نخبگان علوم ارتباطات اجتماعی توصیه کنند؛ مسئولان توجه و اجرا کنند + فیلم
کد خبر: 4141311
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۲:۳۳
محمدمهدی فرقانی در گفت‌وگو با ایکنا تأکید کرد:

نخبگان علوم ارتباطات اجتماعی توصیه کنند؛ مسئولان توجه و اجرا کنند + فیلم

استاد علوم ارتباطات اجتماعی معتقد است؛ نقش نخبگان در توسعه ارتباطات اجتماعی تولید آگاهی، دانش و دانایی است؛ نخبگان لزوما بنا نیست ارائه یک راهکار مشخص داشته باشند، راهکارها را باید مسئولان و مجریان فرهنگی از خلال توصیه‌هایی که از طرف نخبگان این علم صورت می‌گیرد، برداشت و اجرایی کنند.

نخبگان علوم ارتباطات اجتماعی توصیه کنند؛ مسئولان توجه و اجرا کنند + فیلم۱۷ می سال ۱۸۶۵ «اتحادیه تلگرافی بین‌المللی» در پاریس تشکیل و اولین پروتکل تلگراف امضا شد، ۳۰ اکتبر ۱۹۰۶ میلادی در کنفرانس این اتحادیه تصمیم گرفته شد که «اتحادیه رادیو و تلگرافی بین‌الملل» نیز تشکیل شود. در ۹ دسامبر سال ۱۹۳۲ میلادی براساس «عهدنامه مادرید» با وحدت این دو اتحادیه، «اتحادیه بین‌المللی ارتباطات دور» شروع به کار کرد. اتحادیه تلگرافی بین‌المللی جز مؤسسات ویژه سازمان ملل متحد است و کشورهای جهان سوم از اواخر سال ۱۹۷۰ میلادی، از طریق آن پوشش‌های وسیعی برای رسیدن به دو هدف؛ سعی در تقسیم و توزیع عادلانه امواج رادیویی و کوشش در توزیع عادلانه کانال‌های تلویزیونی ماهواره‌ای پخش مستقیم در سراسر جهان پیش گرفتند.

اقدام مهم دیگر این اتحادیه کمک به کشورها برای توسعه ارتباطات و کاربرد هرچه بیشتر آن بوده است. در تقویم جهانی ۱۷ می هر سال روز مخابرات و ارتباطات دوربرد (World Telecommunication Day) و یادآور تأسیس این اتحادیه‌ها برای پیشرفت ارتباطات است. هدف اصلی این روز برجسته کردن اهمیت ارتباطات و نحوه انتقال اطلاعات به سراسر جهان است. در ایران نیز سال ۱۳۸۴، معاون امور مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به پیشنهاد مدیرکل دفتر تبلیغات و اطلاع‌رسانی از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درخواست کرد با توجه به اهمیت روابط عمومی و ارتباطات اجتماعی یک روز به نام «روز روابط عمومی و ارتباطات» نامگذاری شود.

حالا سال‌ها از این اقدام و اهداف آن گذشته است و ما در جهانی زندگی می‌کنیم که ارتباطات اجتماعی در آن _ آن به آن _ در حال تحول و تحویل به انسان رسانه‌ای است؛ جهانی که حتی نام «دهکده جهانی» هم برای آن کوچک است، ارتباطات در این جهان روز به روز و شاید بهتر بگوییم ساعت به ساعت شکل و شکل‌ها به خود می‌گیرد، ارتباطاتی که در حقیقت تا مغز استخوان مجازی شده است و دستش به دامانِ جهانِ حقیقی آدمیزاد هم رسیده است، جهانی که پر است از صداهای متنوع و متفاوت که گاهی بوی باروت می‌دهد و زمانی هم نوای شادی به جان شنونده‌های خود می‌بخشد.

به انگیزه گرامیداشت این روز و بررسی نقش ارتباطات اجتماعی، رسانه‌ها و اصحاب سختکوش آن در جهان امروز به گفت‌وگو با دکتر سیدمحمدمهدی فرقانی، استاد روزنامه‌نگاری و علوم ارتباطات اجتماعی نشسته‌ایم. فرقانی از نام‌های آشنا برای اهالی رسانه و علوم ارتباطات اجتماعی است. او که تمام مقاطع تحصیلی خود از کارشناسی تا دکتری را به عشق کسب دانش بیشتر و توسعه روزنامه‌نگاری در ایران در این رشته تحصیل کرده است، سال‌ها ریاست مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین مدیریت دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی را به عهده داشته است. استاد فرقانی که فعالیت علمی و عملی در رشته روزنامه‌نگاری را حرفه‌ای مقدس می‌شمارد، در کنار فعالیت‌های پژوهشی و دانشگاهی خویش سال‌ها در سنگر عملی علوم ارتباطات اجتماعی یعنی صحنه پر مسئولیت روزنامه‌نگاری در کسوت خبرنگار، دبیر، سردبیر و...ایفای نقش کرده است. با این همه، استاد فرقانی بیش از اینکه در نگاه روزنامه‌نگاران دو دهه اخیر ایران، مدیر دانشگاهی و یا رسانه‌ای شناخته شود، صاحب «چشمان عقاب» جلوه می‌نماید، صاحب کتاب چشم عقابی که هزاران چشم به مثال عقاب «تیزبین و نیرومند» برای رسانه‌های میهنش تربیت کرده است. در این گفت‌وگو نیز با همان ویژگی‌های همواره‌اش در معلمی؛ تأمل، دقت، گشودگی، تیز و ریزبینی و عشق به حرفه‌ای که آن را مقدس می‌داند به پرسش‌های ایکنا درباره «گذشته، حال و آینده روزنامه‌نگاری در ایران» پاسخ داد. بخش نخست این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

 

محمدمهدی فرقانی در گفت‌وگو با ایکنا:

ایکنا ـ در جهانی که صدا‌های متکثر و متعدد از رسانه‌ها شنیده می‌شود، رسانه‌ها به تقویت کدام یک از کارکردهای خود نیاز بیشتری دارند؟

کارکردهای سنتی رسانه‌ها که سال‌هاست از آن صحبت می‌شود مثل اطلاع‌رسانی، آموزش، سرگرمی، تبلیغات و...کم و بیش وجود دارد اما با توجه به تحولات تکنولوژیکی، فناورانه و تحولاتی که در حوزه رسانه‌ها اتفاق افتاده، یک سری نقش‌ها و کارکردها در مورد رسانه‌ها برجسته‌تر شده است و مخاطبان با توجه به تحولی که به لحاظ ذهنی و همچنین آگاهی اجتماعی پیدا کرده‌اند، با رسانه‌ها روبرو هستند و توقعات جدید و متفاوتی از رسانه‌ها دارند. باید یادمان باشد که رسانه دیگر صرفاً نمی‌تواند پیام یک سویه از بالا به پایین تولید کند و مخاطب را منفعل بپندارد و توقع داشته باشد هر محتوایی که تولید می‌کند را مخاطب با جان و دل بپذیرد؛ بلکه تولیدات آن باعث تغییر نگرش و در نهایت رفتار مخاطب خواهد شد.

تنوع رسانه‌ها، در واقع تنوع در سلیقه‌ها و انتظارات را به دنبال داشته است. امروز مخاطب امکان دسترسی به طیفی از رسانه‌ها و حضور در یک سپهر رسانه‌ای را دارد و در نتیجه هم با محتواهای جدید و متنوع روبروست و هم امکان تولید محتوای مورد نظر خود و انتشار آن را دارد. در چنین شرایطی واقعاً تصور اینکه «رسانه یا پیام رسانه» _ گلوله‌ای است که به مغز مخاطب شلیک می‌شود و مخاطب هم یک موجود منفعل است _ تصور درستی نیست. امروز مخاطب کاملاً فعال و گزینشگر است. مخاطبِ امروز حقایق را به صورت میان‌رسانه‌ای رصد و دریافت می‌کند. بحث میان‌رسانه‌ای شدن حقیقت بسیار مهمی است؛ به این معنا که اگر در گذشته هر مخاطبی یک رسانه مورد نظر خود را انتخاب می‌کرد و باور داشت که آن رسانه می‌تواند تأمین کننده نیازهای اطلاعاتی و محتوایی مورد علاقه اوست امروز دیگر چنین تلقی وجود ندارد. مخاطبِ امروز با طیفی از رسانه‌ها روبروست و یک رویداد واحد را از رسانه‌های مختلف رصد می‌کند، اطلاعات را کنار هم می‌چیند و پازل را برای خود کامل می‌کند، بعد نگاه می‌کند به اینکه سهم هر رسانه از بیان حقیقت چقدر بوده و در عین حال همزمان سهمش از تحریف، دستکاری و احیاناً تغییر محتوا، تغییر حقیقت چه بوده و بر این مبنا اعتماد خود را به رسانه تعریف می‌کند. بر این اساس کم و بیش اعتبار رسانه برای او تعریف می‌شود و در واقع به عنوان یک مخاطبِ فعال عمل می‌کند.

ایکنا _ به نظر شما در جهانی که رسانه‌ها با مخاطبان فعال و کنشگر مواجه هستند برای اعتباربخشی بیش از پیش به خود باید به کدام یک از کارکردهایشان توجه بیشتری کنند؟

یکی از مهمترین کارکردهای رسانه‌ها در عصر حاضر نقد، ارزیابی و نظارت بر قدرت است. چراکه در علوم سیاسی بحث از این است که قدرت با خود اختیار می‌آورد و این اختیار اگر نامحدود و بدون نظارت باشد، می‌تواند به راه خطا برود. می‌تواند وارد وادی سوء‌استفاده و باعث انحراف یا فساد در بخش‌های مختلف شود. در نتیجه نقد، نظارت و ارزیابی به عنوان مهمترین کار ویژه‌ امروز رسانه‌ها در نظر گرفته می‌شود، موضوعی که معمولاً دولت‌ها با آن میانه چندان خوبی ندارند و آن را برنمی‌تابند؛ بلکه بیشتر علاقه دارند که بی‌ملاحظه هر کاری که خواستند انجام دهند و بیشتر به نقش تبلیغی رسانه‌ها قائل هستند، یعنی معتقدند که رسانه باید در خدمت قدرت و توجیه عملکرد‌ها و ایجاد ذهنیت موافق و همراه در جامعه باشد.

رسانه در عین اینکه وظیفه ایجاد همبستگی و انسجام اجتماعی را برعهده دارد، وظیفه نقد و نظارت نیز دارد. رسانه به صورت عرفی نمایندگی افکار عمومی را داراست؛ افکار عمومی که قدرتش را به یک نهاد رسمی یعنی دولت یا حاکمیت واگذار کرده است، یعنی تنفیذ کرده نه اینکه حاکمیت مالک آن باشد؛ در واقع امانتدار قدرتی است که جامعه یا افکار عمومی به آن تنفیذ کرده و در نتیجه رسانه‌ها از سوی جامعه وظیفه پیگیری، نقد، نظارت، رساندن صدای جامعه به حکومت و بالعکس انتقال دیدگاه‌ها، منویات، برنامه‌ها، سیاست‌ها به افکار عمومی را دارند. رسانه‌ای که سکوت می‌کند در واقع خدمت نمی‌کند و نقش خود را در برابر مردم و جامعه ایفا نمی‌کند. قدرت بدون نقد همیشه فسادپذیر است و جامعه‌ای که احساس کند صدای آن به جایی نمی‌رسد و منتقل نمی‌شود، راه‌های دیگری را برای بیان صدای خود انتخاب می‌کند.

ایکنا ـ نقش اهالی رسانه برای اینکه اعتماد را به جامعه مخاطبانشان ببخشند، چگونه تعریف می‌شود؟

اعتماد ذره ذره و به تدریج جلب می‌شود اما می‌تواند ناگهان فرو بریزد، یعنی اعتمادی که مخاطب طی سال‌ها تجربه زیسته نسبت به رسانه پیدا کرده و رسانه‌ای را نماینده حقیقت دانسته است، (البته این نمایندگی در همه جهان نسبی است) به تدریج جمع می‌شود اما با یک عملکرد نادرست ممکن است بخش اعظمی از آن فرو بریزد، ارتباطِ اعتماد مخاطب با اعتبار رسانه «ارتباط همزاد و همگرایی» است؛ یعنی به میزانی که مخاطب می‌تواند به یک رسانه اعتماد کند آن رسانه صاحب اعتبار و سرمایه اجتماعی می‌شود و با وجود این سرمایه است که می‌تواند اعتماد را دوباره بازسازی کند، افزایش و ارتقا دهد و اگر خلاف آن اتفاق بیفتد، حتما آن سرمایه از دست می‌رود و فرو می‌پاشد. بنابراین مهمترین نقش و کارکرد روزنامه‌نگاران، اهالی و دست‌اندرکاران رسانه‌ها به نظر من چند اصل اساسی که بدان اشاره می‌کنم؛

اول اصل «صداقت»؛ صداقت در هر شرایطی، یعنی هیچ چیزی جزء «حقیقت» مصلحت نیست، باید همواره با مخاطب صادق بود، در گستره این صداقت رسانه‌ای هرگونه دروغ، تهمت، تحقیر، اتهام، برچسب‌زنی و... باید از کل فعالیت رسانه‌ای دور باشد.

دوم اصل «مسئولیت اجتماعی»؛ یک روزنامه‌نگار قبل از هر چیز در قبال جامعه‌اش مسئول است، مسئول آگاهی‌بخشی، مسئول اطلاع‌رسانی، مسئول رشد دادن مخاطب خود، مسئول هدایت او به سمت توسعه همه‌جانبه، مسئول پیگیری منافع ملی که توسعه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی ملی و همچنین توسعه جامع و متوازن که در حوزه منافع ملی قرار می‌گیرد، اما باید یادمان باشد که این مسئولیت اجتماعی روزنامه‌نگار یک روی سکه است و در قبال حقوق شهروندانش مسئول است، روزنامه‌نگار در قبال تضییع حقوق شهروندانش مسئول است، در قبال تجاوز به این حقوق مسئول است و باید صدای موکلانش باشد و به نوعی صدای مردم کشورش باشد، صدای کف جامعه باشد، در کنار این مسئولیت باید پاسخگو هم باشد، طبیعی است یعنی اگر یک جایی حالا به عمد یا سهو، حقیقت تحریف شد، دستکاری و ... شد، مهمترین مسئولیت روزنامه‌‌نگار این است که از اشتباهش عذرخواهی کند و آن اشتباه را اصلاح کند.

در کنار این اصل و به موازات آن، روزنامه‌نگار باید از حقوق حرفه‌ای هم برخوردار باشد، «حقوق و مسئولیت» در کنار هم معنی دارد. مسئولیت یعنی همان اخلاق حرفه‌ای یعنی اینکه روزنامه‌نگار به هیچ قیمتی رضایت ندهد به اینکه بی‌جهت کسی، گروهی و جریانی مورد توهین، تهمت، افترا قرار گیرد، هتک حرمت و حیثیتی رخ دهد و .. در کنار این مسئولیت‌ها روزنامه‌نگار باید از حقوق قانونی هم برخوردار باشد، حقوق و مسئولیت دو روی یک سکه هستند، ما نمی‌توانیم از روزنامه‌نگار فقط مسئولیت بخواهیم در صورتی که حقوق قانونی او تأمین و تضمین نشده باشد.

ایکنا _ در نگاه شما حقوق قانونی روزنامه‌نگاری چیست؟

حقوق قانونی روزنامه‌نگار «حق برخورداری از آزادی بیان و قلم» است، حق جستجو کردن کسب و انتشار آزاد اطلاعات حق مراجعه به منابع مختلف و متنوع خبری، حق حضور در کانون‌های خبری اتفاقاتی که می‌افتد و فکر نکنیم که این حقوق امتیازی است که حکومت به روزنامه‌نگاران می‌دهد؛ در واقع این حقوق جزو حقوق ذاتی و حرفه‌ای جامعه خبری است برای اینکه بتوانند مسئولیتشان در قبال جامعه ایفا کنند، باید از آن برخوردار باشند.

بنابراین ما حتما نیاز داریم به روزنامه‌نگارانی که مسئولیت اجتماعی سرلوحه کارشان باشد و حتما نیاز داریم به شرایطی که حقوق روزنامه‌نگار در چارچوب قانون تأمین و تضمین شده باشد و کسی نتواند خارج از چارچوب با روزنامه‌نگاران برخورد کند. امنیت شغلی آنها را به خطر بیندازد، حیثیت حرفه‌ای و شرافت حرفه‌ای آنها را تهدید کند، آنها را ممنوع کند از کار حرفه‌ای. بنابراین اگر یک روزنامه‌نگاری وظیفه ذاتی‌اش را انجام داد به هیچ وجه مجرم و متهم نیست و حتی نباید با او برخورد شود. این اصل باید در جامعه به لحاظ فرهنگی، سیاسی، حقوقی و قانونی سندیت پیدا کند، یعنی هم به لحاظ فرهنگی اول باید این پذیرش به وجود آید که روزنامه‌نگاران، کارمندان و مبلغان دولت نیستند، بلکه آنها صدای مردم خویش هستند. جایی که کار مثبتی انجام شده باشد حتما باید توضیح دهند و جامعه را آگاه کند، جایی هم که پایی کج گذاشته شده و فساد و انحراف و سوء استفاده‌ای رخ داده باید حتما بیان و برخورد کنند و فضا را شفاف کنند، همچنین اجازه دهند که نهادهای نظارتی رسیدگی کننده بتوانند پیگیری‌های قانونی خود را دنبال کنند.

حکومت‌ها و دولت‌ها از روزنامه‌نگاران و رسانه‌های نقاد خیلی بیشتر می‌توانند استفاده کنند. در حالت طبیعی همه ما از انتقاد بیزاریم، هم در زندگی شخصی و هم زندگی حرفه‌ای؛ اما این انتقاد باعث می‌شود ما خود را اصلاح کنیم و در آن راه اشتباهی که رفته‌ایم افراط نکنیم، در اداره یک کشور این موضوع به طریق فزاینده‌ای صادق است، بنابراین روزنامه‌نگاران و رسانه‌های نقاد و ناظر برای یک حکومت و همینطور برای یک جامعه و مردمان آن یک نعمت بزرگ محسوب می‌شوند. ولی فراموش نکنیم ما اول باید از لحاظ فرهنگی بپذیریم که نقش رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران این است دوم اینکه ابزارهای حقوقی و قانونی این حرفه را تعبیه و تأمین کنیم و سوم اینکه هیچ کس از چارچوب این ابزارهای قانونی خارج نشود تا امکان بهره‌مندی از این نعمت را داشته باشیم.

ایکنا _ به نظر شما در تاریخ روزنامه‌نگاری ایران از گذشته تاکنون هیچ وقت این وضعیت وجود داشته است و اگر وجود نداشته چقدر برای آن تلاش شده تا به آن جایگاه برسیم؟

ما حدود 200 سال تاریخ روزنامه‌نگاری در ایران داریم، از اولین نسخه روزنامه کاغذ اخباری که چاپ شد تا امروز اگر این تاریخ را بررسی کنیم، بخش اعظم آن طبیعی است که ما با محدودیت‌هایی بر سر راه روزنامه‌نگاری و روزنامه‌نگاران و با مشکلات و تنگناها، با سانسور، با انتقاد و امثال اینها روبرو بوده‌ایم. مقاطع کوتاهی مثل دوران مشروطه یا سال‌های آغازین دهه 20 شمسی، بهار انقلاب در سال 57 و.. مقاطعی است که ما در ایران شاهد باز شدن فضای مطبوعاتی به دلیل باز شدن فضای سیاسی بوده‌ایم.

تحقیقات نشان می‌د‌هد آزادی رسانه‌ها ارتباط مستقیمی با آزادی فضای سیاسی و با گشودگی فضای سیاسی دارد، اما روزنامه‌نگاری در ایران در بسیاری از دوران‌ها شاهد فشارها و محدودیت‌هایی بر سر کار روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها بوده است، توقیف‌ها، سانسورها و مسائلی از این قبیل، البته در یک جامعه در حال گذار این اتفاقات واقع می‌شود. اما مهم این است که ما از این دوره گذار هرچه زودتر عبور کنیم و به شرایط با ثباتی برسیم.

یکی از ویژگی‌های جامعه توسعه‌یافته این است که هر نهادی در جای خود کارکرد خود را داشته باشد، این در حالی است که ما شاهد تمایز‌یافتگی نقش‌ها و کارکردها هستیم، یعنی روزنامه‌ نمی‌تواند کارکرد حزب را داشته باشد و چون حزب وجود ندارد تصور می‌شود روزنامه باید نقش آن را بازی کند، در جامعه توسعه‌یافته حزب وجود دارد و کارکرد حزب را دارد، روزنامه هم کارکرد روزنامه را دارد، نهادهای مدنی و نهادهای دولتی هم هستند و با همدیگر تعامل دارند. وقتی جای یکی خالی می‌ماند دیگری جای آن را پر می‌کند. امیدواریم بتوانیم به شرایطی از توسعه‌یافتگی برسیم که هر کدام از این نهادها بتوانند نقش و کارکرد واقعی و اصلی خود را ایفا کنند.

ایکنا _ نقش نخبگان علوم ارتباطات اجتماعی برای رسیدن به این ثبات چیست؟

به نظر من نقش نخبگان تولید آگاهی، دانش و دانایی است؛ نخبگان لزوما بنا نیست ارائه یک راهکار مشخص داشته باشند، راهکارها را باید مسئولان و مجریان از خلال توصیه‌هایی که از طرف نخبگان صورت می‌گیرد، ارائه دهند و اجرایی کنند. نخبگان باید اقدام به تولید دانش و آگاهی کنند؛ تولید در حوزه آموزش روزنامه‌نگاران که هم با حقوقشان آشنا باشند و هم با مسئولیت‌ها، وظایف و الزامات اخلاقی حرفه‌اشان این یک وجه آن است، از سوی دیگر تولید دانش و آگاهی در سطح عموم برای اینکه هم شهروندان آگاه باشند نسبت به مسئولیت و نقش رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران، هم دولت و حکومت این نقش را به رسمیت بشناسند و برای تحقق آن اقدام و عمل کنند؛ یعنی ساز و کارهای قانونی تعبیه کنند و خود را ملزم به رعایت و پایبندی به آن ساز و کارهای قانونی بدانند. به نظر من نقش اول را در این پاسخ به سؤالی که شما مطرح کردید دولت و حاکمیت دارد و بعد روزنامه‌نگاران، بعد جامعه. به این دلیل که اول باید این قدرت که باید نظارت بر خودش را رسمیت بشناسد، دولتی که باید انتشار حقایق را حق مردم بداند و امکان آن را فراهم کند هم به لحاظ ذهنی و فرهنگی این اصل را باید بپذیرد و هم به لحاظ عملی و اجرای باید ابزار آن را تامین و تعبیه کند در کنار آن روزنامه‌نگاران ضمن برخورداری از حقوق آزادی‌های قانونی‌شان باید در واقع به مسئولیت اجتماعی‌شان هم پایبند باشند. آنجاست که نفع آن روزنامه‌نگاری هم به جامعه و هم دولت و قدرت و حاکمیت می‌رسد. همانطور که در بخش نعمت روزنامه‌نگاری انتقادی بدان اشاره کردم.

ایکنا _ همانطور که می‌دانیم ما امروز در جهانی زندگی می‌کنیم که صدای روایت‌های پر تنش، بحران و خشم، فقر و.. صدای قالب رسانه‌هاست و آن پیامی که از طریق رسانه به مخاطب می‌رسد به صورت محدود به موضوعاتی چون صلح؛ آرامش، زندگی خوب و خوش و معنادار می‌پردازد، از دیگر سو یکی از نقش‌هایی که رسانه‌ها باید بدان توجه داشته باشند موضوع «سلامت اجتماعی و روانی» است، همچنین بحث «امید» که فراتر از این مقوله پیش می‌رود و به نوعی مخاطب انتظار ساخت آن را از رسانه مورد اعتماد خود دارد، به نظر شما برای ساخت این دست روایت‌ها باید چه کنیم؟

به نکته اساسی اشاره کردید، اینکه رسانه‌ها سرشار از اخبار منفی، خشونت، جنگ و درگیری است، این موضوعی است که سال‌های سال مورد انتقاد کسانی که در حوزه روزنامه‌نگاری و ارتباطات صلح کار می‌کنند است.

رسالت حرفه ای خبرنگاران در جهان صداهای متکثر

ایکنا _ اساتیدی چون شما که از پیشکسوتان موضوع روزنامه‌نگاری صلح هستید.

این موضوع مورد دقت و تحقیق من بوده است. بحث این است؛ ما باید یک تحولی در بحث ارزش‌های خبری و توجه سنتی رسانه‌ها به ارزش‌های خبری داشته باشیم. این موضوع نیازمند بحث و گفت‌وگوی نسبتا طولانی مدت بین نخبگان دانشگاهی، روزنامه‌نگاران حرفه‌ای، انجمن‌ها، تشکیلات، تشکل‌های صنفی و حرفه‌ای روزنامه‌نگاران و رسانه‌هاست تا به تدریج اغنا صورت گیرد که ما باید یک تغییر و تحولی، حرکتی نسبت به ارزش‌ها‌ی سنتی و رایج خبری داشته باشیم. یعنی اینکه خشونت، جنگ، درگیری و... ارزش خبری قالب است و در همه جای دنیا اینچنین است. حداقل از آغاز اواخر قرن 19 به این طرف که کم و بیش ساختار روزنامه‌نگاری حرفه‌ای شکل گرفته است، اینگونه بوده، قبل از آن هم حتی کم و بیش همینگونه بوده است. چون در غرب رسانه‌ها و عمدتا در آمریکا از سوی موسسات خصوصی و اقتصادی اداره می‌شوند و باید درآمد و سودآوری خود را مدیریت کنند، به این تولید و مخابره اخبار منفی رغبت بیشتری نشان می‌دهد. تجربه و تحقیقات نشان می‌دهد مخاطبان نسبت به اخبار منفی حساسیت بیشتری دارند.

یک بخش این حساسیت طبیعی است به خاطر اینکه احساس می‌کنند اخبار منفی به نوعی با سرنوشت و زندگی و آینده آنها یا محیط اطراف پیوند خورده و نگران آینده یا سرنوشت یا سلامت خودشان هستند. به همین دلیل اخبار جنگ، خشونت و درگیری و امثال اینها را دنبال می‌کنند یا حتی حوادث طبیعی مثل سیل، زلزله، طوفان و ... را دنبال می‌کنند. اما این تولید و مخابره رسانه‌ای در عمل باعث شده حتی در مواردی رسانه‌ها بحران‌آفرینی و تولید خشونت کنند و برای بالا بردن ارزش خبری محتوایی که می‌خواهند عرضه کنند. یعنی در تولید این زمینه افراط شده و ما نیازمند این هستیم که ارزش‌های «روزنامه‌نگاری صلح» را ترویج کنیم اما روزنامه‌نگاری صلح چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی جای خود را پیدا نکرده است. این نوع روزنامه‌نگاری غیر از تغییر نگاه از سوی جامعه خبری از ساحت سیاسی و نظامی نیز به شدت تأثیر می‌پذیرد و برای رسانه‌ها سخت است که در شرایط بحران، جنگ، خشونت و درگیری از نرمش، انعطاف و صلح سخن بگویند گرچه که اینگونه عمل کردن خودش می‌تواند یک ارزش باشد، اما می‌خواهم بگویم در عمل نباید خیلی انتظار وقوع آن را داشته باشیم، به خاطر اینکه در شرایط بحران اینقدر ذهن روزنامه نگاران و ذهن جامعه درگیر ابعاد بحران است که سخن گفتن از بیان لحن نرم و صلح و دوستی همزیستی و امثال اینها یک مقدار دور از ذهن به نظر می‌رسد.

موضوع «روزنامه‌نگاری صلح» باید یک دستور کار برای آینده روزنامه‌نگاری ایران باشد، ما اگر جهانی بدون جنگ، بدون درگیری و خشونت می‌خواهیم حتما رسانه‌هایی نیاز داریم که ارزش صلح و ارزش دوستی، ارزش تسامح و مدارا را، ارزش تأمین حقوق شهروندان را مدام ترویج کنند، مدام بازتولید کنند و هم رهبران و سیاستمداران را متقاعد کنند که به این سمت و سو حرکت کنند هم جامعه و مردم. بنابراین از هر طرف باید این تولید محتوای نرم اتفاق بیفتد و ترویج شود، چه در ساحت سیاسی و رسمی و چه در ساحت رسانه، چه در ساحت اجتماعی. امیدواریم این اتفاق در جای جای جهان بیفتد و من مطمئن هستم که اگر ما کم و بیش حتی بتوانیم به آن سمت حرکت کنیم، روزنامه‌نگاری صلح تا حدی حتی مورد توجه رسانه‌های بین‌المللی قرار گیرد، شاهد خشن بودن فضای رسانه‌ای و در نتیجه خشن شدن فضای عمومی در سطح بین‌المللی نخواهیم بود.

ایکنا _ این مقولات ارتباط مستقیم و معنادار با یکدیگر دارند. به نظر شما در بستر اتفاقات حقیقی خبرنگاران باید حقایق را چگونه روایت کنند؟

بله ارتباط مستقیم دارند. این موضوع باید تبدیل به فرهنگ عمومی شود، فرهنگی در سطح دولتمردان، رسانه‌ها و جامعه. باید پذیرفت که رسانه مسئولیتی و مأموریتی برای تولید فکر نیاز دارد، اگر ما از فضای مجازی انتقاد می‌کنیم که بخشی از محتوای آن بی تردید نادرست است به طور جدی‌تر رسانه‌های سنتی و رسمی نباید تولید این نوع محتوا در دستور کارشان باشد، بنابراین و اگر اینچنین باشد آن اعتبار و سرمایه اجتماعی که در ابتدای صحبتمان به آن اشاره شد، از دست می‌رود. وقتی آن اعتبار و سرمایه از دست رفت، رسانه عملا فاقد ارزش، اعتبار و اثرگذاری خواهد شد. هزینه‌های فراوان برای تولید پیام می‌کند اما مخاطب ندارد، پیامش جایی در ذهن کسی نمی‌نشیند. باید توجه داشته باشیم که رسانه در خلاء تولیدمحتوا و انتقال پیام نمی‌کند، رسانه با مخاطبانی سر و کار دارد، با جامعه‌ای سر و کار دارد که باید آن را باور کنند و باید برای مردم باورپذیر باشد، باید این اعتقاد به تدریج و براساس تجربه زیسته در افکار عمومی شکل گرفته باشد که این رسانه عمدتا «بیانگر حقایق» است و «تولید حقیقت» را نمایندگی می‌کند، اگر این نباشد آب در هاون کوبیدن است کار رسانه‌ای کردن یعنی شما هزینه‌ای می‌کنید، محتوا تولید می‌کنید، منتشر می‌کنید اما بی اثر!

گفت‌وگو از معصومه صبور

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سوهانکی
|
United States of America
|
۱۴۰۲/۰۲/۲۷ - ۰۷:۴۶
0
1
لذت بردم از این گفت و گوی علمی
captcha