سیر تحولی «حجاب» در ایران/ تن‌پوش بانوان ایرانی از صدر اسلام تاکنون
کد خبر: 4153704
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۴۰۲ - ۰۰:۱۰

سیر تحولی «حجاب» در ایران/ تن‌پوش بانوان ایرانی از صدر اسلام تاکنون

حجاب و پوشش بانوان مقوله‌ای مورد تأکید ادیان آسمانی است که با ورود اسلام به سرزمین پهناور ایران رنگ تازه‌ای به خود گرفت و ایرانیان با پذیرش اسلام، احکام پوششی آن را پذیرفتند و پوشش خود را مبتنی بر میانی دینی کردند. البته مقوله حجاب در طول تاریخ ایران پس از اسلامک با تحولات شگرفی همراه بوده است.

به گزارش ایکنا، حجاب و پوشش بانوان مقوله‌ای مورد تأکید ادیان آسمانی است که با ورود اسلام به سرزمین پهناور ایران رنگ تازه‌ای به خود گرفت و ایرانیان با پذیرش اسلام، احکام پوششی آن را پذیرفتند و پوشش خود را مبتنی بر میانی دینی کردند. البته مقوله حجاب در طول تاریخ ایران پس از اسلام با تحولات شگرفی همراه بوده است.  

نوشته‌های پراکنده مورخان و نویسندگان نشان می‌دهد تن پوش زنان در قرون اول و دوم هجری تن پوش محلی بوده که ادامه تن‌پوش دوره ساسانی است. همچنین، مقنعه و چادر از عناصر اصلی پوشاک زنان در خارج از خانه در این دوران بوده است. زنان در این دوره از دامن یا شلوار گشاد و پیراهن آستین‌دار که بلندی آن تا سر زانو می‌رسید (تونیک) و پیراهن دیگری که کوتاه و بی‌آستین بود و روی پیراهن زیری پوشیده می‌شد (احتمالا به تقلید از زنان دوره ساسانی) استفاده می‌کردند. این پیراهن (رویی) جلو باز بود و به وسیله دکمه بسته می‌شد و کمربند و شالی نیز زینت‌بخش آن بود و یک چادر سیاه‌رنگ سراسری که تمام بدن را می پوشانید.

پوشش سر:  در دوران اولیه اسلامی پوشش سر عبارت بود از تاج و دیهیم، کلاه، عمامه، مقنعه و چادر. گاهی نیز از پیشانی بندهایی استفاده می‌کردند که مزین به جواهر بود.

مقنعه:  مقنعه در دوران بعد از اسلام رایج بوده در تصاویر گوناگونی انواع آن مشاهده می‌شود. در آثار ادبی این دوره و در اشعار شاعرانی مانند ظهیر فاریابی و سنایی از مقنعه نام برده شده است.

در کتاب التریاق تصویر زنی با مقنعه دیده می‌شود. در شاهنامه مکتب شیراز نیز تصویز زنی با مقنعه آورده شده است که مربوط به دوره غزنوی است. همچنین، در کتاب مقامات حریری تصویر زن پیری با مقنعه آبی مشاهده می‌شود.

چادر: این پوشش در دوران اولیه اسلامی و بعد از آن یعنی در دوران تمام حکومت‌های ایرانی از طاهریان تا ایلخانیان به رنگ‌های زرد و آبی و سیاه کاربرد داشت. در کتاب استاد شهشهانی تصویر زنی آمده است با پوشش سر مرواریددوزی شده که به عقیده ایشان حالت چادری را دارد که از روی شانه آویزان است. این طرح از نقش پارچه‌ای مخملی اقتباس شده است و مربوط به قرن ششم یا پنجم هجری است. به نظر می‌آید که این پوشش سر جدا از چادری است که بر روی شانه انداخته شده و چیزی شبیه بُرُنس است. 

زنان این دوره از شلوار گشاد و سفید رنگ و پیراهن کوتاه (تونیک) با آستین‌های کوتاه و قبای رنگین با آستین‌های بلند استفاده می‌کردند که جنس آن‌ها غالبا از ابریشم یا زربفت بود. همراه چادرها از روبندهای ابریشمی هم استفاده می‌شد؛ مینیاتوری از یک نسخه بسیار قدیمی در کتابخانه ملی پاریس موجود است که ترکان‌خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه و حرم‌های او در لشگر مغول را می‌نمایاند که دو زن یکی با چادر سفید و دیگری با مقنعه و چادر سیاهی نقاشی شده‌اند. استاد چیت‌ساز نیز به رواج چادر به عنوان پوشش اصلی در میان زنان دوره‌های مختلف تا ایلخانیان اشاره کرده‌اند.

ایلخانیان و تیموریان

در دوره ایلخانی و تیموری، پوشش ایرانی تحت تأثیر نقاشی‌ها و هنر چین (دوره سونگ و یوآن) تحول یافت. یکی از این تحولات، نوعی دوخت بود که دوخت مغولانه نام داشت. این نوع دوخت ابتدا مختص شاهزادگان و درباریان طراحی شده بود ولی کم‌کم میان مردمان رواج یافت. خیاطان به تدریج دوخت لباس با قالب تن افراد را در ایران رواج دادند و حتی کلماتی مانند قیچی، الگو واتو از جمله لغاتی است که از آن دوران معمول شد. 

پوشش سر: زنان در این دوره از انواع کلاه، چارقد، روسری سه گوش یا لچک، نوار، عرقچین، روسری توری، روبنده و چادر استفاده می‌کردند. کلاویخو می‌نویسد: «خاتون بزرگ به چهره، نقابی نازک و سفید داشت. بر روی سرش چیزی شبیه کلاه داشت که از پارچه قرمز تهیه شده بود و کناره‌های آن بر روی دوشش افتاده بود.

مقنعه: در این دوره مقنعه‌ها به شکل‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گرفته است. با نوار یا بی نوار. با کلاه یا بی کلاه. زنان روستایی نواری به دور آن می بستند.

بَرقَع: پارچه‌ای است که چهره را از نقطه مبدأ بینی می‌پوشاند و از اطراف و روی پیشانی به سربند متصل می‌شود. از یک قطعه پارچه به شکل چهره انسان درست می‌شده و تا روی زانوها آویزان می‌شده است. این پوشش برای هنگامی که زنان از خانه خارج می‌شدند، مورد استفاده قرار می‌گرفت و ابن بطوطه استفاده از آن را برای زنان در شیراز متذکر می‌شود.

مَقنَعِه: در این دوران مقنعه از پوشش‌های اصلی به شمار می‌آمد. مقنعه‌ها به شکل‌های گوناگون مورد استفاده قرار می‌گرفت. زن درباری روی مقنعه تاجی بر سَر دارد و زنان روستایی نواری به دور آن می‌بستند.

روسری یا لچک: در آن دوران، انواع روسری کوچک و بزرگ با نوار یا تاجی همراه بود. «ملکه روسریی بر سر دارد که تا پایین گردن را می‌پوشاند. نوار دور سرش یادگار و نشانه‌ای از پوشش‌های سر در عهد باستان است و آنچه روی سر به صورت مثلث رها شده است، تازگی دارد». (شهشهانی، تاریخچه پوشش سر در ایران، ص ۹۵ )

قَبا: یکی از اصلی‌ترین لباس‌های زنان در این دوره است. قبا به دو شکل بوده است: یکی قبای بلند، آستین کوتاه که جلوی آن باز و گرداگرد یقه پوست دوخته می‌شده و گاهی بر روی شانه نیز زردوزی و قلابدوزی می‌کردند. این قباها با آستین کوتاه چون کت بلند خودنمایی می‌کرد. گاه این نوع دارای آستین بلند نیز بوده است. دیگری قبای سه ربعی، آستین کوتاه، جلو بسته و با شکافی در جلو دامن با یقه افقی که اغلب پوست‌دوزی می‌شده است. این قباها گاهی جلو باز نیز بوده که با دکمه بسته می‌شده است و یقه آن سه گوش تا به وسط سینه می‌رسیده است.

چادر: کلاویخو در جای دیگر از سفرنامه اش می‌نویسد: «زن‌های شهری معمولا روی پوشیده‌اند و عجب آنکه چادر سفید داشته‌اند و نقاب سیاه. واقعا مثل ماه زیر میغ رفته‌اند».

سیر تحولی «حجاب» در ایران دوره اسلامی / تن‌پوش بانوان ایرانی از صدر اسلام تاکنون

صفویان

به دلیل توجه صفویان به آداب و رسوم و مذهب خاص ایرانی و مذهب اثنی‌عشری، رشته‌های گوناگون صنعت و هنر، در این دوره پیشرفت شایانی داشته است که در این میان پوشاک بانوان باتوجه به بافت خاص اجتماعی ـ مذهبی آن روزگار شکل خاصی به خود گرفت.

پیراهن‌ها، اغلب رنگارنگ و گلدار و ابریشمی بود و روی آن قبای جلوباز بلندی تا مچ پا به پا می‌کردند و کمربندی به کمر می‌بستند. کلاه کوچک، چارقد، شلوار پنبه‌دوزی شده، جوراب ساقه کوتاه پارچه‌ای از جمله پوشاک و لباس‌هایی بودند که در فصل زمستان مورد استفاده زنان قرار می‌گرفتند.

روبنده:  روبنده پارچه چهارگوشی (مستطیل دراز) بود که در بالای پیشانی به کلاه یا روسری و یا چادر وصل می‌شد و در محدوده چشم، شکافی افقی برای دیدن تعبیه می‌کردند. زنان این دوره صورت خود را با روبنده‌ها می پوشانیدند.

 چادر:  آنچه که در بیشتر سفرنامه‌ها به آن اشاره شده است، پوشش چادر است. البته نوعی مقنعه نیز رواج داشت که علاوه بر موها تا روی سینه را می‌پوشاند. جنس چادرهای آنان نیز متفاوت بود و بستگی به منصب همسرانشان داشت. زنان برای خروج از خانه، چادر سفید و بنفش بر سر می‌کشیدند که سراسر بدن آن‌ها را می پوشانید. چادر را با قیطان یا بندی نگه می‌داشتند.

حجاب زن ایرانی از نگاه جهانگردان

در دوره صفوی حضور جهانگردان در ایران بیشتر شد. این جهانگردان در سفرنامه‌های خود توصیفات جالبی از پوشش زنان ایرانی دارند. مثلا کلاویخو جهانگرد اسپانیایی در سفرنامه‌اش می‌نویسد: «زن‌های شهری معمولا روی پوشیده‌اند و عجب آنکه چادر سفید داشته‌اند و نقاب سیاه؛ واقعا مثل ماه، زیر میغ (ابر) رفته‌اند».

کلودانه جهانگرد و فیلسوف فرانسوی در این رابطه می‌نویسد: زنان ایرانی، بیش از تمام کشورهای مشرق زمین مقید به حجاب هستند. آن‌ها دوست ندارند حتی چشمان خود را به کسی نشان دهند.

یاکوب ادوارد (جهانگرد و طبیب آلمانی) نوشته است: در ایران هنگام صحبت کردن با زنان چادری از طرز تکلم آن‌ها می‌توان به مقام بلندشان پی برد. آنان در خروج از منزل آزادی بسیاری دارند و علیرغم جدا و مستور بودنشان، به همه امور اعمال نفوذ دارند.

ژان شاردن (جهانگرد و فیلسوف فرانسوی) نیز در توصیف لباس اتدورونی و بیرونی زنان می‌نویسد: «پوشش سر زنان، چارقد سفیدی است که تا سر شانه می‌رسد و چادر سفید بلندی که فقط چشم‌ها از پشت آن پیداست و جلو صورت را با پارچه مُشبّک دست باف یا توری می‌بندند. در منزل هم زنان سر خود را می‌پوشانند و تا روی سینه آن‌ها پوشیده است. مشکل می‌توان تشخیص داد که بانوان آریایی برای آزرم و عفت یا به منظور افتخار و عزت یا غرور و تکبر به سوی حجاب می‌روند.

در سفرنامه الئاریوس نیز در این باره آمده است: «زنان سر خود را کاملا می‌پوشانند و روی آن پارچه‌ای می‌اندازند که روی شانه‌هاشان می‌افتد و از جلو، گردن و گلو و سینه‌هاشان را می‌پوشاند (مقنعه) و آنگاه که آهنگ بیرون رفتن می‌کنند با چادر سفید سراسر اندام خود را از سر تا پا می‌پوشانند و رویشان را چنان زیر نقاب پنهان می‌دارند که جز مردمک چشمان چیزی دیده نمی‌شود. زنان ایرانی چهار پوشش جداگانه دارند که از دو تای آن‌ها در خانه و از دو تای دیگر بیرون از خانه استفاده می‌کنند».

افشاریان و زندیان

از ویژگی‌های جامه‌های این دوره کوتاه شدن دامن پیراهن ها (بلوز) و قبا بود و فرم شلوار(تنگ یا گشاد) و جنس و تزیینات آن اهمیت بیشتری پیدا کرد. پوشاک در دروه زندیه عموما به این صورت بود که زنان پیراهن تنگی در بر می‌کردند که پارچه آن اغلب از نخ و ابریشم بود. یقه گرد (بدون یقه) که در وسط آن چاکی به وسیله روبان یا دکمه در زیر گلو بسته می‌شد.

در مواقع احتیاج روی پیراهن، اغلب ارخالق (کت بلندی است که تا نصف بدن را می‌پوشاند) آستین سنبوسه یا کلیجه (کت بلندی که تا روی ران می‌رسید روی از خالق می‌پوشیدند) آستین کوتاه می‌پوشیدند. زنان این دوره مانند مردان، شلوار گشاد و بلندی که از پارچه‌های راه‌راه که به طور مورب دوخته می‌شد، به پا می‌کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتاً بلندی می‌پوشیدند که تا وسط ساق پا می‌رسید.

زنان در این دوره روی سرخود توری یا پارچه زیبایی را به طور آزاد انداخته و با زیور و زینت، موهای خود را می‌آراستند. کفش آن‌ها نعلین یا ساغری نوک برگشته بود که فقط اندکی از سر انگشتان پا در داخل آن قرار می‌گرفت. زنان هنگام خروج از منزل چادر سیاه یا بنفش یا نیلی تند به سر می‌کردند و روی خود را با روبنده کاملا می‌پوشاندند.

سیر تحولی «حجاب» در ایران دوره اسلامی / تن‌پوش بانوان ایرانی از صدر اسلام تاکنون

تاریخچه برهنگی در ایران

رسوخ فرهنگ برهنگی در کشور ایران از دوره صفویه آغاز شد. در قرن ۱۱ هجری (۱۷ میلادی) همزمان با گسترش بی‌سابقه روابط سیاسی تجاری ایران با کشورهای اروپایی و حضور بیگانگان در دربار، سبک‌های نقاشی فرنگی (که پس از رنسانس به عرصه‌ بی‌بند و باری جنسی کشیده شده بود) به ایران راه یافت. نقاشان اروپایی به ایران آمده و به نقاشی شاهان و اشراف می‌پرداختند. برخی از نقاشی‌های این نقاشان اروپایی بر روی دیوارنگاره‌های چهل ستون باقی است.

ثروتمندان، شاهان و درباریان مهمترین مشتریان و سفارش دهندگان بودند و نقاشان ایرانی را برای یادگیری شیوه‌های جذاب و لذت ‌بخش‌تر از صحنه‌های رزم و بزم و … به اروپا می‌فرستادند. مثلا رضا عباسی، و محمد زمان و ... که در کپی‌برداری از شیوه‌های فرنگی رنسانسی و تلفیق آن با سبک ایرانی مشهور هستند، بیشترین نقش را در ترویج فرنگی‌سازی هنر ایران و تقویت بنیان‌های مدرنیسم داشتند. برخی از این نقاشان کمال مطلوب خود را در آثار نقاشان رنسانس چون رافائل می‌دانستند لذا به کپی‌برداری از آثار آنان می‌پرداختند. این روند در زمان قاجار و سپس پهلوی به اوج خود رسید.

هر چند در این دوره برای اولین بار تصاویری از زنان بدون پوشش کامل و حجاب در برخی دیوارنگاره‌ها و پرده‌های کاخ‌های شاهانه (مثلا چهل ستون و …) دیده شد، اما عملاً بانوان ایرانی تأثیری از این بی‌حجابی ‌نپذیرفتند و همواره با پوشیدگی و حجاب اسلامی در جامعه ظاهر می‌شدند.

قاجاریان

مسئله تغییر پوشش در ایران، به صورت غیررسمی از دوره قاجار آغاز شد. در دوره فتحعلی‌شاه برای اولین بار تغییراتی در شکل پوشش مردان صورت گرفت. در این دوره رفت‌وآمد هیئت‌های اروپایی به دربار ایران برای عقد قراردادهای سیاسی ــ نظامی موجب شد دربار ایران به‌تدریج با تحولات اجتماعی اروپا آشنا شود.  همچنین، چند خیاط فرانسوی را به دربار قاجار اعزام کردند تا برای شاهزادگان قاجار لباس‌های اروپایی بدوزند. تحولی که تا این زمان در میان زنان ایرانی رخ داده بود، قرار گرفتن روبند به جای نقاب بود.

اولین تغییرات اساسی در پوشش زنان مربوط به زمان ناصرالدین شاه است. ناصرالدین شاه با دیدن بالرین‌های «سن پترزبورگ» که شلوار بافته‌ چسبان و نازکی به پا می‌کردند و دامن‌های بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن می‌پوشیدند، تصمیم گرفت زن‌های حرمسرای خود را به این شکل درآورد.

او بعد از بازگشت به کشور دستور داد تا زنان حرمسرا دامن کوتاه بپوشند. در عکس‌های به جامانده از حرمسرای قاجار، زنان بالاپوشی به شکل سنتی خود دارند؛ اما بجای دامن بلند، دامنی کوتاه همراه با جوراب به تن دارند، نیمی قجری و نیمی اروپایی! البته در هیچ یک از تصاویر زنان این دوره تصویر زنی بدون روسری دیده نمی‌شود. سلیقه شاه اندک و آرام از درون حرمسرا به بیرون سرایت کرد و بسیارى از زنان و دختران خواص نیز به آن گراییدند اما این خواست در میان مردم عادی و به دلیل فضای مذهبی حاکم بر جامعه، جای خود را پیدا نکرد.

تاج‌السلطنه، مروج رفع حجاب

یکی از شاهدخت‌هایی که تحت تاثیر لباس جدید قرارگرفت، تاج‌السلطنه است که از مروجان رفع حجاب بشمار می‌رود پس از مشروطیت و به قدرت رسیدن گروهی از طرفداران غرب، روند نوگرایی و تجددخواهی شکل تازه‌ای به خود گرفت. شعرایی چون عارف قزوینی و ایرج میرزا، اشعاری در مخالفت با سنن دینی و حجاب سرودند و برخی نویسندگان و علمای دین را به باد ناسزا و مسخره گرفتند.
 
پوشاک قجری

در این دوره پوشش سر را پارچه‌ای به شکل سه‌گوش تشکیل می‌داد که به آن «چارقد» می‌گفتند و از انواع آن می‌توان به دو نمونه‌ چارقد «قالبی» و «آفتاب‌گردانی» اشاره کرد.

لباس بیرونی خانم‌ها، چادر یک‌شکل و همانندی بود که سر تا پای زنان را کاملاً می‌پوشاند و معمولاً از پارچه‌های ابریشمی، پشمی، تافته(کتان) و اطلس بود که به رنگ‌های سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه می‌شد. عموم زنان دیگراز پارچه‌های نخی راه‌راه یا گلدار استفاده می‌کردند که با دو شیوه دوخت از هم شناخته‌ می‌شدند.

بر روی این چادرها روبندی به‌ منظور پوشاندن چهره استفاده می‌شد که پارچه‌های چهارگوش و یا مستطیل شکل بود و قسمت پوشش چشم‌ها را توردوزی کرده بودند. این روبنده ازسوی قلاب‌هایی به پشت سر بسته می‌شد. چگونگی شکل و نوع این قلاب‌ها مشخص‌کننده طبقه اجتماعی فرد بود و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمه‌ای به نام «چاقچور» تشکیل می‌داد. در اواخر دوره‌ی قاجار، نوعی روبنده به نام «پیچه» متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه می‌شد.اما لباس زنان ایلیاتی و روستایی که اکثر آن‌ها در کارهای اقتصادی خانواده سهمی داشتند، به‌مراتب شکل راحت‌تر و آزادتری داشت. بیشتر آن‌ها از همین لباس‌های محلی امروزه استفاده می‌کردند.

زنان حرمسرا نیز در دوره ناصرالدین شاه به جای پوشیدن چاقچور( شلواری فراخ و دو پاچه به هم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را مستور می‌داشت و زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می‌پوشیدند) شلیته‌هاى کوتاه می‌پوشیدند و سر و موى خود را نیز با روسرى‌هاى سفید ساده بپوشانند.

از زمان سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان دوره قاجار، کت و دامن و پیراهن فرنگی، به ویژه در میان زنان طبقه مرفه، افزایش یافت. خانواده‌های وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده می‌کردند و زنانی چون «قرة‌العین» بهایی نیز بدون حجاب در جمع مردان ظاهر می‌شدند.

قرة‌العین(یک زن بهائی)، اولین کسی است که در دوره قاجار، نه تنها بی‌حجاب در جامعه مردان ظاهر شد بلکه بدون هیچ واهمه‌ای عقاید سخیفِ بابیان در مورد اشتراک جنسی (یک زن می‌تواند با چند مرد زندگی زناشوئی داشته باشد) را توصیف می‌کرد. 

پهلوی اول

پوشاک ایرانی‌ها طی سال‌های اولیه سلسله پهلوی، به طور کلی شبیه پوشاک دوره قاجار بود. اما به دلیل سیاست‌های غربگرایانه رضاخان و روشنفکران عصر پهلوی تلاش‌ها برای تغییر سراسری پوشش در ایران آغاز شد. بدین گونه قوم ایرانی که از اعصار باستان اعتقاد به پوشیدگی و مستوری زن داشت و حتی خدایان و الهه‌های خود را در اوج پاکی و قداست می‌پرستید و با قبول دین اسلام و تأکید و تأیید این دین بیش از پیش بر پوشیدگی زنان دقت می‌کرد، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفت.

مقدمه‌چینی‌ برای کشف حجاب قانونی

۱. تصویب قانون اتحاد البسه

از دید طراحان کشف حجاب، مخالفت مرد با حضور بی‌حجاب همسر در معابر عمومی، می‌توانست مانع اصلی پیشرفت برنامه کشف حجاب باشد؛ ازاین‌رو آن ها در برنامه‌های اولیه خود تغییر ذهنیت سرپرست خانواده را مدنظر قرار دادند. به همین منظور در جلسه ۶ دی‌ماه ۱۳۰۷ مجلس شورای ملّی در ۴ ماده و ۸ تبصره، قانونی به تصویب رسید که: «کلیه اتباع ذکور ایران در داخل مملکت مکلّف هستند که به لباس متحدالشکل ملبس شوند».

این قانون ۸ طبقه از جمله مجتهدین، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات، مفتیان اهل سنت، پیشنمازان دارای محراب، محدثین، مدرسین فقه و اصول، روحانیون را مستثنی نمود. و اجرای آن رادر شهرها از فروردین ۱۳۰۸ و در روستاها از فروردین ۱۳۰۹ به تصویب رساند. طبق قانون جدید تمام مردان ایرانى مکلف شدند عمامه و کلاه های سنتی خود را با کلاه پهلوى عوض کنند.

مدتی پس از آن پوشیدن لباس هاى ایرانى (قبا، شال، عبا، پوستین، عمامه و غیره) براى تمام افراد مذکر ممنوع شد و جاى آن را ترکیبى از کت و شلوار و کلاه پهلوى گرفت. شهرنشین های متخلف از قانون، بین یک تا ۵ تومان جریمه نقدی و یا به یک تا هفت روز حبس محکوم می شدند. متخلفین روستایی هم به یک تا ۷ روز حبس محکوم می‌شدند.

بعد از اجرای این قانون در چند شهر کشور، از جمله قم، جهرم و شهرهای مرزی کردستان، بنادر و دشتستان عده زیادی از مردم به مخالفت با آن پرداختند. درمقابل، بازار استفاده از کلاه و لباس فرنگی در بعضی ولایات گرم شد. صدرالاشراف درباره اعتراضات به لباس فرنگی می‌نویسد: «طبع مردم نه فقط از تغییر صورت، بلکه از عملیات شرعی که می‌گفتند مشتبه به اروپایی‌ها و نصاری است، متنفر بودند». کنتس مادفون روزن نیز در کتاب خود، ذیل عنوان «سفری به دور ایران»، نظر یک پیرمرد شمالی را درباره‌ کلاه‌پهلوی این‌گونه نقل می‌کند: «آن‌قدر از این کلاه نفرت دارم که مایلم آن را بدهم به زنم تا به‌جای ماهیتابه از آن استفاده کند». علاوه بر مردم عادی، برخی از رجال سرشناس مانند مستوفی‌الممالک، مخبرالسلطنه و صدرالاشراف تا آنجا که زور و اجباری در کار نبود، از تغییر لباس (البته تا مدت محدودی) خودداری کردند. 

۲.برگزاری دومین کنگره زنان شرق در ایران

این کنگره از ۶ تا ۱۱ آذر سال ۱۳۱۱ برگزار شد و نمایندگان 10 کشور ازجمله ژاپن، ترکیه، هند، سوریه و مصر در آن حضور داشتند. در این کنگره نور خماده از بیروت، سیده فاطمه از عراق و حوری حنیفه از مصر به‌همراه دو ایرانی به نام‌های مستوره افشار و صدیقه دولت‌آبادی اعضای کمیته برگزاری بودند. مهمترین مباحث مطرح شده در این کنگره عبارت بود از: تساوی حقوق زن و مرد در اسلام، لزوم تربیت و تعلیم زنان، احقاق حقوق طبیعی آنان، بیان عقب‌ماندگی زنان شرق از زنان اروپایی و آرزوی رسیدن به زن آمریکایی و اروپایی و همچنین قدردانی از رضاشاه و خاندان پهلوی.

مخبرالسلطنه هدایت، رییس الوزرای رضاخان درباره این کنگره می‌نویسد: «هرچند که در این کنگره تصدیق کردند که مقام زن در اسلام محفوظتر است و شکایات ابتر، اما متأسفانه خانم‌ها پرده‌های کنگره را دریدند و سراسیمه در میدان هواوهوس دویدند. مسکری نماند که نخوردند و منکری نماند که نکردند».

۳.طراحی نظام آموزشی به سبک اروپایی

یکی از ابزارهای جدی کشف حجاب، بهره‌گیری از نظام آموزشی برای تربیت نسلی موافق با کشف حجاب بود. محتوای آموزشی هدفمند، در کنار اجرای برنامه‌های جشن و خطابه در ذم حجاب و مدح بی‌حجابی و انجام حرکات ورزشی و سرودهای مخصوص با ظاهری بی‌حجاب، مدارس دخترانه و دانشسراهای مقدماتی را محل مناسبی برای ترویج فرهنگ بی‌حجابی کرد. علاوه بر این مقررشد مدارس ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط باشد، و کلاس‌های درس با پسربچه‌ها و دختربچه‌های دوازده، سیزده ساله و معلم‌های زن تشکیل شود.
 
۴.سفر رضاشاه به ترکیه

سفر رضاشاه به ترکیه (از ۱۲ خرداد تا ۱۴ تیر ۱۳۱۳) نقطه‌ عطفی در قضیه‌ کشف حجاب بود. در این سفر رضاشاه با سیاست‌های اسلام‌زدایی آتاتورک آشنا شد . تأثیر این سفر بر رضاشاه آن‌قدر زیاد بود که پس از سفر به مستشارالدوله صادق، سفیر ایران در ترکیه، گفت: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم».

همچنین، خطاب به رئیس‌الوزراء (محمود جم) اظهار می‌دارد: «نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول کرده است. به ویژه از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که حجاب را دور انداخته‌اند … دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.» در خاطرات صدرالاشراف نیز آمده است: «رضاشاه بعد از مسافرت ترکیه، در غالب اوقات، ضمن (اشاره به) پیشرفت کشور ترکیه، از رفع حجاب زن‌ها و آزادی آن‌ها صحبت و تشویق می‌کرد».
 در یکی از روزهای تیر ۱۳۱۳، در جلسه‌ی هیئت وزرا، رضاشاه از علی اصغرحکمت، وزیرمعارف می خواهد برای رفع حجاب برنامه‌ریزی کند. حکمت نیز طرحی را به این مضمون آماده می کند: «در مدارس، دخترها در حضور مهمانان مرد، نطق کنند و جشن برپا کنند و بعد در شهرها، هریک از وزرا و مأمورین عالی‌رتبه در مجالسی با حضور زنان شرکت جویند و در عین حال، یک محلی به اسم کانون بانوان تشکیل شود که در آنجا بانوان تحصیل‌کرده جمع بشوند و آن کانون کارش این باشد که رجال و دانشمندان معروف تهران را دعوت کند که در آنجا برای حضار، اعم از زن و مرد، خطابه‌ای راجع‌به مقام زن در جامعه به‌خصوص در جامعه‌ی اسلام بیان کند.

ماده‌ بعد این بود که اجازه داده شود در مدارس ابتدایی تا سال چهارم، مدارس به‌صورت مختلط باشد. دبستان‌ها از بچه‌های ذکور و اناث که در سن دوازده‌سیزده‌سالگی هستند، تشکیل شود و معلمشان هم زن باشد و بالأخره وقتی که این کارها انجام گرفت و افکار حاضر شد، یک روزی در حضور شاه و خانواده‌اش، جلسه‌ای تشکیل شود و اعلام آزادی نسوان به اطلاع اهل عالم برسد». به گفته حکمت، «این برنامه را عیناً تصویب فرمودند. ما هم عیناً اجرا کردیم». 

سیر تحولی «حجاب» در ایران دوره اسلامی / تن‌پوش بانوان ایرانی از صدر اسلام تاکنون

پهلوی دوم

در دوره پهلوی دوم ساست حیازدایی و حجاب‌زدایی به شکل دیگری پیگیری شد. در این دوره آزادی در پوشش اجتماعی وجود داشت اما سیاست‌های فرهنگی علیه حجاب همچنان ادامه پیدا کرد. مهمترین تفاوت کشف حجاب در دوره رضاخان و محمدرضاشاه این بود که کشف حجاب در دوره رضاخان به زور سرنیزه و در دوره محمدرضا به کمک تبلیغات و فعالیت‌های فرهنگی گسترش یافت.

محمدرضاشاه در کتاب «مأموریت برای وطنم» که در سال ۱۳۴۱ نوشته شده است، تلویحاً از روش رضاخان تبری می‌جوید و به منش فرهنگی خود اشاره می‌کند: «مسئله کشف حجاب نمونه‌ای از اقدامات اصلاحی پدرم بود و همین که پدرم از ایران خارج شد، در اثر پاشیدگی اوضاع در دوران جنگ، بعضی از زنان مجدداً به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. ولی من و دولت من از این تخطی چشم‌پوشی کردیم و ترجیح دادیم که این مسئله را به سیر طبیعی خود واگذاریم و برای اجرای آن به اعمال زور متوسل نشویم. امروز در شهرها و قصبات ایران زنان با حجاب دیده می‌شوند ولی روز به روز از عده این زنان می‌کاهد و به تدریج از میان می‌رود».
 
حیازدایی از طریق رسانه‌ها

پهلوی دوم از طریق رسانه‌های گروهی، مراکز آموزشی، ادارات و سینماها تلاش کرد تا زنان را به بی حجابی و برهنگی تشویق کند. در این دوره ارائه تصویر زن مدرن ایرانی در مجلات، رسانه‌های صوتی و به ویژه تصویری، جشن‌ها و مراسم فرهنگی شکل جدیدی به خود می‌گیرد. دیگر بحث بر سر برداشتن پوشیه و نقاب نیست، بلکه به کمک تصاویر و کلمات بخش‌هایی از پوشش زن را حذف می‌کنند.
 
تلویزیون و سینما نقش مهمی در بازتعریف زن ایرانی ایفا می‌کنند. چنانچه موارد سانسور بین سال‌های ۱۳۲۱(تصویب اولین آیین‌نامه رسمی سینما‌ها و مؤسسات نمایشی) تا ۱۳۴۴(تصویب آیین‌نامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید) نیز تغییر می‌کند. در آیین‌نامه سال ۱۳۲۱ درباره صحنه‌های مربوط به عریانی زن و مرد نشان‌دادن صحنه‌های حاوی «روابط نامشروع زنان شوهردار»، «زنان لخت»، «زن و مرد در یک بستر در صورتی که زن و مرد برهنه باشند و فقط پوشش روی تخت خواب حجاب آن‌ها باشد»، منع شده‌‌اند.

در سال ۱۳۴۴ بندهای مذکور به موارد «جزئیات روابط جنسی منحصراً به منظور ارضای خواست‌های پست و جلب مشتری» و «آن قسمت از اندام برهنه زن یا مرد، دختر یا پسر که عیان ساختن آن عفت عمومی را جریحه‌دار می‌کند» (همان)، تقلیل می‌یابند. نمایش صحنه‌هایی از روابط جنسی و بدن برهنه زنان در فیلم‌های داخلی و خارجی در سینماها تا جایی پیش می‌رود که سازمان امنیت و اطلاعات کشور در گزارشی در تاریخ ۲۸/۹/۱۳۵۱ می‌نویسد: «اخیراً سینماهای تهران فیلم‌هایی که باعث تحریک جوانان به فساد می‌شود برروی اکران سینما آورده و این موضوع باعث عصبانیت اکثر مردم شده است».

رسانه‌ها با تمسخر چادر، تبلیغ شنا در کنار دریا، ارتباط دختران و زنان شوهردار با مردان غریبه و… تن‌نمایی زن را ویژگی برتر زنانگی معرفی کرده و خوش صداترین، خوش اندام‌ترین و عریان‌ترین زنان را به عنوان زنان و دختران شایسته معرفی می کردند و برای تبلیغ هر چیزی از تلویزیون گرفته تا بوگیر دستشویی از تنِ زن استفاده می‌کردند.

همچنین، شمس‌الملوک مصاحب، نماینده مجلس سنا و مشاور و سرپرست امور فرهنگی بنیاد پهلوی در انتقاد به وضع سینما می‌گوید: «اکثر فیلم‌های سینما فاقد ابتکار و هنر و اندیشه و هدف و مروج ادبیات مستهجن (چاله میدانی)، قتل و کشتار و تجاوز و ... آن هم در لفافه ترویج فرهنگ ملی هستند. 

انتهای پیام
captcha