عید غدیر از بزرگترین اعیاد اسلامی است که برخی از دشمنان به خصوص وهابیت تلاش میکنند تا آن را به محلی برای اختلاف و نزاع میان شیعه و اهل سنت بر سر امامت امام علی(ع) تبدیل کنند، در حالی که واقعه غدیر از رخدادهای قطعی در تاریخ اسلام است که میتواند موجب اتفاق نظر و همبستگی مسلمانان باشد.
برای تبیین بیشتر موضوع غدیر خبرنگار ایکنا با حجتالاسلام والمسلمین فتحالله نجارزادگان، استاد دانشگاه تهران و نویسنده و پژوهشگر دین، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ غدیر زوایا و ابعاد مختلفی اعم از تاریخی و روایی دارد. بحث درباره آن در متون اسلامی چقدر سابقه دارد؟
واقعیت این است که رخداد غدیر با زوایای بسیار متعدد آن، دارای پیشینه ممتدی در تاریخ تدوین و تالیف علوم اسلامی است که به جرئت میتوان گفت پیشینهای 1100 ساله دارد یعنی اگر کتاب ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی(اهل سنت) را که متوفای 322 قمری است بنگریم شاهد خواهیم بود که هزار و 125 سال از این تاریخ میگذرد و در این مدت، این واقعه مورد بحث جدی متکلمان و مورخان و مفسران و حتی ادیبان و شاعران بوده است.
اگر بخواهیم همه زوایای و ابعاد آن را مورد مطالعه قرار دهیم مباحث بسیار زیادی لازم است. به ویژه اینکه زیرساخت مباحث غدیر، قرآن کریم است لذا اگر وارد نقاط کانونی و خطوط راهبردی غدیر شویم میتوانیم اشراف نسبی به کل این رخداد پیدا کنیم و در پرتو آن به بسیاری از سؤالات و شبهات پاسخ بدهیم.
ایکنا ـ شاید این نقاط راهبردی و محوری از یک سو نقطه تمرکز مدافعان غدیر در اثبات امامت امام علی(ع) است و از سوی دیگر مخالفان با تمرکز بر همین مسائل به طرح شبهه و سؤال میپردازند. این نقاط محوری چیست؟
به نظر بنده 5 نقطه کانونی و محوری در مورد غدیر وجود دارد؛ اول اینکه ما باید غدیر را در یک مجموعه ببینیم و آیاتی را که درباره غدیر است به صورت مجموعهای تبیین و تفسیر کنیم زیرا اگر در قالب یک مجموعه و منظومه مورد توجه قرار دهیم خیلی راحتتر و شفافتر خواهیم توانست نتیجه متقنی ارائه دهیم. نکته کانونی دیگر تبیین و تحلیل کلام پیامبر(ص) خدا در ماجرای غدیر است یعنی ایشان چه تدبیر و تعابیری را برای غدیر و امامت استفاده کردند.
نکته محوری دیگر حوادثی است که بعد از وفات پیامبر(ص) و در سقیفه رخ داد که نوعی کنش در برابر غدیر بود و محور دیگر واکنش امیر مؤمنان و سایر اهل بیت(ع) درباره این تقابل و ماجراست و این که چه روایاتی از این قضایا به دست ما رسیده است؛ نقطه محوری دیگر مناقشات و شبهات و تردیدهایی است که بین متکلمان و مفسران رخ داده و برخی از آنها دائما در کتابهای مورد بحث بوده است؛ مثلا سیدمرتضی که متوفای 428 قمری است کتاب الشافی فی الامامه را در 4 جلد نوشته و ایشان به انبوهی از سؤالات و مطالب مرتبط با غدیر پاسخ داده است و بعد هم تلخیص الشافی از سوی شیخ طوسی نگاشته شد و همینطور اگر جلوتر بیاییم آثار زیاد دیگری در این باره نوشته شده است.
نقطه محوری پنجم هم این است که آیا ماجرای غدیر یک واقعه و پدیده بود که گذشت و تمام شد و نباید با آن کاری داشته باشیم یا اینکه حیات و سعادت و کامیابی دنیا و آخرت ما در گرو آن است و اساسا هویت تشیع بلکه مسلمین وابسته به این رخداد است و این ارتباط باید تبیین شود و اینکه چقدر غدیر به شیعه و حتی اهل سنت، هویت میدهد.
ایکنا ـ اولین محور در بحث غدیر، آیات قرآن است. چگونه میتوان با استفاده از آنها به اثبات غدیر و امامت امام علی(ع) در غدیر پرداخت؟
غدیر قبل از آنکه موضوعی نقلی باشد، عقلی است یعنی اگر ما به حیات ابدی و جاودان معتقد هستیم که هستیم باید راهبری داشته باشیم که ما را به منزل مقصود برساند و عقل ما میگوید برای رسیدن به این حیات باید راهنما داشته باشیم و چون پیامبر(ص)، رسول خاتم است بعد از ایشان هم باید مسیر نبوت تداوم یابد، بنابراین عقل میگوید این راهبر باید تعیین شده باشد و ما در غدیر این راهبر را مییابیم همچنین اساس بحث امامت، قبل از اینکه بینالمذاهبی باشد بینالادیانی است. در سوره مبارکه سجده فرموده است: و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا؛ ما از بنیاسرائیل هم کسانی را به امامت برگزیدیم پس این بحث بینالمللی است.
غدیر و امامت مسئله تمامشدنی نیست و هر لحظه و هر سال با هویت اصلی مسلمین و شیعه سر و کار دارد و هرقدر به غدیر بپردازیم باز هم جا دارد زیرا این جایگاه هیچوقت نادیده گرفته نمیشود.
حضور اهل بیت(ع) در قرآن را به دو شکل داریم؛ یکی حضور در ظواهر آیات و دیگری در بطن و تاویل کتاب خدا. در سطح ظواهر، باز حضور اهل بیت(ع) به دو طریق است؛ یکی بیان مناقب که آیه تطهیر در اوج آن است و دیگری حقوق اهل بیت(ع) و یکی از مهمترین حقوق اهل بیت(ع)، حق ولایت است و غدیر در این نقطه وجود دارد یعنی حق ولایت اهل بیت(ع) در کتاب خدا مشهود است.
با توجه به روایات و به خصوص روایت باسند صحیح کلینی از وجود امام باقر(ع) که اجلای اصحاب در سند آن قرار دارند، شاهدیم که فرمودند آیه اکمال یعنی آیه سوم سوره مائده و آیات ولایت یعنی 55 و 56 مائده و آیه تبلیغ یعنی 67 مائده همچنین آیه 59 سوره نساء را با یکدیگر در ماجرای امامت و ولایت و غدیر دیدهاند و ما باید رخداد غدیر را در این مجموعه آیات تبیین کنیم. نمیتوان آیه؛ بلغ ما انزل الیک را فارغ از آیات دیگر ببینیم اگر این چند آیه را با هم تحلیل کنیم بسیاری از سؤالات و مناقشهها از بین خواهد رفت؛ اهل سنت متاسفانه چون این پازل را ندیدهاند راه خطا رفتهاند ولی علما و مفسران شیعه این مسیر را به درستی طی کردهاند.
بنابراین بهترین روش در فهم امامت و غدیر، روش تفسیری قرآن به قرآن است که اهل سنت هم به آن اذعان دارند. 5 آیه در این زمینه به وضوح تفسیر بعضهم بعضا است؛ یعنی آیه ولایت «انما ولیکم ...» دلالت بر اعطای انگشتری از سوی امام علی(ع) در رکوع نماز مستحبی به سائل دارد و در مدینه نازل شد. در کتاب خدا بعد از آیه تطهیر به اندازه این آیه مدارک و اسناد در کتب اهل سنت نداریم که بگویند این آیه در مورد امام علی(ع) است؛ یعنی67 طریق با 22 سند مستقل در اهل سنت داریم که میگوید سبب نزول آیه تصدق امیر مؤمنان در رکوع نماز بوده است؛ بنابراین روی سبب نزول این آیه نمیتوان به لحاظ علم حدیثشناسی، تردید کرد.
این آیه در مدینه نازل شد، پیامبر(ص) شان تلاوتی دارند لذا باید در گام نخست آیات را برای مردم تلاوت کنند، ایشان این آیات را برای مردم تلاوت کردند ولی آن را تعلیم ندادند و ولی را در این آیه تبیین و شرح نکردند ولی باید منظور ولی برای مردم شرح داده میشد.
ولایت در اینجا مفرد است: انما ولیکم ...؛ این مفرد بودن دال بر این است که ولایت امیرمؤمنان(ع) در تراز ولایت خدا و پیامبر(ص) است هرچند ولایت خدا بالاصاله و ولایت پیامبر و ائمه(ع) تبعی است. پیامبر ولایت را تفسیر نکردند، چرا؟ چون حضرت خوف آن را داشتند که اگر ولایت را به صورت مصداقی بیان کنند منافقین از همان ابتدا شروع به تبلیغ منفی میکردند و میگفتند که پیامبر(ص) قصد دارد ولایت را به داماد و پسر عموی خودش اعطا کند و هدیه بدهد و از این طریق مردم تازهمسلمان را به تردید در مورد قرآن و وحی بیندازند و این مسئله را داد و ستد سیاسی تلقی کنند.
آیه مورد بحث در مدینه نازل شد ولی پیامبر(ص) از خوف دین مردم و اینکه افراد ضعیفالایمان از دینشان برگردند و زمینه چنین پذیرشی هم وجود داشته است که نمونه آن در ماجرای افک و اتهامی است که به همسر رسول الله زدند و در مدینه با دسیسه منافقان شایع شد.
پیامبر(ص) در هر صورت تبیین و شرح آیه تصدق را به زمان مناسب واگذار و زمینه را فراهم کردند، در مسجد خیف در منا و در غدیر، حدیث ثقلین و حدیث 12 خلیفه را فرمودند تا اینکه حجةالبلاغ تمام شد و پیامبر(ص) منتظر فرصت بودند تا آیه اکمال و ابلاغ را تبیین فرمایند و گذشت تا به غدیر رسیدند و در اینجا آیه یا ایها الرسول؛ یعنی ای پیامبر(ص) آنچه را که قبلا بر تو نازل شده بود شرح و تبلیغ و تفسیر کن و حضرت، در غدیر مردم را جمع کردند و رخداد غدیر، تفصیل آیات 55 و 56 مائده است.
قطعههای خطبه پیامبر(ص) دقیقا منطبق بر قطعات این آیه است؛ حضرت فرمودند: ای مردم ولی من و شما خداوند است و بعد فرمودند الست اولی بکم من انفسکم؛ این تفسیر قطعه دوم آیه است و در قطعه سوم، پیامبر(ص) دست امام(ع) را بالا بردند و فرمودند: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ در منابع اهل سنت با سند صحیح داریم: من کنت انا ولیه فهذا علی ولیه. بنابراین غدیر، تفسیر آیه اولیالامر و آیه ولایت و بعد از اینها، آیه اکمال نازل شد که امروز دین بر شما کامل شد و من به آن رضایت دادم.
اگر کسی بخواهد مناقشه در غدیر بکند باید در این جورچین بحث کند و نمیتوان بریده و پراکنده بحث کنیم و در این پازل، فرایند تبیین و شرح آیه ولایت در روز غدیر و بعد نزول آیه اکمال به صورت منطقی پیش میرود.
در اینجا باید به آیه دیگری هم اشاره شود و آن آیه مشهوری است که فرموده است: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ این آیه به معنای این است که دین مورد رضایت خداوند یعنی اسلام در نهایت بر همه ادیان پیروز شود لذا امام زمان(عج) چنین مسئولیتی را بر عهده دارند. حضرت مهدی از سلسله ائمه برگزیده هستند که تداوم غدیر توسط ایشان تجلی خواهد یافت.
ایکنا ـ برخی میگویند پیامبر(ص) به تبیین ولایت و امامت حریص بودند و در مقاطع مختلف به ولایت امام علی(ع) اشاره کردند، ولی وقتی آیه ابلاغ نازل شد، اکراه داشتند و حتی سه بار خطاب به جبرئیل فرمودند که از خدا بخواه مرا عفو کند. ترس ایشان ناشی از چه بود؟
ماجرای ولایت و وزارت امام علی(ع) از ابتدای بعثت مطرح بود و ما روایات متعدد با سند صحیح داریم، از جمله روایت «یا علی انت منی بمنزله هارون من موسی» که هیچ تردیدی در آن نیست و یا روایتی که حضرت به بریده اسملی فرمودند: من علی هو منی و انا منه ...؛ این قطعههایی که در مورد ولایت امیرمؤمنان از ابتدای بعث در لسان پیامبر(ص) بیان شده است در جمع خصوصی بود و رسانهای نشده بود ولی در غدیر این کار رسانهای و تبدیل به یک مسئله عمومی اجتماعی شد؛ اینکه فرمودید حضرت به جبرئیل گفته باشند مرا از این رسالت عفو کنید در هیچ روایتی شاهد این موضوع نیستیم تا جایی که بنده مطلعم؛ تبیین و تعلیم کتاب خدا بر دوش پیامبر(ص) است و اینکه چه زمانی این کار انجام شود در اختیار پیامبر(ص) است.
بگذارید مثالی قرآنی بزنم؛ چرا حضرت وقتی ساحران طنابها را انداختند و تبدیل به مار شد موسی(ع) ترسید؟ آیا این ترس برای خودش بود؟ قطعا خیر، ترس از این بود که مبادا مردم تحت تاثیر ساحران قرار بگیرند و دین او را نپذیرند وگرنه موسی(ع) از انجام رسالت خود ترسی نداشت. این ترس، ارزش و ممدوح است و پیامبر(ص) هم این ترس را داشتند و بهترین تبیین برای «والله یعصمک من الناس» همین است که ایشان میترسیدند مبادا مردم ولایت علی(ع) را نپذیرند و تحت تاثیر منافقان قرار بگیرند و وحی و رسالت و امامت را منکر شوند و آن را امری شخصی تلقی کنند ولی وقتی خدا تضمین داد پیامبر(ص) ابلاغ را رسمی و رسانهای کردند و الا حضرت هرگز از کسی نترسیده است.
نقل شده است که حارث بن نعمان به پیامبر(ص) گفت شما گفتید ما اسلام بیاوریم و نماز و روزه به جای آوریم و ما اطاعت کردیم ولی حالا قصد داری پسرعمو و دامادت را بر ما مسلط کنی و رهبر قرار دهی؟ خدایا اگر این حق است مرا عذب کن و در همین جا آیات «سئل سائل» نازل شد و سنگی از آسمان فرود آمد و بر سر این شخص خورد و او مرد و بعد از این کسی جرئت نکرد چنین قضاوتی در مورد غدیر داشته باشد و بگوید امری شخصی است.
ایکنا ـ راهبرد دیگری که مطرح میشود مفاد مولی و ولایت است و شیعه آن را ولایت تصرف میداند و دیگران آن را به محبت تفسیر میکنند. تحلیل شما چیست؟
مقدمتا عرض کنم، ولایت از روز بعثت در امتداد نبوت مطرح بود و پیامبر(ص) در مقاطع مختلفی به این موضوع اشاره داشتند؛ در یوم الدار به امامت اشاره شد و روایت معروفی است که پیامبر(ص) به بریده فرمودند: ما تریدون من علی، هو منی و انا منه و هو ولیکم بعدی؛ سند این روایت صحیح است. بنابراین غدیر مسئله را رسمی و رسانهای کرد. آنچه پیامبر تاکنون فرموده بودند در جمعهای خصوصی بود ولی در اینجا عمومی و رسمی شد و دلواپسی پیامبر(ص) هم ناشی از این مسئله بود که مبادا منافقین مانع شوند و امامت را داد و ستد سیاسی و فامیلی تبلیغ و ترویج کنند.
اما در پاسخ به پرسش شما، در پازل چند قطعهای که ذکر شد، در بین اهل سنت مفسران اختلاف زیادی دارند و 14 نقل درباره شان نزول آیه تبلیغ دارند و درباره آیه اولی الامر و آیه اکمال و ... هم همینطور اختلافها فراوان است ولی در بین شیعه، مسئله روشن و شفاف است. اگر ما آیه ابلاغ را در غدیر بدانیم معنای مولا روشن است، در آیه ابلاغ، پیامبر موظف میشود که آنچه را قبلا بر ایشان نازل شده است یعنی امر ولایت امام علی(ع) را ابلاغ کند و ابلاغ با قرائت تفاوت دارد؛ کسی که مبلغ است باید پیام آیه را برساند و از انواع روشها بهره میبرد.
اینجا خدا با تهدید فرمود اگر این پیام را ابلاغ نکنی اصل رسالت تو بیثمر است. اگر آیه تبلیغ در غدیر خم معنا شود دیگر مولی به هیچ وجه به معنای محب و محبت و ناصر نیست. مگر اعلان محبت علی(ع) تضمین از سوی خدا میخواهد؟ آیا اعلان محبت علی(ع) تهدید خدا را لازم دارد که اگر انجام نشود برابر با عدم انجام رسالت باشد؟ مگر در مورد محبت و نصرت امیر مؤمنان کسی موضعی داشت که خدا بگوید من کافران را هدایت نمیکنم؟ بنابراین مولی یعنی عهدهداری تکفل و اداره جامعه در همه ابعاد.
از سویی اگر در منابع و مدارک اهل سنت را نگاه کنیم دو دسته روایت در ذیل آیه ابلاغ داریم، یک دسته که میگوید آیه برای غدیر است و 9 نفر صحابه و 7 نفر از تابعین آن را بیان کردهاند و کثرت طریق آن، جبران ضعف سند آن را هم دارد همچنین دسته دیگری از روایات اهل سنت، در نزول آیه در غیر غدیر که در بین آنها اختلافات شدید وجود دارد و اگر پایه محکمی داشتند اینقدر اختلاف نمیکردند. برخی گفتهاند آیه برای مکه و زمان ابیطالب(ع) است.
برخی گفتهاند آیه در مکه و وقتی عباس، پیامبر را از دست مشرکین نجات داد نازل شد، برخی آن را برای ابتدای مدینه میدانند و برخی برای سال ششم هجری، برخی آیه را درباره اهل کتاب و برخی درباره استفسار حکم یهود درباره رجم و قصاص و نیز گفتهاند درباره پیامبر(ص) بود که شب هنگام، موقع خواب خوف ترور داشتند و دو نفر از صحابه برای محافظت از ایشان آمدند. ببینید چقدر اختلاف در اقوال آنها زیاد است. بنابراین یک پژوهشگر منصف میگوید با توجه به کثرت روایات نزول آیه در غدیر و اختلاف فاحش در نزول آیه در غیر غدیر، آیه برای غدیر است و با نزول آیه در غدیر معنای مولی شفاف میشود که همان عهدهداری است.
بنابراین اهل سنت از روی ناچاری برخی حوادث گذشته و تمامشده مانند شکوائیه برخی صحابه را به غدیر متصل میکنند در حالی که به 5 دلیل این سخنان باطل است؛ اول اینکه شکواها تمام شده بود و صحابه به هم سوء ظنی نداشتند؛ دلیل دیگر اینکه طبق روایت متواتر شیعه و سنی، پیامبر فرمودند: ای علی هیچ منافقی حب تو را به دل نمیگیرد و هیچ مؤمنی بغض تو را به دل نمیگیرد بنابراین محبت علی(ع) امری تکوینی است و نیازی نبوده است که پیامبر(ص) بخواهد در مورد حب و بغض علی(ع) از مردم بیعت بگیرد و در نهجالبلاغه هم داریم که امام(ع) فرمودند: به خدا قسم اگر با شمشیرم بینی مؤمنی را ببرم تا به من بغض پیدا کند محال است و اگر تمام دنیا را به پای منافق بریزم تا مرا دوست بدارد باز محال است زیرا رسول خدا فرمود ای علی هیچ مؤمنی در هیچ شرایطی محبت تو را از دست نمیدهد.
موضوع دیگر اینکه ما از اهل سنت میخواهیم یک دلیل بیاورند که پیامبر(ص) خطاب به صحابه فرموده باشد از علی شکوه نکنید، بنابراین مسئله غدیر بحث در مورد رفع شکوائیه صحابه از علی(ع) نیست. از هیچ کدام از صحابی که در غدیر بودند یک روایت نداریم که صحابه گفته باشند ماجرای غدیر با شکایات ما پیوند داشته است و این حرفها در قرن 4 توسط بیهقی مطرح شد و دیگران آن را پی گرفتند بنابراین «مولی» ولایت در امور دین و دنیای مردم است و مولی در اینجا به معنای محب، بیمعناست.
گفت و گو از علی فرج زاده
انتهای پیام