به گزارش ایکنا رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضاییه، با استناد به آیه 10 سوره «بقره» فرمودند: «گاهی یک فسادی واقع میشود، منشأ فساد دست قوّه قضائیّه نیست، دست قوّه مجریّه است، دست قوّه مقنّنه است، دست نیروهای مسلّح است؛ آنها بایستی جلوی مبادی و مناشئ فساد را بگیرند. البتّه اگر چنانچه قطع نشد، جلویش گرفته نشد، آنوقت وظیفه قوّهی قضائیّه است که وارد بشود. البتّه امروز آدمهای مغرض و مریضالقلب، آنهایی که واقعاً «فی قُلوبِهِم مَرَض» هستند، شایعهپراکنیای که علیه قوّه قضائیّه میکنند، گاهی جنجال میکنند، گاهی یک چیزی میگویند، خیلی بیشتر از واقعیّت آن چیزی است که در قوّه وجود دارد لکن نگذارید؛ همین را دنبال کنید.»
متن آیه: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ»
ترجمه آیه: «در دلهايشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند، عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.»
بيمارى، گاهى مربوط به جسم است و گاهى نظیر این آیه مربوط به روح است که اشاره به بيمارى نفاق دارد. در این آیه شریفه نیز روی سخن با منافقان است و مقصود از مرض، همان مرض نفاق و منظور از كذب نيز دروغ معمولی نيست زيرا هر چند دروغ از گناهان كبيره است ولی در آن حد نيست كه از كفر بدتر باشد، زيرا كفر سرچشمه همه گناهان است و از اين كه منافقان بر اثر دروغگويی، دچار «عذاب اليم» میشوند، فهميده میشود كه مقصود، دروغ زبانی و عادی نيست بلكه منظور، نفاق و دروغ اعتقادی است.
در حقیقت این آیه نفاق را نوعی بیماری میداند؛ چرا که انسان سالم یک چهره بیشتر ندارد و دل و زبان و روح و جسم او هماهنگ و مکمل یکدیگر است اما انسان منافق گرفتار دوگانگی جسم و روح و دل و زبان است و از این رو، نوعی تضاد و ناهماهنگی بر شخصیت او حاکم است.
از آنجا که در نگاه قرآن بیماریهای روحی از بیماریهای جسمی مهمتر است لذا بیشتر بر آنان تأکید کرده و گاهی راه معالجه آنها را نشان میدهد؛ چرا که هدف اصلی دین، سالمسازی شخصیت و روح و بهداشت روان انسان است.
مفسران در خصوص عبارت «فَزادَهُم اللَّه مَرَضاً» گفتهاند که یا نفرین است، یعنی: «خدا بر بیماری آنان بیفزاید.» و یا خبری است، یعنی هر کس خود را آلوده بیماری نفاق کرد و در آن مسیر پیش رفت، خدا وسایل گمراهی و بیماری را در اختیارش می گذارد تا بیماری او افزون شود، همچنان که به رهپویان هدایت در مسیر عزت و تعالی کمک میکند.
البته سنت خداوند متعال بر اين نيست كه ابتدا دل انسان را بيمار كند و يا بر بيماری آن بيفزايد بلكه با دستور ايمان و تقوا از بيماردلى پيشگيرى يا آن را درمان مىكند اما بيماردلانى كه به سوء اختيار خود از درمانهاى الهى بهرهاى نمىبرند، خداوند بر بيماری آنها مىافزايد.
رهبر انقلاب نیز در سخنانی این ویژگی را تنها مختص به منافقان ندانسته و میفرمایند: «اگر قرآن میفرماید: الّذین فی قلوبهم مرض، اینها منافقین نیستند؛ البته عدهای از منافقین هم جزو «الّذین فی قلوبهم مرض»اند اما هر کسی که «الّذین فی قلوبهم مرض» است - یعنی در دل، بیماری دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهی مؤمن است اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعفهای اخلاقی، شخصیتی، هوسرانی و میل به خودخواهیهای گوناگون؛ که اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نکنی، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد. وقتی ایمان را از تو گرفت، دل تو بیایمان و ظاهر تو باایمان است؛ آن وقت اسم چنین کسی منافق است. اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهرِ ایمانی است؛ پابندیها و دلبستگیهای اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم اما زبان ما همچنان همان حرفهای ایمانی را میزند که قبلاً میزد؛ این میشود نفاق؛ این هم خطرناک است.» (بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، 28 اردیبهشت 1380)
با این اوصاف میتوان گفت طبق این آیه سرمایه اصلی منافقان، دروغ است و به خاطر همین دروغگویی مستمر، گرفتار عذاب دردناکی میشوند.
در حقیقت پيوسته بر بيمارى قلبى و تبهكاری منافقان افزوده مىشود و آنها نه تنها از قرآن به منزله كتاب شفابخش الهى بهرهاى نمىبرند بلكه هر چه آيات بيشترى نازل شود، بيماردلى آنها فزونتر مىشود.
براین اساس از آیه شریفه میتوان چنین دریافت کرد که نفاق يک مرض روحى و منافق نیز یک بيمار است و لذا او بین مؤمن و کافر قرار دارد که اگر از این مریضی رها نشود حکم کافر را خواهد داشت و به «عذاب الیم» دچار میشود. مسئله دیگر توجه به ویژگی بیماری نفاق است که رشد سرطانگونه دارد و در صورت بیتوجهی به نشانههای اولیه و کوچک آن، در تمام روح و ذهن فرد گسترش پیدا میکند و لذا این با خود انسان است که این بیماری را درمان کرده یا با بیتوجهی و غفلت مایه سقوط خود را فراهم کند و از منافقان محسوب شود.
انتهای پیام