کد خبر: 4138039
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۰
یادداشت

هنوز هم به مطهری و اندیشه‌هایش نیازمندیم

محسن اسماعیلی، عضو مجلس خبرگان رهبری و استاد دانشگاه تهران در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری آورده است: مطهری مصداق نوآوری دانش دينی و شكوفايی استعداد ايرانی بود و هنوز هم كه چند دهه پر نشيب و فراز از چاره‌انديشی‌های او می‌گذرد، می‌توان داروی دردهای اجتماع را از ميان آثار او جست‌وجو كرد.

محسن اسماعیلی

دوازدهم اردیبهشت مصادف با سالگرد شهادت استاد شهيد مرتضی مطهری است كه بی‌ترديد از ماندگارترين چهره‌های دينی و ملی در تاريخ كشور ما خواهد ماند. مطهری را به عنوان يك روحانی و اسلام‌شناس برجسته، به عنوان يك فيلسوف و متفكر ژرف‌انديش، به عنوان يك استاد و نويسنده نمونه و به عنوان‌های ديگری از اين قبيل شناخته‌ايم؛ اما شناخت او به عنوان يك مصلح اجتماعی نياز مغفولی است كه به دو دليل ضرورت مضاعفی يافته است.

این دو دلیل چیست؟ نخست آنكه مطهری از معدود متفكرانی است كه مورد قبول و اقبال قشرهای متفاوت اجتماعی و طيف‌های گوناگون فكری است و نظر صائب، نيت ‌خالص و قدرت نظريه‌‌پردازی او را همگان پذيرفته و تحسين كرده‌اند. ديگر آنكه این روزها جامعه ما دچار التهاب‌ها و نابسامانی‌هایی است که راه چاره می‌طلبد. اصلاح این نابسامانی‌ها با درشتی و تحکمی که گاه و بیگاه می‌بینیم و متاسفانه بعضاً از جایگاه دین و روحانیت نیز صادر می‌شود، موجب پیدایش تردیدها یا پرسش‌هایی در ذهن جوانان در خصوص توانایی اندیشه‌های دینی و متولیان آن شده است.

نگاهی به آثار و كارنامه عمر پر بركت اين شهيد بزرگ نشان می‌دهد كه هنوز هم می‌توان او را به عنوان يك مصلح اجتماعی كه اتفاقاً از خاستگاه دين به همه چيز نگريسته است، مورد مطالعه قرار داد و از آثار مكتوب و شفاهی، و از آن مهم‌تر سيره عملی و رفتار اجتماعی او الگوی قابل اطمینانی برای خود ساخت. اين كه چرا مطهری اينگونه بود و چگونه می‌توان مانند او شد يا كسانی چون او را تربيت كرد پرسش‌های ضروری و سودمندی است كه البته فرصتی فراخ و همتی بلند می‌طلبد. اما به اين اندازه می‌توان گفت كه رمز موفقيت‌ وی شناخت عميق دين و نيازهای بشر و احساس مسئوليت در برابر آن بود. اگر آن حكيم الهی به واقع توانست در جايگاه يك احياگر تفكر دينی ظاهر شود، در گام نخست به دليل عبور از پوسته و ظواهر به حقيقت ناب و بهجت‌آفرين آموزه‌های اسلامی بود. او سال‌های طولانی به مطالعه و انديشه در احكام و معارف دين نشسته و در بخش‌های مختلف آن صاحب رای و نظر گشته بود. از سوی ديگر معاشرت و تعامل مستمر و متواضعانه وی با قشرهای مختلف، به ويژه جوانان و دانشگاهیان، مطهری را به دردآشنای كسانی تبديل كرده بود كه در عطش دستيابی به گوهر هستی می‌سوختند.

حاصل جمع اين دو ويژگی «طبيب دوّار»ی بود كه حاذقانه به جست‌وجوی مواضع آسيب‌پذير می‌پرداخت و مشفقانه بر آن مرهم می‌نهاد و مداوا می‌كرد. هر گفتار و نوشتار او بازتابی از رنج‌های فكری و پاسخی به نيازهای زمان بود، از داستان راستان تا پاورقی‌های قيّم اصول فلسفه و روش رئاليسم.

مطهری گرچه احياگری و اصلاحات مبتنی بر تفكر دينی را مقتضای گرايش به اسلام و قرآن می‌دانست، و به شدت نيز از تجدد‌گرايی‌های افراطی و مجذوب و مرعوب تمدن غرب شدن می‌ناليد، اما در نقطه مقابل، به پرسش‌های نوپيدا نيز بی‌‌اعتنا نبود و هيچ سوالی‌ را با منع و طرد روبرو نمی‌ساخت. او در مقدمه كتاب عدال‌الهی، اصولاً شك را معبر يقين می‌نامد و با قاطعيت ادعا می‌كند كه آزادی انديشه و بيان هميشه به سود اسلام تمام شده است.

آگاهی شهيد مطهری به زمان، بصيرت دينی و ذكاوت او در شناختن معضلات فكری جامعه، حضور وی در متن زندگی اجتماعی، تواضع و رفتار جذاب وی با جوانان، احساس مسئوليت و سعه‌صدر او در پاسخ به پرسش‌هايی كه گهگاه پرخاشگرانه هم می‌نمود و بالاخره تلاش خستگی‌ناپذيرش برای تبيين حكيمانه و عقلانی دين، نه امروز، كه نياز هر روز ماست.

اگر بخواهيم رمز برجستگی و راز ماندگاری شهيد مطهری را در يك چيز خلاصه كنيم، بدون شك بايد زمان‌شناسی و داشتن درد اصلاح جامعه را در صدر ويژگی‌ها‌ی شخصيت آن بزرگوار قرار دهيم. عالم دينی هنگامی می‌تواند به رسالت خود عمل كند كه از اين ويژگی‌ محروم نباشد؛ وگرنه هر گاه دانش او خسارت بار نباشد، سودی هم نخواهد داشت. امام صادق عليه‌السلام می‌فرمايد: «عالم به زمانه است كه مورد هجوم اشتباهات قرار نمی‌گيرد»؛ و ما مصداق‌های مفهوم مخالف اين گفته حکيمانه را کم نديده‌ايم.

اگر تاريخ زندگی‌ مطهری‌ و سرنوشت او را با همراهان و همپايه‌های‌ علمی او مقايسه كنيم به روشنی صدق اين گفته پيشوای ششم را مشاهده می‌كنيم. آنان كه نه تنها خود را در علم رسمی كمتر از مطهری نمی‌دانستند كه در ظاهر بروز و ظهور بيشتری هم داشتند، نتوانستند در نهايت دردی از مردم خود درمان كنند؛ اگر نگوييم خود دردی ديگر شدند افزون بر انبوه دردهای جامعه؛ چرا كه بالاخره راه‌گم كردند و ديگران را نيز گمراه. عالم بايد حاضر در زمانه باشد و اصولاً مفهوم اجتهاد همين است و علت تقليد از مجتهد زنده نيز همين. مطهری می‌گويد: «شرط زنده بودن مرجع تقليد برای آن است كه بتواند درد روزگار خود را بشناسد و با استفاده از دانش خويش درمانی متناسب برای مردم خود بيابد؛ وگرنه شيخ‌انصاری (مثلاً) اعلم از همه عالمان است. چرا از او تقليد نكنيم؟!»

مطهری خود چنين بود و مانند طبيبی حاذق به دنبال شناخت درد و يافتن درمان جامعه بود. ايشان در همان حال كه به شدت نسبت به اصول و ارزش‌های دينی پایبند بود، با نگاهی ژرف و بيانی شيوا مهم‌ترين مشكلات و معضلات زمانه را چاره‌يابی می‌كرد و همين است رمز‌ماندگاری و راز موفقيت او در ميان همه كسانی كه خاستگاهی چون او داشتند.

مطهری مصداق نوآوری دانش دينی و شكوفايی استعداد ايرانی بود و هنوز هم كه چند دهه پر نشيب و فراز از چاره‌انديشی‌های او می‌گذرد، می‌توان داروی دردهای اجتماع را از ميان آثار او جست‌وجو كرد.

سلام خدا بر او و بر همه شهيدان باد.

محسن اسماعیلی

انتهای پیام
captcha