به گزارش خبرنگار ایکنا، سیدهادی مرجائی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، امروز سهشنبه 19 اردیبهشت در همایش «مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی» که از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار میشود، با موضوع «وضعیت سرمایه اجتماعی دانشجویان در دانشگاههای وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» به سخنرانی پرداخت.
در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید؛
بحث سرمایه اجتماعی موضوعی جدید نیست و کارهای زیادی در این مورد از منظر علمی و پژوهشی صورت گرفته است. نشانگرهای مختلفی برای بحث سرمایه اجتماعی مخصوصا برای مطالعات دانشگاهی میتوان در نظر گرفت که از جمله آنها فعالیت در شبکههای دانشجویی، اعتماد میان فردی به استادان و دوستان، اعتماد نهادی به دانشگاه یا منابع کسب خبر، تعهدات اخلاقی و پایبندی به هنجارها، ارتباط دانشجو و ساختار دانشکده، ارتباط دانشجو و فضای آکادمیک شبکهسازی در دانشگاه، احساس امنیت و حمایت اجتماعی، امید نسبت به آینده و پیوند با اعضای خانواده از ابعادی هستند که میتوان سرمایه اجتماعی را مورد کنکاش قرار داد.
سرمایه فرهنگی را نیز میتوان از ابعادی همانند سرمایهگذاری فرهنگی، تعاملات فرهنگی در فضای مجازی، دانش فرهنگی، قابلیتهای فرهنگی و هنری و قابلیتهای ورزشی مورد کنکاش قرار داد. مسئله مهم در دانشگاهها این است که بررسیهای اخیر درباره سرمایه فرهنگی در میان دانشجویان نشان میدهد این سرمایه در دوازده سال گذشته رو به زوال بوده و این مسئلهای نگران کننده است که بر توسعه ایران و وضعیت دانشجویی در کشور تأثیر منفی خواهد گذاشت. بنده تا چند روز قبل از این سمینار به نظرم میرسید که در حال از دست دادن سرمایه اجتماعی هستیم اما وقتی بررسی کردم، به این نتیجه رسیدم که اگر از ساحت عمومی نگاه کنیم نسل جوان، به شکلهایی در حال پیدا کردن هم هستند و نسبت به همدیگر اعتماد دارند و همبستگی اجتماعی جدیدی در بدنه جامعه جوانان کشور در حال شکلگیری است.
لذا ما با دو ساحت از سرمایه اجتماعی مواجه هستیم که یکی سرمایه به شکل سنتی است که در حال زوال است اما سرمایه اجتماعی نسل جدید در حال افزایش است و مشارکت اجتماعی بیشتری را رقم میزند بنابراین بنده به عنوان محقق معتقدم باید از ساحتهای مختلف سرمایه اجتماعی از جمله سرمایه اجتماعی بین نسلی صحبت کنیم. اگر این فرض درست باشد که به لحاظ پیوند اجتماعی نسل جدید در حال نشو و نما هستیم در نتیجه کار محققان باید شکلی عمیقتر به خود بگیرد لذا بنده به جامعه به عنوان جامعهای در حال حیات و امیدواری به آینده نگاه میکنم.
یکی از آثاری که جنگها روی کشورها میگذارد آثار طولانی مدت آن است و گاهی سی تا چهل سال، یک کشور را به اغما میبرد مخصوصا آن نسلی که آسیبهای جنگ هشت ساله را به شکل مستقیم دیدهاند تأثیر زیادی از آن گرفتهاند اما نسل دهه نود، کسانی هستند که سایه جنگ تقریبا از روی آنها کنار رفته است و ما با نسلی روبه رو هستیم که خودشان را خارج از اِلِمانهای جنگ تعریف میکنند و به همین دلیل ما شگفتزده هستیم که چرا اینها پیرو ایدئولوژی رسمی نیستند و نحوه پویش آنها متفاوت است و هویتی جداگانه برای خودشان دارند.
ما در تحقیقات خود حدود سه هزار نمونه از یازده دانشگاه مورد بررسی قرار دادیم و از مهمترین نکاتی که در این مطالعات میتوانیم ببینیم مسائلی همانند عضویت در نهادها و شبکهسازی به عنوان محوریترین مسائل مرتبط با سرمایه اجتماعی است. طبق بررسیها تا چند سال گذشته در این زمینه در وضعیت مناسبی نبودیم و حدود نود درصد دانشجویان ما اساسا وارد این نهادها و شبکهسازیها نمیشدند. در مورد مسائلی نظیر اعتماد به دوستان و پیوندهای خانوادگی، این رقم به بالای پنجاه و شصت درصد میرسید. در مجموع میانگین نمرات دانشجویی ما در زمینه سرمایه اجتماعی و فرهنگی، چهل درصد را نشان میدهد و این میانگین خوبی نیست چراکه میانگین دانشجویان دانشگاه میسور هند، چهل و هشت درصد بود. البته میزان امید در میان دانشجویان دانشگاههای هند خیلی بالاتر است.
ما مطالعهای هم در زمینه مشارکت دانشجویان در نهادهای فرهنگی در دانشگاههای تهران، امیرکبیر و الزهرا(س) در سالهای 83 و 95 داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که این میانگین از 58 درصد به 34 درصد رسیده است. یکی از سوالات مربوط به همدلی و روحیه جمعی در میان دانشجویان این دانشگاهها بود که در سال 83 این آمار بالا بوده اما در سال 95 این آمار کاهشی محسوس داشته است. سؤالی که وجود دارد این است که دانشگاه چگونه میتواند در بازتولید سرمایه فرهنگی و اجتماعی تأثیر بگذارد؟ یکی از موارد، اصلاح سیاستها و چهارچوبهای جامعهپذیری دانشگاهی است. برخی معتقدند دانشگاه، امتداد دولت است و در نتیجه در اینجا باید یک جامعهپذیری رسمی را شاهد باشیم اما واقعیت این است که دانشگاه امتداد جامعه، خانواده، دانش و هنجارهای علم هم هست. همه این موارد ابتدا روی فرد و سپس بر نهاد بار میشود. بنابراین فرد به عنوان دانشجو باید بتواند این همه توقع و انتظار را به تعادل برساند.
اینجاست که در ساختارهای اصلاح شده جامعهپذیری، بر بصیرت فردی تأکید میشود. در واقع آزادی قدرتی به انسان میدهد که از دل آن تولید فرهنگ و ایده کند. این تولید در بصیرت فرهنگی اتفاق میافتد یعنی ابتدا برای فردیتِ فرد، ارزش قائل شده و وی را انسانی بدانیم که قدرت تمایز دارد. اگر این قابلیت را به فرد کنشگر دانشگاهی ندهیم وی را صاحب بصیرت ندانستهایم و در نتیجه مکانیزم جامعهپذیری به خوبی عمل نمیکند. البته نسل جدید، نوعی از خودرهایی و تمایز را برای خود تعریف کرده است و از ما طلب میکند که بپذیریم وی قدرت انتخاب دارد در حالی که ما به میزان زیادی به آنها میگوییم که خودشان را با ما تطبیق دهند. معتقدم این جای نگرانی ندارد بلکه جای امیدواری دارد که این نسل، تکلیف خودش با زندگی را مشخص میکند لذا جامعهپذیری باید هنجارها و ارزشهای زندگی جمعی و ایدئولوژی را به گونهای القا کند که اجازه دهیم دانشجو خودانتخابگر باشد.
بنده ده سال تجربه زندگی در هند داشتهام و برایم بسیار جالب بود. یکبار در شورای عالی انقلاب فرهنگی سؤال کردند که چه برایمان به عنوان سوغات آوردهای؟ گفتم یک جمله را سوغات آوردهام که «هند به تنوع، بله گفته و آن را پذیرفته است اما در ایران به تنوع نه گفته و دنبال یکسانسازی در همه نهادها بودهایم» لذا جرأت این را نداشتهایم که از این پیچ تاریخی به خوبی عبور کنیم. این امر باعث ارتقای سرمایه فرهنگی در میان دانشجویان هم میشود. راهبرد دیگر احیای شبکههای اجتماعی و فرهنگی است.
واقعیت امر این است که باید به حلقههای کاری و همکاری گروهی اهمیت بیشتری دهیم چراکه تحقیقات نشان میدهد نبود این تعاملات از جمله موانع رشد سرمایه اجتماعی است و در نتیجه آدمهای غیر اجتماعی تربیت میکنیم که از خطرناکترین آدمها هستند و مثلا وقتی آن اشخاص، مدیر شوند هیچ نوعی از خیر جمعی را در نظر ندارند و به همین دلیل است که برخی مدیران ما به راحتی اختلاس میکنند در حالیکه در جوامع غربی، مهارهای درونی، اجازه چنین کاری را نمیدهد و مهار اجتماعی نیز وجود دارد این هم نکتهای است که باید در کشور خودمان در نظر داشته باشیم.
انتهای پیام