کد خبر: 4147319
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۷
در یک نشست مطرح شد:

مسئولیت‌پذیری دانشگاه به چه معناست؟

رئیس موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی ضمن اشاره به مولفه‌های شکل‌دهنده به منظومه فکری امام خمینی(ره)، توضیح داد که در اندیشه ایشان مسئولیت‌پذیری دانشگاه چه معنا و مفهومی پیدا می‌کند.

به گزارش ایکنا، نشست تخصصی «مکتب امام خمینی(ره) و دانشگاه تمدن‌ساز» امروز 22 خرداد در موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی برگزار شد.

در این نشست علی‌باقر طاهری‌نیا؛ رئیس موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

موضوع سخن من مسئولیت‌پذیری دانشگاه به روایت مکتب امام خمینی(ره) است. برای تبیین و تحلیل مسئولیت‌پذیری دانشگاه از منظر امام، سخن را از اینجا آغاز می‌کنم که منظومه فکری ایشان شامل سه ضلع بینش، منش و کنش امام است که این سه مقوله شکل‌دهنده منظومه فکری ایشان است. وقتی منظومه فکری امام در عرصه‌های مختلف مثل حوزه فرهنگ، علم، تمدن‌سازی، حکمرانی و ... ترجمه می‌شود ذیل سه مولفه بینش، منش و کنش ایشان تحلیل می‌شود. وقتی می‌خواهیم منظومه فکری امام خمینی را بررسی کنیم می‌توانیم از زوایای مختلف به این بحث ورود کنیم ولی بحث من پیرامون واکاوی ریشه‌ها و پیشینه‌ها است یعنی می‌خواهم به این سوال جواب بدهم که عقبه فکری منظومه فکری امام(ره) کجا است و از کجا نشات می‌گیرد؟

سه مولفه منظومه فکری امام خمینی(ره)

در واکاوی ریشه‌ها و پیشینه‌های منظومه فکری امام دسته کم به سه مقوله می‌رسیم؛ یکی وجه شخصیتی ایشان به عنوان یک عالم دینی، یک عارف و یک اندیشمند دینی تحول‌گرا که از علوم عقلی و نقلی و شهودی برخوردار است. مشرب فکری امام در این وجه شخصیتی مبتنی بر سه‌گانه قرآن، سنت و مکتب اهل بیت(ع) است یعنی وجه عالم بودن و عارف بودن ریشه در سه‌گانه قرآن، مکتب اهل بیت و سنت دارد. یک وجه دیگر شخصیت امام عبارت است از تجارب زیسته ایشان. تجارب زیسته هر کس شکل‌دهنده شخصیت اوست. امام خمینی تجارب زیسته ایران قبل انقلاب را دارد، تجارب زیسته کشورهای اسلامی را دارد، تجارب زیسته تحولات اوایل انقلاب را دارد. وجه سوم شخصیت امام بعد از انقلاب الزامات حکمرانی است، الزامات راهبری جهان اسلام است.

پس منظومه فکری امام ریشه در سه وجه شخصیتی عالم بودن، تجارب زیسته فردی و الزامات حکمرانی ایشان دارد. بر اساس این مدل، منظومه فکری ایشان چه کارکردی برای دانشگاه تعریف می‌کند؟ برای این بخش باید مرور کنیم نسل‌های شناخته‌شده دانشگاهی از نسل اول تا پنجم با همه تفاوت‌هایی که دارند وجه مشترکشان چه بوده است؟ وجه مشترک همه این نسل‌ها دو چیز است؛ یکی اینکه همه تک‌ساحتی هستند یعنی در بهترین حالت، دنیای انسان را تامین می‌کنند و دنبال تامین معاش انسان هستند و فراتر از این ساحت افق دیدی ندارد. دوم اینکه انقضایی، اقتضایی و انفعالی است یعنی نسخه مدت‌دار هستند و اگر بپرسیم ثم ماذا پاسخی ندارند.

در دیدگاه امام(ره) ایشان دنبال نسلی از دانشگاه هستند که به این ثم ماذا جواب دهد یعنی مرز را از این فراتر ببرد. وقتی به منظومه فکری امام در خصوص دانشگاه‌ها مراجعه می‌کنیم می‌بینیم ایشان مسئولیت‌پذیری دانشگاه را در تراز دیگری تعریف می‌کند. ایشان دانشگاه را به جای اینکه پژوهش‌کننده و آموزش‌دهنده بداند انسان‌ساز تعریف می‌کند. شما این انسان‌سازی را به وجه اول شخصیتی امام برگردانید، وجه اول عارف دینی، بود. شاهد مثال این بخش این است که ایشان در سال 59 فرمودند عالم دانشگاه است و جامعه باید دو طبقه باشد؛ معلم یا متعلم. بنابراین نگاه امام این است که جامعه دو بخش دارد؛ عالم یا متعلم. مسئولیت‌پذیری دانشگاه به روایت امام یعنی انسان‌سازی. وقتی انسان درست شود همه چیز درست می‌شود یعنی اگر مشکل اقتصاد داری درست می‌شود، اگر مشکل فرهنگی داری درست می‌شود.

وجه دوم کارکرد دانشگاه استقلال‌آفرینی است

وجه دوم از منظومه فکری امام در خصوص کارکرد دانشگاه مسئولیت اجتماعی دانشگاه است. شاید این کارکردی که ایشان تعریف می‌کند برآمده از وجه دوم آن سه گانه باشد یعنی تجارب زیسته امام نشان می‌دهد دانشگاه‌ها در کشورهای اسلامی ابزار وابستگی شدند، ابزار بی‌هویتی و نگاه به بیرون شدند لذا وجه دوم کارکرد دانشگاه استقلال‌آفرینی است یعنی آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا نکند. استقلال به معنای منزوی بودن نیست بلکه باید از علم همه دنیا استفاده کنیم ولی خودمان باشیم. آنچه می‌گیریم در خودمان هضم کنیم نه اینکه هضم شویم.

شاهد مثالش این است که ایشان می‌فرمودند دانشگاهی می‌خواهیم که ما را از وابستگی بیرون بیاورد. ایشان می‌گوید باید از علم و فناوری دنیا استفاده کنیم ولی آنچه باید مراقبت کنیم این است که خودمان باشیم و هویت و اصالت خودمان را داشته باشیم و وابسته دیگران نشویم. اگر امروز شاگردی می‌کنیم، شاگرد نمانیم. لذا ایشان تصریح داشت که ما دانشگاهی می‌خواهیم که ما را مستقل کند، هویت ما را تقویت کند.

حاصل صحبت من این است؛ در جمله معروف امام که «دانشگاه مبدا همه تحولات است» یک کلمه همه هست که قید است ولی تعمیم بخش است، محدودکننده نیست. از نظر ایشان کسی که از دانشگاه بیرون می‌آید یا مخرب است یا سازنده چون محصول دانشگاه انسان عالم و آگاه است که یا موجب تخریب جامعه است یا سازندگی جامعه چون انسان دانشگاهی عنصر خنثی نیست بلکه عنصر مرجع است. در این عبارت «همه» قید کلیت‌ساز است تحولات هم جهت‌گیری ندارد و شامل تحولات خوب و بد می‌شود. دانشگاه هم می‌تواند موجب وابستگی شود، موجب خودباختگی شود، موجب تحقیر شخصیت اجتماعی شود و هم می‌تواند موجب تحول مثبت شود که اصل همین است. با قرائت امام، مسئولیت‌پذیری دانشگاه از ساحت مادی به مادی و معنوی مبتنی بر نگاه بومی توسعه می‌یابد.

همه نوع انتظار از دانشگاه داریم

در ادامه این نشست غلامرضا ذاکر صالحی؛ عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

ابتدا باید ببینیم دانشگاه چیست و چه ویژگی‌هایی دارد و بعد بررسی کنیم کارکردها و ارکان آن چیست. ما در زمینه دانشگاه یک مسئله نداریم، مسئله‌ها داریم یعنی زنجیره نظام‌یافته مسائل داریم که بین آنها وحدت نظام‌یافته از مسائل برقرار است مثل تسبیحی که دانه‌های مختلف دارد و نخ تسبیحی این دانه‌ها را به هم وصل کرده است.

اگر بخواهم مسائل دانشگاه را برشمارم یکی مسئله علم‌گریزی و نظریه‌گریزی است، دوم آشفتگی در نظر و پیامد آن آشفتگی در عمل، سوم نقص در بر ساختن ایده دانشگاه، چهارم تصویر مخدوش از دانشگاه، پنجم غایب بودن متافیزیک دانشگاه، ششم بار کردن نقش‌های اضافی و انتظارات متعارض و ناهمگون از دانشگاه و مساوی تلقی کردن نقش‌ها و کارکردها. متاسفانه ما همه انتظاری از دانشگاه داریم یعنی انتظار داریم دانشگاه هم کار علمی کند، هم کار فرهنگی، هم کار فناوری. مسئله بعد به حاشیه رفتن دانش‌پژوهی و تولید دانش معتبر و موثق است که مردم بتوانند به آن تکیه کنند. مسئله بعدی نگاه به دانشگاه به مثابه بخشی از عمران شهری است یعنی اگر مثلا شهری میدان دارد، پل دارد، درمانگاه دارد باید دانشگاه هم داشته باشد. این امر باعث شده تکثیر در سطح را در مدل گسترش‌مان داشته باشیم.

به عنوان مثال یک هیئتی از وزارتخانه به شمال رفته بودند متوجه شدند یکی از موسسات آموزشی در طبقه دوم یک رستوران مستقر است و دانشجو تربیت می‌کند یا وقتی ما به مالزی رفتیم شعبه دانشگاه پیام نور در آنجا آپارتمانی بود مشتمل بر دو، سه اتاق که مجوز هم داشت. کسانی که مجوز دادند چه تعریفی از دانشگاه داشتند؟ بنابراین لازم است ما دانشگاه را از نو بفهمیم و تامل کنیم، مفاهیمش را بازنویسی کنیم، سوژه و ابژه دانشگاه را و ارتباط میان آنها را بدانیم، در کنار هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی دانشگاه تقویت شود.

به نظر من اول باید ببینیم دانشگاه نرمال و بهنجار چیست، بعد سراغ اصلاحات آموزشی برویم، بعد سراغ این برویم دانشگاه نقش‌آفرینی اجتماعی خوبی داشته باشد و نهایتا تبدیل به دانشگاه پیشرو شود. ما باید از این مسیر شروع کنیم نه اینکه ابتدا بگوییم دانشگاه پیشرو چه ویژگی دارد و بخواهیم به سرعت تبدیل به یک دانشگاه پیشرو شویم. ما برای دانشگاه ایرانی یک الگوی کهن داریم. الگوی کهن ما آموزه‌هایی است که در سنت آموزشی ایرانی_ اسلامی داریم مثل جندی شاپور که دانشگاه بین‌المللی و چندزبانه در عصر خودش بود. یک دانشگاه اولیه داریم و بعد یک دانشگاه آرمانی داریم. باید بین این سه تا یک سازش و مصالحه‌ای ایجاد کنیم. بنابراین نوع نگاه ما به دانشگاه مهم است چون شیوه برنامه‌ریزی ما را تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد.

دانشگاه باید جمع اضداد کند

مسئله بعد این است که دانشگاه باید تابع چه باشد؟ تابع حقیقت باشد یا تابع فرهنگ و هنر باشد مثل دانشگاه کلیسایی یا تابع کار و شغل باشد یا برای کسب پرستیژ اجتماعی باشد. این یک سوال جدی است که باید روی آن فکر کنیم و بدانیم دانشگاه کار سنگینی دارد چون باید بین اضداد جمع کند، بین ثبات و تغییر جمع کند، هم اتصال عمیق با روندهای جهانی داشته باشد و هم پیوند با بوم و حفظ میراث داشته باشد. دو بال پرواز برای همه دانشگاه‌ها یکی استقلال است و دیگری آزادی علمی که به عنوان دو روی یک سکه عمل می‌کنند.

دانشگاه مکانی است برای خودآموزی و تربیت نفس و پرداختن به علایق زیبایی شناختی و نیل به آگاهی طبقاتی و کسب سرمایه فرهنگی بالاتر. دانشگاه نهادی میانجی است برای تربیت یا رشد و اتصال به منافع جهان‌شمول؛ دانشگاه نهاد است، یک شیوه زیست هنجاری و تکرارشونده که پایدار شده و ساختار پیدا کرده است. در یک کلام دانشگاه مرکزی است برای جست‌وجوی حقیقت و نگهبانی از فرهنگ و آموزش.

انتهای پیام
captcha