کد خبر: 4152667
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۱
نعمت‌الله فاضلی در گفت‌وگو با ایکنا:

هنر و ادب شاکله وجودی انسان ایرانی است + فیلم

جامعه‌شناس و نویسنده برجسته کشور معتقد است: ایرانی‌ها هنری و از طریق هنر و با هنر می‌اندیشند و به این معنا نیست که هنر چیزی بیرون از ماست و ما تحت تأثیر هنر هستیم، بلکه هنر شاکله یا ساختار وجودی انسان ایرانی است؛ ما زیبایی‌شناسانه می‌اندیشیم.

کتاب ظرفیتهای وجودی ما را توسعه میدهدبر پیشانی تقویم ایرانیان چهاردهمین روز از اولین ماه گرم خدا با نام «روز قلم» شناخته می‌شود. روزی که به پیشنهاد انجمن قلم ایران و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی نام گرفته است. این روز فرصت مناسبی برای گفت‌وگو با اهالی محترم فرهنگ و قلم است. به این انگیزه به گفت‌وگو با نعمت‌الله فاضلی، جامعه‌شناس و نویسنده شهیر ایرانی نشسته‌ایم. 

فاضلی نامی آشنا برای اهالی علوم اجتماعی و انسانی است، او که تاکنون بیش از 30 اثر پژوهشی در قامت کتاب و در حوزه انسان‌شناسی فرهنگی و جامعه‌شناسی به جامعه ایرانی تقدیم کرده است، در این گفت‌وگو درباره تازه‌ترين اثر منتشر شده خود با عنوان «اندیشیدن با هنر، بازاندیشی انتقادی فرهنگ امروز ایران» سخن گفت. سخنانی که شاهراه اصلی‌ آن، مردم ایران، توجه و تأمل همواره آنان به موضوع فرهنگ، هنر، ادبیات و نیاز انسان به کتاب و کتاب‌خوانی است. مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

ایکنا _ برای آغاز گفت‌وگو از فلسفه نگارش «اندیشیدن با هنر» و اینکه این اثر چگونه به دنیای کتاب آمد، بفرمایید.

کتاب «اندیشیدن با هنر؛ بازاندیشی انتقادی فرهنگ امروز ایران» همانطور که از عنوان آن پیداست بحثی را دربرمی‌گیرد که ظاهراً تناقضی در آن است و آن هم این است که هنر برای سرگرمی، زیبایی‌شناسی و لذت است؛ بر خلاف علم که برای اندیشیدن است، اما این تناقض کاملاً سطحی و ظاهری است، چون نه علم جدا از زیبایی‌شناسی است و نه هنر جدا از اندیشیدن است. امروزه اندیشمندانی مثل  آنتونیو داماسیو در کتاب «خطای دکارت» و همچنین آثار دانشمندان دیگر در علوم‌شناختی توضیح می‌دهند که عواطف و عقل درهم تنینده هستند و ما تفکر عاطفی داریم و تفکر عاطفی در زندگی ما تأثیرگذار است. مادرها فرزندانشان را با تفکر عاطفی بزرگ می‌کنند و عشق مادرانه‌شان انرژی می‌دهد و مهمتر از آن راهگشایی می‌کند و سبب خلاقیت می‌شود. در داستان هم ما استدلال روایی داریم؛ یعنی وقتی که داستان می‌نویسیم و می‌خوانیم، داستان‌نویس برای ما خط استدلالی بنا می‌کند و فقط خط داستان نیست بلکه منطق استدلالی دارد. منطق روایی به ما توضیح می‌دهد که چه چیزهایی را چگونه بفهمیم و حتی تبیین می‌کند که درباره چیستی و چرایی امور فکر کنیم.

ایکنا _ تفکر عاطفی در فرهنگ و هنر دقیقا به چه موضوعی کمک می‌کند؟

تفکر عاطفی درونمایه هنر است و برخلاف نگاه‌های دکارتی به اصطلاح مدرن که تصور می‌شد عین و ذهن از همدیگر جدا هستند، امروز ما متوجهیم که عین و ذهن از همدیگر جدا نیستند. به همین دلیل من در کتاب اندیشیدن با هنر که عنوان فرعی آن «بازاندیشی انتقادی در فرهنگ امروز ایران» است در پی آن هستم که بگویم چطور پدیده‌های هنری از سال 1390 تا 1400 در ایران مطرح شده است و جامعه ایران حول آنها تأمل کرده است. اندیشیدن درباره زندگی، حیات جمعی، سیاست‌ها، تعارض‌ها، تناقض‌ها و مسئله‌هایی را که با آنها روبرو هستم؛ مثلاً یکی از پرسش‌هایی که مطرح کردم این است که «چرا شعر مهم است؟» فصل اول کتاب در این باره است. استدلالم این است که شعر به لحاظ تاریخی برای ما مهم بوده است؛ مهم به این معنا که شعر اندیشه‌ای مهم را دنبال می‌کند تا حوزه عمومی و سیاست را سامان دهیم.

اگر به صفحه 29 نگاه کنید، داستان اهمیت شعر را از سرآغاز آورده‌ام، از زمان امیرنصر سامانی از شاهان ساسانی که به هرات رفت و در آنجا ماند و به خراسان نمی‌رفت و از رودکی خواسته شد که شعری بسراید تا دعوت کند که امیرنصر به خراسان برگردد و رودکی قصیده مشهورش را سرود که قبلاً در کتاب‌های درسی مدارس وجود داشت:

بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی/ میر ماه هست و بخارا آسمان/ ماه سوی آسمان آید همی/ میر سرو است و بخارا بوستان/ سرو سوی بوستان آید همی.

می‌گویند امیرنصر با شنیدن این شعر کفش به پا کرد و به سمت بخارا رفت. این داستان سمبلیک است، زیرا قدرت شعر را در جان ما زمزمه می‌کند و این قدرت فقط قدرت عاطفی نیست، بلکه منطق و جایگاهی دارد، یک نوع آگاهی جمعی است.

هنر و ادب شاکله وجودی انسان ایرانی است + فیلم

کتاب «توهم آگاهی» نوشته استیو اسلومن و فیلیپ فرنباخ کتابی درباره خطاهای انسانی در درک موقعیت‌ها و عملکردها است. کتابی درباره فهم محدود بشر از طبیعت، جهان و مناسبات علمی است. اینکه چرا انسان گاهی همه را مبهوت نبوغ خود می‌کند و گاهی با ناآگاهی خود چنان دنیایی را ناامید می‌کند که گویی جهان به انتها رسیده است؟ این کتاب که بارها در ایران تجدیدچاپ شده است، کتاب بسیار خوبی در حوزه علوم شناختی است و توضیح می‌دهد که آگاهی و اندیشیدن امری جمعی است؛ یعنی آگاهی این نیست که فقط کتاب بنویسم، بلکه من هم که کتاب می‌نویسم و هم آگاهی‌هایم را از جامعه می‌گیرم و در موقعیتی تاریخی زیست می‌کنم و ایده می‌گیرم. یا به به تعبیر لوسین گلدمن، فیلسوف و جامعه‌شناس فرانسوی، رمان‌نویس آگاهی را از زندگی روزمره انسان‌ها می‌گیرد و همین امر باعث می‌شود که مثلاً داستان‌های جمال‌زاده با داستان‌هایی که امروز نوشته می‌شود فرق داشته باشد، چون جمال‌زاده صد سال پیش نوشته است و صد سال پیش ما سبکی از آگاهی جمعی داشتیم و امروز یک سبک دیگری آگاهی جمعی دیگری داریم.

اسلومن و فرنباخ به ما نشان می‌دهند که آگاهی مؤثر از دل موقعیت تاریخی جمعی جامعه بیرون می‌آید و «هنر» این آگاهی جمعی است. به همین دلیل بیش از کتاب‌های فلسفی یا جامعه‌شناختی؛ فیلم‌ها، شعرها، داستان‌ها و رخدادهای هنری بیان‌کننده شعور جمعی هستند؛ برای مثال شاهنامه سند هویت ایرانیان است، زیرا شاهنامه شعر است. حافظ بعد از صدها سال همچنان برای ایرانیان نماد آگاهی است و ما با آن نسبت و پیوندی فرهنگی داریم، زیرا شعر است. البته کسانی که روی شاهنامه کار می‌کنند، می‌دانند که شاهنامه سراسر خردمندی است و افرادی که روی حافظ کار می‌کنند می‌دانند که اندیشیدن با هنر در فرهنگ جامعه ایرانی عادتی جمعی است، ما ایرانی‌ها با هنر می‌اندیشیم. این امر لزوماً به معنی خوب یا بد بودن نیست، چون برخی معتقدند که اندیشیدن با هنر نوعی دور شدن از عقلانیت و منطقی است که برای پیشرفت لازم است؛ گرچه من اینطور فکر نمی‌کنم.

در کتاب اندیشیدن با هنر درست شبیه عکاسی هستم که لحظه‌ای را شکار و دوربین را زوم و جای دید را تنظیم و عکس را ثبت و آن را به معنا و گفت‌وگو تبدیل می‌کند. در این کتاب چند قطعه از ایران 10 سال اخیر انتخاب کردم قطعه یا عکس‌هایی که تلاش کردم با تفسیر و توضیح نشان دهم که چگونه ایران و مردم ایران از طریق هنر می‌اندیشند. سعی کرده ام در این کتاب از طریق هنر با مخاطب سخن بگویم. 

ایکنا _ با این توصیف به نظر شما امر گفت‌وگو میان اندیشمند و مردم چگونه رخ می‌دهد؟

شاید گفت‌وگو مفهوم مبهمی باشد، کار اصلی حوزه عمومی توجه کردن است و این امر سرنوشت جامعه را تعیین می‌کند. هنر در جامعه ایران «رکن» حوزه عمومی است و از آنجا که دوربین‌ها یا پنل‌های نقاشی یا معماری، مجسمه‌سازی یا هنرهای تجسمی یا کلماتی که شاعران به کار می‌گیرند یا سطرهایی که داستان‌نویسان می‌نویسند یا صداهایی که آلات موسیقی تولید می‌کنند نمادهایی هستند که توجه را جلب می‌کنند. در دو دهه اخیر در موقعیت تاریخی هستیم که این امکان را حوزه عمومی دارد که به سبب رشد کمی مطبوعات و رسانه‌های جدید بتواند هنر را از محفل‌ها، موزه‌ها و از مکان‌های خاص بیرون آورد و به حوزه عمومی منتقل کند.

فیلمی که ساخته می‌شود وقتی وارد حوزه عمومی می‌شود و به همان اندازه که روی بینندگان تأثیر می‌گذارد، روی آنهایی که ندیده‌اند هم اثر می‌گذارد؛ این توجه، تمرکز، دقت و استدلال هنری و زیبایی‌شناسانه ذهن جامعه است؛ این یعنی فرایندی شناختی، چراکه جامعه هم سیستم اعصاب دارد و دقت، توجه، استدلال، بحث و گفت‌وگو می‌کند؛ یعنی همین که فیلمی ساخته می‌شود چه آنها که دیده‌اند و چه آنها که ندیده‌اند درباره آن بحث می‌کنند، این چرخه در ذهن جامعه تشکیل و تکمیل می‌شود. به تعبیری ما به همان اندازه که تحت تأثیر کتاب‌هایی که خوانده‌ایم هستیم، تحت تأثیر کتاب‌هایی که نخوانده‌ایم نیز هستیم. خیلی‌ها شاهنامه را نخوانده‌اند، اما همه تحت تأثیر شاهنامه هستند. خیلی‌ها قرآن و نهج‌البلاغه را نخوانده‌اند، ولی تحت تأثیر آموزه‌های آن هستند. بسیاری از کتاب‌ها، فیلم‌ها، داستان‌ها، مجسمه‌ها و معماری‌ها همینطور هستند.  

هنر و ادب شاکله وجودی انسان ایرانی است + فیلم

ایکنا ـ به طور کلی این معجزه و کار هنر است...

هنر این کار را می‌کند، چون آن آگاهی جمعی، شناخت جامعه، سیستم شناختی هنر سیستم شناختی جامعه است این در مورد همه جوامع صدق می‌کند. ایران باستانی‌ترین کشور جهان است و بعد از کشور ما چین، مصر و هند در زمره کشورهایی با پیشینه باستانی هستند. این جوامع درست مثل لایه‌های زمین‌شناسی که طی میلیون‌ها سال شکل گرفته‌اند، طی هزاران سال لایه‌های معنایی زیبایی‌شناختی کهن الگو در آنها شکل گرفته است. بسیاری از آثاری که در دوره ایلخانان و بعد از آن در ایران می‌بینیم آثار هنری بزرگی است، زیرا ایران در آن تاریخ طولانی نیروهایی را پرورش داد که آنها را دگرگون می‌کند. اعراب هرجا رفتند زبان آن ملت را عوض کردند، به جز ایران. البته ایرانی‌ها راهشان را انتخاب کردند، جلوه مادی هنر که نقش‌ها، معماری‌ها، کتاب‌ها، موسیقی‌ها، نمایش‌ها و شعرها و دیوان‌های شعر است، سیستم شناختی جامعه ایرانی را شکل می‌دهد. هنر جسم و جان ندارد، شما نمی‌توانید عکس را از معنای عکس جدا کنید. عکسی که یک عکاس می‌گیرد عکس هنری است. نمی‌توانید نقاشی یا فیلم یا شعر را جدا کنید؛ مثلاً بگویید این شعر حافظ یا شعر مولانا می‌گوید که:

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید/ تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز (مولانا) است.

یکی به من بگوید این جسم را جدا کنیم چطور می‌شود. این امر نشدنی است، مثنوی حتی از کتابش جداشدنی نیست. حافظ هم از کتابش جداشدنی نیست. تفکیک جسم از جان درباره هنر در هیچ کجا معنادار نیست. این یک خطای عمومی در ایران است. دکتر رمضان برخورداری کتابی به نام «تحلیل گفتمان‌ها آموزش و پرورش در ایران» نوشته است، یک فصل آن درباره این است که در کتاب‌های درسی و سند تحول آموزش و پرورش و سندهای دیگر مسئله جسم سلامت است. از آنجا که نظام آموزش و پرورش به دنبال متافیزیک است سلامتی در نظام آموزش و پروش مغفول مانده و این خیلی خطرناک است. پیش‌فرض سیاست آموزش و پرورش ما این است که دانش‌آموزان سالم را می‌بیند، در صورتی که آدم‌ها به طور طبیعی نه سالم هستند و نه همیشه سالمند، به خصوص بچه‌ها به مراقبت‌های ویژه نیاز دارند و مشکلات روانی و جسمی دارند. برخورداری در کتابش به لحاظ گفتمانی می‌گوید که شما فیزیک و واقعیت را جدی نمی‌گیرید. در مورد هنر نیز این موضوع مهم است، نمی‌توانیم بگوییم جان هنر این است و جسم هنر این است، جسم و جان هنر یکی است. فقط درباره هنر نیست، بلکه درباره آدمی هم همینطور است. نمی‌توانیم جسم، جان و همچنین عین و ذهن را از هم تفکیک کنیم. ما نمی‌توانیم زیبایی را از آدمی جدا کنیم، درباره هنر این تفکیک معنادار نیست که جسم هنر، جان هنر کدام است. هنر جسم و جانش یکی است و ایرانی‌ها هنری می‌اندیشند و از طریق هنر و با هنر می‌اندیشند. با هنر اندیشیدن به این معنا نیست که هنر چیزی بیرون از ماست و ما تحت تأثیر هنر هستیم، بلکه هنر شاکله یا ساختار وجودی انسان ایرانی است؛ ما زیبایی‌شناسانه می‌اندیشیم.

داریوش شایگان، فیلسوف بلندآوازه کشورمان کتابی با عنوان «پنج اقلیم حضور» دارد که عنوان فرعی آن بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان است، البته او از جمله منتقدان شاعرانگی بود، شاید فکر کنیم شایگان مبالغه می‌کند که می‌گوید تنها ملتی که هنوز شعر حفظ می‌کند و هنوز در خاطر مردم چند بیتی از سعدی، حافظ، فرودسی و خیام است، ایرانیان هستند. این شاعرانگی امر حاشیه‌ای نیست، بلکه ساحت وجودی ما ایرانی‌هاست.

درباره کتاب اندیشیدن با هنر، بسیار تأمل کردم که عنوان کتاب را چه بگذارم تا توانسته باشم منطق درونی کتاب را در عنوان بیان کنم؛ به این رسیدم که بهترین عنوان اندیشیدن با هنر است، چون ایرانی‌ها با هنر می‌اندیشند و اندیشیدن به معنای هیجان، سرگرمی و لذت صرف آنها نیست. اندیشه جدی در ایران همچنان از طریق هنر صورت می‌گیرد.

به معنای اینکه اندیشه جدی ما؛ آنجایی که می‌خواهیم تصمیم بگیریم، آنجایی که باید تعارضات، تنش‌ها و چالش‌ها را مدیریت کنیم؛ زندگی از همین مسائل آغاز می‌شود و در آن شرایط ما به سراغ علوم اجتماعی نمی‌رویم، به سراغ فلسفه نمی‌رویم، آنجا فلسفه‌ورزی ما با شعر، قصه، فیلم و موسیقی به ثمر می‌رسد، آنجا عالمانگی ما با همین اندیشیدن با هنر بیان می‌شود. فیلم‌ها و کتاب‌ها مثل انسان‌ها هستند، بعضی‌ها انسان‌ها مرده به دنیا می‌آیند، بعضی‌ها زودرس به دنیا می‌آیند، بعضی‌ها شش ماه بیشتر عمر نمی‌کنند، بعضی‌ها یک عمر طبیعی زندگی می‌کنند، بعضی از کتاب‌ها نیز مرده به دنیا می‌آیند، یعنی وقتی به دنیا می‌آیند کسی متوجه نمی‌شود و آن را نمی‌خواند! تقریبا بیش از 80 درصد کتاب‌ها مرده به دنیا می‌آیند، کتاب‌ها خوش‌شانس نیستند، مرگ و میر آنها خیلی بالاست. می‌میرند و با مرگ خودشان نویسنده خود را نیز می‌کشند، جزء آن نوزادانی هستند که وقتی مادر می‌میرد، نوزاد هم از دنیا می‌رود! تعداد کمی از کتاب‌ها هستند که عمرشان طولانی است، فیلم‌ها هم همینطور هستند. 10 سال، 20، 30 سال عمر می‌کنند.

هنر و ادب شاکله وجودی انسان ایرانی است + فیلم

پیتر برک در کتاب مشهور «تاریخ اجتماعی معرفت» درباره کتاب‌های دوره رنسانس قرن شانزده و هفده بحث می‌کند، کتاب درباره آن به عنوان یک مورخ فرهنگی به انبوه کتاب‌هایی که در قرن شانزده و هفده، کتابهای مهمی بودند ولی اصلا در قرن نوزده و بیست هیچ کس از اینها خبری ندارد، یاد می‌کند. یعنی آن کتاب‌ها عمرشان کلا چند سال بوده است. یک کتاب هم مثل شاهنامه است بعد از هزار سال هر سال زنده‌تر می‌شود.

ایکنا ـ در چه شرایط فرهنگی کتاب‌ها مرده به دنیا می‌آیند؟

وقتی مؤلف ندارند، مؤلفشان هم مرده است، مادر وقتی خیلی ضعیف باشد، نمی‌تواند فرزندش را حمل کند.

ایکنا ـ اگر مؤلف ضعیف باشد، چه اتفاقی می‌افتد؛ یعنی مؤلف نام و شهرت ندارد که اثرش خوانده نمی‌شود؟

اینجا مقصود از مؤلف «نام و آوازه» او نیست، مؤلف یعنی کسی که تألیف کند، کتاب‌های هستند که طولانی عمر می‌کنند، فیلم‌هایی هستند که عمر آنها طولانی است، هنر و ادبیات اینگونه است. درباره علم انسانی هم همین است، جامعه وقتی استقلال نهادی خود را از دست می‌دهد دچار آشوب، آشفتگی و ناکارآمدی می‌شود و در نهایت سر به طغیان برمی‌دارد. وقتی هیچ چیزی سر جای خود نباشد هیچ کسی هم نمی‌تواند کاری انجام دهد. زندگی اجتماعی نظم و ترتیب و طبقه‌بندی منطقی می‌خواهد و در غیر این صورت بحران آفریده می‌شود. در فصول مختلف کتاب اندیشیدن با هنر کوشیده‌ام به موضوع نظم اجتماعی و آسیب‌های بی‌نظمی و بحران‌های اجتماعی و فرهنگی بپردازم.

 ایکنا ـ شلختگی همگانی حاصل بی‌توجهی به تنوع اجتماعی است؟

 این موضوع فراتر از شلختگی است، آشفتگی و درهم ریختگی است که آن موقع شما در جامعه‌تان می‌بینید که همه چیز دارید و هیچ چیزی ندارید! انسان‌های نخبه، هنرمند، نویسنده، بسیار شریف، خوب و پاک دارید اما عقلانیت ندارید، هنر جایی دیده می‌شود که جامعه می‌اندیشد. از منظر علوم شناختی، جامعه آگاه یا آگاهی جامعه باید به عقلانیت در جامعه منجر شود، چون انسان‌های عاقل درست مثل کتاب‌هایی هستند که هرقدر ارزنده و معنادار باشند، وقتی بدون طبقه‌بندی، تفکیک و نظم در کتابخانه انباشته شده باشد کسی به سراغ آنها نمی‌رود و به نوعی جامعه از آثار آن بهره‌مند نمی‌شود. اندیشیدن با هنر روایتی است از داستان اندیشیدن جامعه به مسئله‌های خود در لحظه‌هایی که خطای اتصال صورت گرفته را روایت می‌کند.

تصادفی نیست که می‌بینیم مولانا پیامبر دنیای امروز شده است و در اروپا و آمریکا درباه زندگی‌اش فیلم می‌سازند و به زبان‌های گوناگون مثنوی ترجمه می‌شود و هیچ تصادفی نیست که خیام در بریتانیا و اروپا اگر نگویم بیشتر از ایران که حداقل به اندازه ایرانی‌ها خوانده و روایت می‌شود. هیچ تصادفی نیست چون چند هزار سال تجربه زندگی ملتی آگاهی‌های را برای آنها ایجاد کرده و آنها را در زبانشان و در هنرشان تجلی دادند و اینها آموختند که می‌توانند با هنر بیندیشند چون هنر قدرت و ظرفیتی دارد که امتداد وجود ماست، ولی علاوه بر این هنر کارهای دیگری هم می‌کند و آن خیلی مهمتر است، «هنر انسانی‌ترین وجه انسان است».

درست است که ما می‌توانیم با هنر خشونت هم بورزیم، معمولا ایدئولوژی‌ها خیلی تلاش می‌‎کنند که موسیقی یا فیلمی یا داستانی بسازند و مثلا شاه را به بالاترین درجه برسانند، ولی اینها کف روی آب است، ما می‌دانیم که این آثار در طول تاریخ ماندگار نشدند و دیوان حافظ ماندگار شده است! اشعاری که به مدح و ستایش شاهان پرداختند، هیچ وقت ماندنی نشدند ولی حافظ و مثنوی و خیام ماندگار و زنده می‌ماند، دلیل این مانایی آن است که در این آثار با انسانی‌ترین لایه‌های وجود و زندگی انسان ارتباط برقرار شده است و اتفاقا هر اثر شاهکار هنری دو وجه دارد؛ یک وجه تاریخی و یک وجه فراتاریخی. وجه تاریخی برای همان لحظه‌ای است که ساخته شده و وجه فراتاریخی آنک وجه جاودانه، ابدی و جهان‌شمول اثر است. نمایشنامه شکسپیر و کمدی دانته یا نمایشنامه‌های یونان بوستان چرا جهانی می‌شوند؟ دلیل این است که با لایه‌هایی از زندگی انسانی درگیر می‌شوند که آن لایه‌ها ظریف و اخلاقی هستند. آن لایه‌ها از جنس انسانیت و انسان‌ورزی هستند، ایرانی‌ها با هنر می‌اندیشند، مسئله‌هایشان را طرح می‌کنند، چون نمی‌خواهند خشونت‌ورزی کنند، این را آموخته‌اند، به همین دلیل استعاره‌هایشان غیرنظامی است، استعاره‌های آنها جنگ، توپ و تانک و پادگان این چیزها نیست! استعاره‌هایشان بسیار پر از ایهام و ابهام است تا هر کس بتواند از ظن خودش یار بشود، در هر دوره‌ای از تاریخ همینگونه بوده است، در فیلم‌ها هم همین‌طور هستند.

شاهنامه لایه‌ای از وجود انسانی دارد که امکان غفلت ایرانی از آن ممکن نیست، حافظ شیرازی به آن لایه انسانیت می‌پردازد که تا بشر روی زمین است به آن احتیاج دارد، ما هر چقدر هم دوره‌های دنبال قدرت و ثروت برویم به آنجایی می‌رسیم که با خودمان فکر می‌کنیم که چه راه غلطی رفتیم. هنر برای جامعه ایرانی خیلی جدی است، کمتر کشوری را می‌شناسیم که هنر برای مردمانش اینقدر جدی باشد، برای مثال در غرب هنر امروز مهم از این حیث مهم است که به کسب پول بیشتر می‌انجامد، پول درمی‌آورند، هری پاتر میلیاردها میلیارد فروش می‌رود و خانم جیلتی کئولین با این فروش کاخ کوین اسکاتلند را به بهای 350 میلیارد پوند خریداری می‌کند، اقتصاد هنر هم مهم است، اما اتفاقا ما اینطور نیستیم، ما نگاهمان هنوز به هنر به این درجه از تقلیل‌گرایی اقتصادی نرسیده است یعنی ارزش‌ها را به قیمت تقلیل نداده‌ایم. ما ایرانی‌ها همچنان وقتی می‌خواهیم به موضوعی جدی در زندگی فکر کنیم (درباره تاریخ، سیاست، روابط فردی، عواطف و...) باز هم به سراغ حافظ می‌رویم، این فال حافظ استعاره‌ای از اندیشیدن ما به شعر است و خیلی ساده‌لوحانه است اگر بگوییم که تفآل به حافظ به معنای خرافانه‌گرایانه‌اش است؛ تفآل در واقع نوعی تأمل با شعر است. هنر برای ما نه سرگرمی است نه اسباب وقت‌گذرانی و نه پول درآوردن! هنوز تعدادی از نویسنده‌ها درآمدی ندارند و بهتر بگویم حتی چیزی هم خرج می‌کنند تا کتابی به دنیا بیاید.

ساندرا مک کی در کتاب «ایرانی‌ها» تاریخ ایران را از هخامنشیان تا پایان دوره خاتم هشت ساله نوشته و توضیح می‌دهد در ایران «فرهنگ» همان جایگاهی را دارد که در آمریکا «اقتصاد». این تعبیر بیانگر حساسیت وجودی ما به موضوع فرهنگ است.

گفت‌وگو از معصومه صبور

ادامه دارد

انتهای پیام
captcha