقه ندارد و اتفاقا باید از آن استفاده کرد. پس تقریر محل نزاع ربطی به استقلال ندارد و آنچه بر استقلال فقه تاثیر می‌گذارد مسئله حجیت است. پس نگویید سرفصل اصول ما مطابق اهل سنت است پس مستقل نیست. آن زمان که فقه شما تحت تاثیر استدلال آنها قرار بگیرد و تمایلات فقیه تغییر کند، بر استقلال فقه اثر دارد.

فقهای ما در راستای جریان استقلالی تلاش کردند اصطلاحات را هم عوض کنند مثلا اصطلاح سنت را از سنت پیامبر(ص) به سنت معصومین تغییر دادند یا اصطلاح اجماع را از اتفاق کل به اتفاق کاشف تغییر دادند. این کارها یعنی چه؟ فقها می‌خواستند به ما بگویند شما باید حرفتان به لحاظ عقلی و شرعی اعتبار داشته باشد و بی دلیل تابع نشوید. کسی که بی‌دلیل تبعیت کند استقلال خودش را به هم زده است.

انگیزه فقها از پرداختن به فقه مقارن

نکته جالب این است که هم در میان قدما و هم متاخرین، فقه مقارن نوشته شده است ولی فقه مقارن، فقه موثر نیست. فقه مقارن جمع‌آوری اطلاعات است ولی برای چه. یکی از رسالت‌های مهم فقه مقارن مسئله دفاع از فقه امامیه و ترویج فقه امامیه به عنوان فقه اصلی اسلامی بوده است. بنابراین فقه مقارن فقه تهاجمی بوده تا بگویند ما تابعین اهل بیت(ع) در احکام مکلفین این احکام را بر اساس ادله فهمیدیم. پس فقه مقارن حمله است، تولید نیست. تهاجم غیر از تولید است. این منشا اشتباه شده است و برخی تصور کردند چون در میان قدما برخی متعرض فقه مقارن شدند، پس فقه امامیه استقلال نداشته و حاشیه بر متن بوده است. این حاشیه‌نشینی برای این است که به شهر حمله کنید نه حاشیه‌ای که نشسته باشیم تا واردات بر ما وارد شود و روایات را بر اساس آن تفسیر کنیم و بفهمیم. البته فقه مقارن می‌تواند کاربرد تفسیری هم داشته باشد ولی باید توجه داشت که این فقه، اساسا فنی از فنون فقهی بوده است البته شاید برای تولید فقه بتوانیم دو جا از فقه مقارن استفاده کنیم که یکی از آنها در مسئله تعارض اخبار است.

یک نکته مهم عرض کنم و آن اینکه در بسیاری از روایات ما احکام عامه نقل و نقد می‌شود. بنابراین روایات اهل بیت(ع) برای تصحیح یا ابطال نظریات عامه بوده است که دلیل دیگری بر استقلال فقهی ما است. همین مجموعه روایات برخی را به اشتباه انداخته است که بگویند فقه شیعه حاشیه است. بله، اهل بیت(ع) احکام عامه را ملاحظه می‌کردند ولی رد می‌کردند.

پس فقهای ما برای حفظ استقلال فقه امامیه اجماع را تصحیح کردند، دلیل عقل را تصحیح کردند، مواجهه با ظواهر کتاب را بحث کردند، فقه مقارن نوشتند برای حمله نه تولید، همچنین اصطلاحات اجتهاد و ظن و سنت را تغییر دادند.

آیا فقه شیعه حاشیه است؟

اینکه معروف است فقه شیعه حاشیه‌ای بر فقه عامه است به چه معناست؟ این جمله را به آیت‌الله بروجردی منسوب می‌کنند. در تقریرات دروس ایشان چنین کلامی مضبوط نیست. همین امروز یکی از دوستان از آیت‌الله سبحانی در این رابطه سوال کردند، ایشان پاسخ دادند که «دروغ است». ایشان تعبیر حاشیه بودن فقه شیعه را مطرح نکردند ولی از نظر ایشان فقه اهل سنت قرینه‌ای برای فهم فقه شیعه است. حالا چه این کلام ایشان باشد چه نباشد مهم نیست؛ چیزی که مهم است این است که اگر گفتیم فقه عامه در فهم فقه شیعه موثر است آیا ما محتاج هستیم فقه عامه را بدانیم، تاریخ عامه را بدانیم، فرهنگ حاکم بر مدینه و کوفه و حجاز و ... را بدانیم؟ آیا نیاز هست تاریخ و جغرافیای جهان اسلام را بدانیم؟ به عبارت دیگر برای انجام فحصی که بر فقیه واجب شده است، فقیه باید به سمت این روش برود هرچند آن را مضر به استقلال فقه شیعه ندانیم؟ اگر این مسئله مطرح شود معنایش این است که معرفت فتاوای عامه از اول فقه تا آخر فقه لازم است و تا کسی فحص نکند نمی‌تواند فقه تولید کند.

بنده می‌خواهم دو نکته اساسی بگویم و همه حرف همین است؛ نکته اول اینکه شما اصالت الجهه را قبول دارید یا ندارید؟ اصاله الجهه یعنی اصل این است که متکلم در مقام بیان مراد واقعی بوده است. اگر قبول داشته باشد با هر روایتی مواجه شوید معنایش این است که امام در مقام بیان مراد واقعی بوده است. نکته دوم این است؛ آیا اصالت الجهه مثل اصاله العموم است که مقید به فحص از مخصص باشد ولو قرینه‌ای در تخصیص در روایت وجود نداشته باشد؟ چنین چیزی داریم یا خیر؟ به نظر ما خیر، اینطور نیست. پس اگر اصاله الجهه را قبول کردید و گفتید نیاز به فحص ندارد، ملاحظه فتاوی عامه لازم نیست.

اگر حوزه علمیه به این روش تاریخی مبتلا شود علاوه بر تبعات اجتماعی که به همراه دارد و حرام و حلال را به هم می‌زند و احکام الهی را تغییر می‌دهد، منجر به تاخیر در سن اجتهاد خواهد شد و بی‌انضباطی در فقه به وجود می‌آورد چون فقه امامیه کاملا منضبط است. کسانی که به تاریخ مراجعه می‌کنند علامه فقهی می‌شوند ولی فقیه نمی‌شوند یعنی فقط اطلاعات فقهی دارند. فقه صناعت و میزان دارد و باید طبق آن عمل شود و نباید با روش تاریخی عمل کنید.

انتهای پیام
captcha