به گزارش ایکنا، امروز یکشنبه اول اسفندماه مصادف با 20 فوریه روز جهانی عدالت اجتماعی است. این روز با هدف از بین بردن فقر و تبعیض اجتماعی بین اقشار جامعه پایهگذاری و از کشورها خواسته شده در این زمینه تلاش کنند.
اما آیا عدالت اجتماعی موضوعی برخاسته از تفکرات اندیشمندان غربی است یا اینکه در منابع اسلامی هم به آن پرداخته شده است؟ آیا سخنانی از حضرت علی(ع) با محوریت موضوع عدالت اجتماعی در نهجالبلاغه وجود دارد؟
حجتالاسلام احمد فعال، استاد حوزه و دانشگاه و از محققانی که سالها در خصوص سخنرانیها و دیدگاههای حضرت علی(ع) پژوهش کرده است در گفتوگو با ایکنا به سؤالهای مطرح در این خصوص پاسخ داد که در ادامه میخوانید و میشنوید.
ایکنا ـ آیا در نهجالبلاغه به مبحث عدالت اجتماعی پرداخته شده است؟
در بحث واژههایی که امروزه به کار میبریم، به خصوص واژههایی که در حوزه علوم انسانی با آنها ارتباط داریم باید در ابتدا یک دقت نظر داشته باشیم. در ترمینولوژی علوم انسانی یک تفاوت ماهوی بین آنچه که امروز معمول است و در دانشهای مربوط به علوم انسانی در رشتههای مختلف اتفاق میافتد با آنچه در مباحث دینی مطرح شده، وجود دارد. چون ما اساساً تعریفمان از انسان تعریف متفاوتی است.
اگر امروز وارد نهجالبلاغه شویم و بخواهیم یک ترمینولوژی استخراج و همه علوم انسانی را بررسی کنیم و بعد وارد حوزه دانشهای اجتماعی شویم و به سراغ مباحثی برویم که مربوط به علوم اجتماعی است، ریشه مفهومی اساسی اینجا تغییر پیدا میکند؛ لذا دیدگاه بسیار متفاوت میشود.
اگر ما دقت کنیم در خطبه اول نهجالبلاغه امیرالمومنین(ع) وقتی خلقت موجودات، آب و هوا و حتی فرشتگان را مطرح میکنند، ابتدا نام آنها را بیان میکنند و بعد به شیوه و نوع خلقت آنها اشاره میکنند؛ الا یک موجود که امیرالمؤمنین(ع) ابتدا خلقت او را توضیح میدهند و بعد از یک جایی نام او را به زبان میآورند و آن موجودی است که حضرت علی(ع) میفرمایند خدای متعال خاکی را انتخاب کرد و گلی شد و سر و شکلی پیدا کرد و سپس خدای متعال در این موجود جدیدی که خلقت فرموده بود از روح خودش دمید. حالا یک هویت پیدا شد به نام انسان؛ یعنی این هویت وقتی متصل به خدا شد، مفهوم انسان را شکل داد و هر آنچه که استعداد و توانمندی در وجود این انسان است، در سایه همین اتصال پیدا میشود.
وقتی تعریف ما از انسان در حوزه دین و به خصوص در نهجالبلاغه؛ هویتی است کاملاً وابسته به خدا و همه دانشهای مربوط به او هم از خدا سرچشمه میگیرد و اتصال به جریان وحی است که مفاهیم را برای ما میسازند؛ لذا وقتی وارد بحثی مثل عدالت اجتماعی میشویم قاعدتاً باید همین دیدگاه را مدنظر داشته باشیم. در حالی که در غرب وقتی نگاه میکنیم علوم انسانی امروزی این سرچشمه را ندارد و از اینجا شروع نمیشوند.
بسیاری از مقولههایی که امروز در علوم انسانی در حال مطرح شدن است از جمله عدالت اجتماعی و مباحثی از این دست، در واقع پاسخی به مسئله و مشکل انسان غربی است. یعنی غرب آمده انسانی را تصویر کرده که مشکل دارد و حالا درصدد حل مشکل آن انسان برمیآید و از منظر علوم مختلف سعی میکند مفاهیم، علم و دانش جدید تولید و مشکل انسان را حل کند.
انسان جایگاهی دارد، سایر موجودات جایگاهی دارند، همه خلقت الهی جایگاه مخصوص به خودشان را دارند لذا اگر بخواهم عدالت محور باشم، در زندگی خودم باید جایگاهی که خدا برای هر چیزی تعریف کرده را پیدا کنم
مرحوم پروفسور عبدالجواد فلاطوری، در مقالهای که سالها پیش در فصلنامه علمی پژوهشی نهجالبلاغه چاپ شد، تفاوت ماهوی علوم انسانی از دیدگاه اسلام به خصوص نهجالبلاغه با غرب را به خوبی توضیح دادند. لذا در این موضوع خاص هم وقتی به سراغ غرب میرویم میبینیم وقتی سخن از نابرابری اجتماعی میشود، مطلبی به نام عدالت اجتماعی هم مطرح میشود و در واقع در پاسخ به نابرابری اجتماعی چیزی به نام عدالت اجتماعی مطرح میشود. در این دیدگاه وقتی در برابر نابرابری اجتماعی سخن از عدالت میگوییم طبیعتاً نگاه ما به نابرابریهای اجتماعی است که تعریف عدالت اجتماعی را شکل میدهد.
ایکنا ـ نگاه امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه به مقوله عدالت چگونه است؟
امیرالمؤمنین علی(ع) در حکمت 470 نهجالبلاغه وقتی سخن از تعریف عدل و توحید میشود، یعنی کسی از امام سؤال میکند توحید چیست؟ عدل چیست؟ حضرت عدل را تعریف و میفرمایند: عدالت این است که خدا را متهم نسازی. با این تعریف ایشان کاملاً مشخص میکند که عدالت یک مفهوم انتزاعی است که از حوزه مفاهیم خداشناسی انتزاع میشود، لذا یک تعریف کاملاً وابسته به نظام وحیانی میشود و اتصال به جریانی وحیانی است که برای ما عدالت را تعریف میکند.
این نکته اساسی است که ما عدل را ابتدا از سرچشمه الهی آن نگاه کنیم. سرچشمه هر عدالتی همان عدل الهی است که در زمین حکم فرماست و هر نکتهای که در حوزه اجتماعی باید اتفاق بیفتد، باید دقت کنیم که در یک نظام وحیانی سرچشمه الهی پیدا میکند که در برخی کتب جامعهشناسانه نیز به آن پرداخته شده است.
پروفسور فرامرز رفیعیپور در مقدمه کتاب آناتومی جامعه این موضوع را توضیح دادند که وقتی در حوزه علوم اجتماعی میخواهیم وارد شویم باید دقت کنیم که این حوزه در یک جامعه مسلمان مطرح میشود و در جامعه مسلمان اتصال به نظام وحیانی را قطعاً باید در نظر گرفت. لذا در تعریف عدالت وقتی وارد میشویم باید به این نکته توجه کنیم که عدالت چیزی است که از یک سرچشمه وحیانی شروع میشود و منشأ آن عدالت خداوند است.
وقتی در مرحله دوم نگاه میکنیم میبینیم حضرت علی(ع) در حکمت 437 عدل را تعریف میکند و میفرماید: عدالت این است که امور را در موضع خودش قرار دهیم و هر چیزی در جایگاه خودش قرار گیرد. اینجا یک نکته و سؤال مطرح میشود و آن اینکه وقتی میگوییم امور را در جایگاه خودشان قرار دهیم، تعریف جایگاه و اینکه هر چیزی جایگاهش کجاست، از کجا سرچشمه میگیرد؟ وقتی به این مسئله توجه میکنیم باید دقت کنیم که خداوند موجودی را خلق کرده است و هر چیزی را که برای بشر فرستاده جایگاهی را برای او قرار داده است.
انسان جایگاهی دارد، سایر موجودات جایگاهی دارند، همه خلقت الهی جایگاه مخصوص به خودشان را دارند لذا اگر بخواهیم در زندگی خود عدالتمحور باشیم، باید جایگاهی که خدا برای هر چیزی تعریف کرده را پیدا کنیم.
ایکنا ـ در این نظام جایگاه زن محوری کجاست؟
وقتی در نظام اجتماعی متصل به جریان وحیانی نگاه میکنیم متوجه میشویم که خانواده یک جایگاه دارد که وقتی این جایگاه را تعریف میکنیم، چیزی به نام مرد محوری یا زن محوری دیگر معنا پیدا نمیکند که بعد بخواهیم مشکل مردمحوری را با زن محوری درمان کنیم و نسخهای به نام فمنیسم بپیچیم.
در نظام وحیانی اسلامی، مهم خانواده است و زن و مرد و فرزندان هر کدام نقش مربوط به خودشان را دارند و هیچ کدام از اینها مفهوم مستقل از دیگری ندارد و همه مکمل همدیگر هستند و اگر بخواهیم همین مفهوم عدالت اجتماعی را داخل خانواده مطرح کنم جایگاهها و نقشها مشخص است و وظایف هر کدام از نظر نظام وحیانی اسلام مشخص است. مصداق رعایت عدالت اجتماعی در خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی این است که هر کدام از نقشها سر جای خودش به رسمیت شناخته شوند و مکمل هم شوند و یک مفهوم متعالی به نام خانواده را شکل دهند.
ایکنا ـ چگونه میتوانیم از نهجالبلاغه برای طراحی پایه و اساس عدالت اجتماعی استفاده کنیم؟
این مفهوم هزار و 400 سال پیش در نهجالبلاغه مطرح شده است؛ البته لفظ عدالت اجتماعی در آن نیست اما قواعد و قوانینی که ما برای عدالت اجتماعی نیاز داریم، در نهجالبلاغه موجود است. اگر میخواهیم عدالت اجتماعی را از دیدگاه امیرالمؤمنین علی(ع) معرفی کنیم، باید عدالت اجتماعی را دانهای از پازل دین ببینیم. اگر شما پازل دین را چیدید، جایگاه عدالت اجتماعی هم خود به خود مشخص خواهد شد. ما نمیتوانیم عدالت اجتماعی را منهای دیگر عقایدمان نگاه کنیم. ما نمیتوانیم وقتی میخواهیم عدالت اجتماعی را از دیدگاه امیرالمؤمنین علی(ع) بیان کنیم، به اندیشههای وحیانی آن حضرت توجه نکنیم. آنچه متأسفانه امروز اتفاق میافتد این است که وقتی ما مفهومی را میخواهیم به قرآن و نهجالبلاغه ارائه کنیم، شاخصههایی که در علوم انسانی امروز تعریف شده را میگیریم و آن شاخصها را در قرآن و نهجالبلاغه میآوریم و معادل آن را میبریم و پیش خودمان اینگونه میاندیشیم که مثلاً عدالت اجتماعی را از منظر امیرالمؤمنین علی(ع) نگاه میکنیم. در حالی که این شاخصهها از اندیشه دیگری به عنوان شاخصهای اصلی عدالت اجتماعی قرض گرفته میشود. در حالی که راه درستش این است که من اندیشههای وحیانی امیرالمؤمنین(ع) را بشناسم، جایگاه عدالت اجتماعی را در آن پیدا کنم، شاخصهای عدالت اجتماعی را در آنجا پیدا کنم و بعد آنچه بشر امروز هم درباره عدالت اجتماعی بیان کرده را به اندیشه حضرت علی(ع) ارائه کنم و آن موقع است که خواهیم دید اندیشه بشر امروز است که خودش را با کلام حضرت امیر وفق میدهد.
یکی از عواملی که باعث شده ما امروزه کمتر بتوانیم اندیشههای دینی را در سطح جوامع و گاهی در سطح جامعه خودمان ببینیم، همین نکته است که ما داریم تفکر را از جای دیگری میگیریم و بعد کلام اهل بیت(ع) را با آنها تطبیق میدهیم. در صورتی که اندیشه اهل بیت(ع) را باید شناخت، شاخصهها، عوامل و آثار آن را پیدا کرد، نحوه رسیدن به این موضوع را پیدا کرد و سپس به سراغ این برویم که اندیشههای امروزی چه گفتهاند و آنها را ارائه کنیم و آنچه مفید و مطابق با اندیشه وحیانی حضرت علی(ع) است را اجرا کنیم.
ایکنا ـ اگر بخواهیم براساس همین آموزهها عدالت اجتماعی را اجرا کنیم باید از کجا شروع کرد؟
ما حوزه تعریف این مسئله را بیان کردیم و گفتیم عدالت در حوزه تعاریف تفاوت ماهوی دارد اما برای اینکه عدالت اجتماعی به یک رفتار اجتماعی تبدیل شود نیاز به تعریف یک سیر دارد. اساساً در جامعهشناسی این نکته مطرح میشود که آموزه باید تبدیل به ارزش شود، ارزش باید تبدیل به هنجار شود و هنجار تبدیل به رفتار شود. اگر ما به سراغ امیرالمؤمنین(ع) برویم میبینیم ایشان در حکمت 125 نهجالبلاغه میفرمایند اسلام را به گونهای برای شما تعریف خواهم کرد که دیگری تعریف نکرده است. حضرت امیر میفرمایند: اسلام تسلیم است، تسلیم یقین است، یقین تصدیق است، تصدیق ادا است و ادا رفتار است.
این یک سیر و یک نظام است که از یک آموزهای که ما در مقابل آن تسلیم شدهایم شروع میشود، یعنی آموزه را داریم، تسلیم در مقابل آموزه یا همان چیزی که در جامعهشناسی به آن ارزش گفته میشود را نیز داریم؛ اما آیا صرف ارزشمند شدن یک مسئله کفایت میکند؟ حضرت علی(ع) میفرمایند: باید این آموزه تبدیل به باورهای شما شود. باورهایی که با آنها زندگی میکنید. اگر من باور به عدالت اجتماعی داشته باشم، عدالت اجتماعی که خداوند تعریف کرده است، این باور من است که به رفتار من تبدیل میشود و این باورهای باید تبدیل شود به تصدیق کردن من، یعنی به جایی برسد که من هر کجایی که وارد شدم و در هر شرایطی که قرار گرفتم و هر علم دیگری غیر از علم سرچشمه گرفته از علوم الهی هم که به من ارائه شد، باز آنچه که برای من مورد تصدیق است، همان علم آموزههای الهی است.
حضرت امیر میفرماید: اسلام تسلیم است، تسلیم یقین است، یقین تصدیق است، تصدیق ادا است و ادا رفتار است
وقتی به این مرحله رسیدیم، مرحله ادا شروع میشود. این مرحله با عنوان هنجار مطرح شده است و تفکر جامعهشناسی و تفکر حضرت علی(ع) هر دو معتقد است که در این مرحله باور به رفتار منتهی میشود. پس باید آموزههای ما در باب عدالت مطرح شود، جزو باورهای ما قرار گیرد تا مرحله به مرحله به پیش برویم و اولین نکته این آموزهها در باب عدالت این است که عدالت حقیقی نزد خداوند است.
ایکنا ـ مطرح کردید که عدالت از خداوند شروع میشود؛ خداوند کجای عدالتگری قرار دارد؟
در خطبه 185 نهجالبلاغه مطرح شده است که خدایی که در وعدههای خود راستگو است و بالاتر از آن است که به بندگانش ستم کند و در میان آفریدگان خودش به عدالت رفتار کرده است و در حکم خودش با آنها به دادگری رفتار کرده است.
در سیری که در اینجا داریم، خداوند سرچشمه دادگری است و این دادگری جزو حقوق انسانهاست. در خطبه 178 نهجالبلاغه امیرالمؤمنین عدالت را جزو حقوق مردم میداند و میفرماید در نظام وحیانی عدالت از جانب خدا به طرف بندگان جزو حقوق بندگان است و میفرماید: هرگز نعمت و رفاه زندگی از مردم گرفته نمیشود مگر به سبب گناهی که مرتکب شدهاند، چون خداوند به بندگانش ستم نمیکند. خداوند تا زمانی که بنده دچار گناه نشود، آن نعمت و رفاه زندگی را از او نمیگیرد و عدالت او چنین اقتضا میکند. حق انسانی که در راه خدا قدم برمیدارد این است که از نعمت و رفاه برخوردار باشد و این نکته بسیار مهمی است که باید در آن دقت کنیم.
ایکنا ـ چه نتیجهای از این عدالت حاصل میشود؟
حضرت علی(ع) در خطبه 224 میفرمایند با روش عدل، هم دشمن شکست میخورد و هم از بین میرود و این یک نکته اساسی است که ما اگر آثار عدالت را از زبان امیرالمؤمنین مطرح کنیم، منتهی به این خواهد شد که جامعه میپذیرد که این آموزه برای او مفید است و در مقابل این آموزهها تسلیم خواهد شد.
البته در پاسخ به این سؤال که از کجا باید عدالت اجتماعی را شروع کرد و اولین قدمهای عدالت اجتماعی از کجا سرچشمه میگیرد؟ امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 87 نهجالبلاغه میفرماید: ای بندگان خدا دوست داشتنیترین بنده خدا آن بندهای است که اتصال خود را به خدا از دست نداده و خدا کمک او کرده که از نفس خودش عبور کند و اتصال خودش به جریان الهی را حتماً یادآور شود. از آثار بندگی واقعی خدا این است که او معدن دین میشود و وقتی معدن دین شد، عدالت را در مورد خودش به کار میگیرد.
نخستین قدم برای رسیدن به عدالت اجتماعی این است که انسان از خودش شروع کند. حضرت میفرماید: اولین قدم برای عدالت محوری این است که هوا و هوس و آنچه میل نفسانی است در مقابل خودش را از بین ببرد و عدالت نسبت به خودش داشته باشد و انصاف و عدالت را از خودش شروع کند. اگر عدالت از خود انسانها شروع شد، در ادامه میتواند به اجتماع هم برسد.
حضرت در خطبه 216 نهج البلاغه وقتی حق و تکلیف را در مقابل هم قرار میدهند، میفرمایند: هیچ موجودی در عالم نیست که حقی داشته باشد و در مقابل آن حق، تکلیفی نداشته باشد و یکی از بزرگترین تکلیفهایی که مهم است حق و تکلیفهایی است که حاکم و مردم در مقابل هم پیدا میکنند.
البته باید متذکر شوم که در خطبه 216 و سایر بخشهای نهجالبلاغه شاهد هستیم که حضرت برای مردم از کلمه رعیت استفاده میکنند. کلمه رعیت در زبان عرب به کسی یا چیزی که نیاز به نگهداری یا نگهبانی دارد گفته میشود. لذا حاکم را راعی به معنای نگهبان میگویند و مردم را رعیت به معنای کسانی که نیاز به نگهداری دارند و این تفاوت واژهها در زبان عربی و فارسی را باید دقت کنیم چراکه کلمه رعیت در زبان فارسی بار معنایی چندان مثبتی ندارد.
نخستین قدم برای رسیدن به عدالت اجتماعی این است که انسان از خودش شروع کند. حضرت میفرماید: اولین قدم برای عدالت محوری این است که هوا و هوس و آنچه میل نفسانی است در مقابل خودش را از بین ببرد و عدالت نسبت به خودش داشته باشد
حضرت ادامه میدهند: اگر مردم و والی حقوق یکدیگر را رعایت کنند چند اتفاق میافتد؛ یکی اینکه حق بین آنها عزیز میشود، دین در راه خودش شروع به کار میکند و عدالت برقرار میشود و در مقابل اگر این حقوق رعایت نشود، نابرابریهای اجتماعی شروع میشود.
پس بنابراین اولین قدم عدالت ورزی هر فرد در مقابل خودش قرار دارد و در مرحله بعد عدالت ورزی در اجتماع مطرح است که جزو وظایف مردم و حاکم است یعنی عدالت اجتماعی هم از جانب مردم و هم از جانب والی باید رعایت شود. گرچه حضرت امیر در رابطه با عدالتورزی برای مردم تأکیدات بیشتری دارند؛ به خصوص در نامه 59 به اسود بن قطبه میفرماید: باید که امر مردم در نزد تو در حقانیت به چشم بیاید و حقوق مردم پیش چشم تو بزرگ داشته شود به خاطر اینکه هیچوقت نمیتوان ظلم و عدل را در مقابل هم قرار دارد تا ببینیم کدام سنگینتر است؛ قطعاً عدل با ظلم در یک راستا قرار نمیگیرد یعنی تأکید امیرالمؤمنین به عدالتمحوری حاکمان بیشتر است. در نامه 53 نیز میفرمایند: انصاف و عدالت را از خودت شروع کن و از نزدیکانت؛ یعنی اگر بخواهیم عدالت محوری در جامعه نهادینه شود یکی از راهها این است که باید به این سمت برویم که خودمان و نزدیکانمان را اولین کسانی قرار دهیم که عدالت محوری باید در خصوص آنها رعایت شود.
گفتوگو زهرا ایرجی
انتهای پیام
ممنونم عالی بود