به گزارش ایکنا؛ ادبیات کودک و نوجوان بهزعم قاطبه کارشناسان، محققان و پژوهشگران حوزههای تعلیمی-تربیتی (پداگوژیک) و همچنین مبانی جامعهشناسی بهعنوان اصلی بنیادین در حوزه تربیت این گروه سنی که طلایهدار و آیندهساز هر کشور و سامانی به شمار میروند، تعریف و تبیین میشود.
بههمین سبب است که اهمیت اینگونه ادبی در تمامی جوامع در قیاس با سایر آثار برای گروههای سنی دیگر چه در حوزه تولید محتوا و چه در شکل تطبیقِ نگرش فرهنگی با جامعه مبدأ به مراتب در جایگاه بسیار بالاتری قرار دارد.
18 تیرماه به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان همزمان با سالروز درگذشت بزرگمردی است که سهم والایی در به سامان ساختن ادبیات کودک و نوجوان در کشورمان در شاخه تألیف و همچنین اقتباس از داشتههای کهن ادبی برای کودکان این سرزمین با خود به همراه داشته است.
زندهنام عالیمقام مهدی آذریزدی در فصلی خود را هویدا کرد که بیتردید اگر او نبود راه و رسم ادبیات کودک و نوجوان ما امروز با آنچه که میشناسیم منش متفاوتی داشت. چرا که ساحت ترجمان آثار غربی درحال بلعیدن اینگونه ادبی بود و آذریزدی با قلم و مجموعه آثارش توانست هم جرأت نوشتن به نویسندگان داخلی کشور در این حوزه را بدهد و هم خود به الگویی بیبدیل در این عرصه بدل کند.
در عصر و زمانه حاضر که تعدد و تشتت رسانهها و زیست کودکان و نوجوانان در فضای مجازی خود به معضلی جدی در تشدید بحران هویتی و فردی کودکان و نوجوانان بدل شده است، مسئله مهارتآموزی از طریق کتاب و بازوی یاریگر یار مهربان برای نهاد خانواده بهعنوان اصلیترین و مهمترین مرجع و سپس نهادهای آموزشی چون وزارت آموزشوپرورش و نظایری از این دست که متولی حوزه کودک و نوجوان هستند، از اهمیت بالایی برخوردار است. مقولهای که در کنار اهمیت بالایش، کمتر مورد وثوق جامعه کارشناس، پژوهشگر و منتقد سرزمینمان قرار گرفته است.
بر همین اساس و در روزی که به ادبیات کودک و نوجوان اختصاص دارد، روز گذشته با استاد دادبه در ایکنا به گفتوگو نشستیم و در ادامه، مسئله کیفیتسنجی کتابهای مهارتمحور برای انتقال دانش مهارتی، فرهنگی و زیستی در حوزه کودک و نوجوان را با فرهاد فلاح؛ معاون فرهنگی کانون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نویسنده مترجم و ناشر و مریم اسلامی کارشناس ادبی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان نویسنده و شاعر به بحث گذاشتهایم که بخش نخست آن از خاطر شما میگذرد.
لزوم تعامل مستقیم پدیدآورنده با مخاطب هدف
در شروع مصاحبه، اسلامی در گفتوگو با ایکنا و در پاسخ به این پرسش که با توجه به تغییر نسلی که میان کودکان و نوجوانان دهه 80 و 90 با دهههای پیش شاهد هستیم؛ اما آثار ادبیات تولیدی در این حوزه مخاطبان هدف در ارتباطگیری با کودکان نسل جدید توفیق کمتری دارند، دلیل این امر را چه میدانید، با اشاره به این نکته که برای آنکه نویسندگان، شاعران و پدیدآورندگان آثار بتوانند تعامل و ارتباط بیشتری با کودک و نوجوان امروز برقرار کنند باید با این گروه سنی ارتباط نزدیکتری داشته باشد یادآور شد: نویسندگان و پدیدآورندگان میتوانند در نشستها و ارتباطاتی که به شکل مستقیم و رودررو با مخاطبان هدف خود میگیرند، به دیدگاهی دست یافته و این توانایی را کسب کنند تا جهان را از زاویه دید کودک و نوجوان نسل امروز ببینند.
وی با بیان آنکه یکی دیگر از آسیبهایی که امروزه زیاد مطرح میشود متوجه این نکته است که آثار نویسندگان و شاعران برای کودکان و نوجوانان امروز نیست، گویی کودکی و نوجوانی خود را بازتاب میدهند و در ارتباطگیری با مخاطبان هدف خود دچار لکنت میشوند افزود: یکی از مسائلی که این آسیب را به وجود میآورد متوجه این نکته است که ارتباط پدیدآورنده با مخاطب، ارتباط کامل، درست و مطلوبی نیست. اگر ما در هر جایگاهی که متولی کار برای کودک و نوجوانان هستیم، زمینه و فرصت را بهگونهای فراهم کنیم که پدیدآورندگان با کودکان در تعامل بیشتری قرار گیرند توفیق بیشتری خواهیم داشت.
ارتباط مستقیم کودک با نویسنده با تخصیص زنگ کتابخوانی در مدارس
نویسنده مجموعه شش جلدی «نقاشیهای کوچک، شعرهای مهدکودک» در ادامه به ذکر مثالی پرداخت و گفت: ما میتوانیم در مدارس شاهد حضور نویسندگان و مدارس در کلاسی یا زنگی با عنوان «زنگ خواندن» به عنوان یکی از زنگهای برنامهریزیشده و ثابت برای کلاسهای درسی باشیم. انجام این مهم میتواند زمینه ارتباط رودرروی نویسندگان، شاعران و پدیدآورندگان آثار کودک و نوجوان با گروه سنی مخاطبان هدف خود ایجاد کند.
اسلامی خاطرنشان کرد: میتوانیم در زنگ خواندن علاوه بر مطرح کردن یک کتاب برای کودکان و نوجوانان و فراهم ساختن زمینه دیدار رودرروی آنها با نویسنده و شاعر مورد علاقهشان، زمینه آشنایی پدیدآورندگان با دغدغههای کودکان و نوجوانان را از نزدیک فراهم کنیم. به این واسطه آنها میتوانند با دغدغه مخاطبان اصلی و هدف خود از نزدیک آشنا شده و با همین رویکرد برای آنها تولید اثر کنند. در صورت تحقق این رابطه دوسویه، آثار نویسندگان و شاعران با اقبال حداکثری مخاطبان مواجه میشود چرا که با دغدغه و ذائقه مخاطبان اصلی آنها تولید شده است.
کارشناس ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اظهار کرد: همه میدانیم که مخاطب تعیینکننده توفیق یا عدم توفیق یک اثر است. هرچه فضای ارتباط دوسویه میان مخاطبان کودک و نوجوان با پدیدآورندگان آثار این گروه سنی را بیشتر فراهم کنیم، میتوانیم مشکلاتی از این دست را کمتر و کمتر کنیم.
چیستی دلیل نشستن کانون روی زانوهای خود و کوتاه کردن قدش!
فرهاد فلاح؛ معاون فرهنگی کانون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در میزگرد تعاملی ایکنا و در ادامه رویکرد اسلامی به پرسش مطرح شده، با بیان آنکه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان عقل منفصل مسیر تربیتی این گروه سنی شناخته میشود خاطرنشان کرد: اگر ما برای تربیت بازوهای مختلفی را در نظر بگیریم، کانون عقل منفصلی است که نیاز بچهها و شرایط محیط را میبینند و بر اساس «مربی» به عنوان یکی از مؤلفههای جدی در مسیر تربیت فکری و فرهنگی کودک ساختار تربیتی خود را طراحی و پیشاروی کودک قرار میدهد و در این مسیر کتاب را به عنوان یک پازل تربیتی برای کودک در نظر میگیرد.
وی در ادامه با تاکید برآنکه بستری که در آموزشوپرورش شاهد هستیم بستری الزامی برای فرآیند آموزش است؛ اما بستری که در کانون وجود دارد بستر اختیاری، برای زیست تربیتی، مبتنی بر شادی، نشاط و بر اساس اوقات فراغت برنامهریزی شده است تصریح کرد: ماهیت این دو متفاوت است اما مسئله مهم آن است که این دو بازوی تعلیمی و تربیتی باید مکمل یکدیگر باشند نه بهعنوان دو جزیره جداافتاده و دور از هم به فعالیت خود ادامه دهند. این دو نهاد باید بتوانند نقصهای یکدیگر را برطرف و نقاط قوت یکدیگر را ارتقاء بخشند.
نویسنده کتاب «مهد کودک مطلوب؛ ارائه ایدهها و راهکارها» با بیان آنکه وجود این ساختار است که کانون پرورش فکری را به معنای واقعی کلمه تبدیل به کانون کرده است. به بیان دیگر کانون خود را کوچک، قد خود را کوتاه، روی دو زانوی خود مینشیند و با افق کودک منظره را نگاه میکند تا بچهها را بالا ببرد. طبق تحقیقاتی که صورت گرفته نمونه و نظیر مشابهی مانند فعالیت کانون در جهان وجود ندارد. ما در هیچ کشوری در دنیا، ساختاری به گستردگی کانون پرورش فکری کودک کانون نوجوانان نداریم که با این شبکه گسترده به سمت تربیت کودکان و نوجوانان برای آینده بهتر حرکت کند. در این مسیر مهمترین سطح اتکای خود را بر حوزه کتاب قرار میدهد.
نظر مجید مجیدی درباره پرورش فکری هنرمندان
فلاح با اشاره به برگزاری جلسه و نشست مشترک با مجید مجیدی کارگردان شناخته و مطرح کشورمان در دو عرصه ملی و بینالمللی گفت: در آن جلسه، آقای مجیدی به این مساله تاکید کرد که به قطع میتوان گفت 80 درصد نویسندگان، هنرمندان، بازیگران، شخصیتهای مؤثر فرهنگی و هنری که در جامعه میشناسیم و یا حتی برخی مدیران و مسئولان حوزه فرهنگ و هنر کشور، پرورش یافته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستند یا شروع پرورش هنری آنها در کانون جرقه اش خورده است. این اتفاق بسیار بزرگی است که نمونه آن را کمر میتوان در جهان پیدا کرد.
معاون فرهنگی کانون پرورش فکر کودکان و نوجوان خاطرنشان کرد: از دیگر مولفههای موفق کانون آن است که مبنا و مبدأ همه فعالیتهای خود را بر اساس کتاب استوار کرده است. کتاب نه به عنوان شیئی مستقل؛ بلکه به عنوان ابزاری تربیتی با همراهی مربی و خانواده؛ ترکیب و معجونی که کودک و نوجوان در آن زیست میکند، لذت میبرد، جذب میشود و همراهی میکند.
وی ادامه داد: حتی امروز نیز وقتی به کانون پرورش فکری مراجعه کنید، کانون را پر از کودکان و نوجوانان میبینید. شاید امروز دیگر از امکانات پرزرقوبرق خانهها در کانون خبری نباشد. امکاناتی که ممکن است یک کودک در خانه خود داشته باشد بیش از امکاناتی است که در کانون وجود دارد اما علاقه دارد که در کنار دوستان، در کنار مربیای که او را به خوبی درک میکند، زیست کند، رشد کند، فرا بگیرد، تجربه کند و مسیر جدیدی را برای تربیت خود در نظر بگیرد. این مدل بسیار خوبی بوده و جواب داده است.
فلاح با اشاره به الگوی موفق کانون در این حوزه اظهار کرد: در رویکرد پیش رو بنا داریم در حوزه علم و فناوری نیز شاهد نقشآفرینی کانون باشیم. یعنی شکلگیری جریان علمآموزی و آشنایی بچهها با تکنولوژی و علوم مختلف را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کنند. آنچنان که در حوزه ادبیات و هنر نیز قریب به 60 سال است که کانون صاحب این تجربه است و خروجی آن را شاهد هستیم. آن مدل را پیش گرفتیم تا بتوانیم در تربیت نسل علمی آینده نیز رسالت آموزشی و تربیتی خود را به انجام رسانیم. چرا که باید بر اساس نیاز آینده و نه امروز برنامهریزی کنیم. آنچه که کودک امروز به آن نیاز دارد نیازی است که 15 سال آینده با آن مواجه میشود. پس ما با دوراندیشی برای 15 سال آینده باید خوراک او را تهیه کنیم تا پازل تربیتی و تعلیمی او در زمینه فرهنگی، هنری و علمی شکلی درست و مبتنی با هدف متعالی توسعه کشور گیرد.
توجه به نقشآفرینی کتاب در دوران مشغله خانوادهها
اسلامی در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر آنکه شتاب زندگی، تورم اقتصادی و تحریمها باعث شده است تا از دهه 80 به اینسو با توجه به کار کردن پدر و مادر در محیط خارج از خانه، برای تربیت فرهنگی کودک و نوجوان فرصتی کمتری داشته باشند که این مسئله در آینده کودکان و نوجوانان تأثیر مستقیم خواهد داشت. با این رویکرد، برنامههایی فرهنگی ما خاصه نویسندگان، شاعران و مترجمان با محوریت کتاب در پُرکردن این خلاء چه نقشی دارند؟ گفت: معتقدم از زمانی که جامعه به سمتی حرکت کرد که خانوادهها بیشتر وقت خود را در محل کار میگذارند و فرصت کمتری برای بودن با کودکان و حضور در خانه دارند، کتابها میتوانند نقشآفرینی بسیار بهتری داشته باشند.
نویسنده کتاب «رنگهای مسلمانی من» ادامه داد: یعنی خانوادهها اگر به این موضوع توجه داشته باشند که کتاب میتواند به عنوان خوراکی آماده در اختیار کودک قرار گیرد تا رسالت انتقال مهارتهایی که آنها فرصت انتقالش به کودک ندارند را بر عهده کتاب قرار دهند.
راههای رفع بحرانهای فرهنگی و اجتماعی
کارشناس ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با اشاره به آنکه مسئله مهم آن است که کودک امروز در بحران قرار دارد؛ شاغل بودن پدر و مادر، بحران است. تکفرزندی، بحران است. موارد دیگری که میتوان به این مولفهها اضافه کرد یادآور شد: چندی پیش تحقیقی با محور ادبیات کودک و بحران و چارهجویی درباره آن انجام دادم. خروجی آن تحقیق نشان داد که نقش کتاب در برطرفسازی این آسیب بسیار پررنگ است.
وی با بیان آنکه اگر ظرفیت حضور کودکان و نوجوانان را در کانون پرورش فکری کانون با همین ظرفیت در مدارس مقایسه کنیم به هیچوجه این دو مولفه قابلیت تطبیق با یکدیگر را ندارند. اینجاست که انتشارات کانون و کتابهایش رُخنمایی و نقشآفرینی میکند تصریح کرد: اینجاست که موضوع مهارتآفرینی برای کودک و نوجوان در کتابها معنایی صدچندان بیشتر پیدا میکند.
اسلامی در پاسخ به این پرسشها که کدام سازمان و کدام ارگان میتواند اینبار بزرگ را بر دوش بکشد؟ یا چه نهادی میتواند متولی این مسئله باشد که بار مهارتهای ضروری زندگی را برای کودکان و نوجوانان از زمین برداشته و کودکان را در این حوزه آموزش دهد خاطرنشان کرد: امروز زندگی کردن مهارت میخواهد. دیگر مثل گذشته نیست که با هر نگاه و میزان تجربهای که انسان در زندگی کسب میکرد بتواند یک زندگی موفق را اداره کند. باز هم تاکید میکنم زندگی کردن در جهان مدرن مهارت میخواهد. ارتباط گرفتن، فکر کردن، تصمیمگیری، حل مسئله، پیدا کردن دوست و خاتمه دادن به یک دوستی که ممکن است مخرب باشد و تمام اینها مهارت میخواهد.
وی با بیان آنکه شما پرسیدید کجا میخواهد این مهارت را به دوش بکشد؟ تاکید کرد: کانون پرورش فکری بخشی از این رسالت را به دوش کشیده و کارنامه موفقی هم در این زمینه داشته است. در همین گفتوگو اشاره شد کسانی که در حوزههای فرهنگ و هنر نامآور شدند از کانون بیرون آمدهاند. اما بخشی دیگر از رفع این آسیب را باید سازمانهای دیگر برعهده گیرند. مثلاً آموزشوپرورش باید در آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی نقش گستردهتری ایفا کند. کتابهای کودکان نوجوان و ناشران باید توجه بیشتری به این مسئله داشته باشند.
نویسنده کتاب «خیال زیبای من» درباه سهم نویسندگان در رفع این آسیب گفت: تاکید میکنم نویسندگان و شاعران نیز در رفع آسیب مطرح شده سهم دارند. وقتی آنها میخواهند دست به تولید اثر برای کودک و نوجوان بزنند اغلب کودکی با شرایطی استاندارد در ذهنشان تصویر میشود. مثلاً در یک خانواده با پدر و مادر زندگی میکند؛ خواهر و برادری دارد. از نظر وضعیت معیشتی و اقتصادی در سطح متوسط رو به بالا قرار دارد و سپس با این مولفهها شروع به خلق محتوا بریا کودک میکنند. در حالی که در جهان واقعی اینگونه نیست. اگر بخواهیم تحلیل محتوایی داشته باشیم، در اغلب آثاری که برای کودکان و نوجوانان تولید شده با خلأهای موضوعی بسیار زیادی مواجه هستیم. بخشی از رفع این آسیب بر عهده کانون و بخشی دیگر به آموزشوپرورش و سازمانهای متولی کودکان و نوجوان و قسمی دیگر به شاعران، نویسندگان و ناشران بازمیگردد تا با رصد خلأهای موضوعی، ظرفیتها را شناسایی و در سطح گسترده برای کودکان و نوجوانان تولید اثر و محتوا داشته باشند.
خانوادههای امروزی و نیاز به مهارتآموزی
فلاح در بخشی دیگر از این میزگرد در پاسخ به این پرسش که در حوزه مهارتافزایی به واسطه کتاب اگر از کلانشهرها فاصله بگیریم چنین دید گستردهای را در حوزه دانش و سواد رسانهای میان عموم خانوادهها شاهد نیستیم، تا چه حد محیطهایی مثل کانون پرورش فکری کودکان و جوانان و نهادهای دیگر متولی در حوزه تربیت فرهنگی و علمی کودک و نوجوانان توانستند در ارتقاء مهارتی دانش افزایی برای والدین و همچنین تأکید بر انتقال مهارت از سوی کتابها برای این گروه مخاطبان هدف توفیق داشته باشند گفت: در طرح این پرسش تأکید بر عنصر خانواده است اما مسئله اینجاست که آیا در این مسیر خود خانواده از آسیب به دور است.
وی افزود: اخیراً تحقیقی گسترده در گستره ملی با موضوع شناسایی عناصر تهدیدآمیز برای تربیت فرهنگی کودک و نوجوان در عصر و زمانه فعلی انجام دادهایم که نتایج آن در برخی موارد تعجبآمیز بود. از خروجیهای این تحقیق این بود که «خانواده» خود یکی از عناصر تهدیدآمیز در حوزه تربیت کودک و نوجوان شناسایی شده است. خانوادهای که مسلح به ابزار تعلیموتربیت نیست، درک تربیتی بالایی ندارد؛ حال با کودک و نوجوان در زندگی شخصی مواجه است و میخواهد رفتاری مبتنی بر اندیشه و منظومه تربیتی داشته باشد.
معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با تاکید برآنکه این یکی از عناصر تهدیدی است که کودکان و نوجوانان را هدف قرار داده است تصریح کرد: در این پژوهش نشانداده شده است که هر چه سطح مدرک پدر و مادرها افزایش پیدا کرده، درک تربیتی آنها به آن میزان رشد نکرده است. این تهدید را در جامعه شاهد هستیم. یعنی پدر و مادر به دنبال تحصیل رفته؛ اما زیست تربیتی نداشته است. در عواملی که بررسی کردیم یکی از عوامل مسبب این اتفاق، کاهش جمعیت خانوادهها است. در گذشته یک کودک و نوجوان در خانوادهای رشد میکرده که پنج، شش یا هفت نفر زندگی میکردند. کتاب زندگی را درون خانواده ورق میزدند. سیر تولد، رشد، تغذیه، همزیستی، مشکلات، موانع و بحرانها را در یک زندگی پرفرازونشیب تجربه میکردند. شیرینی و تلخی آن را میچشیدند و به یک درکی میرسیدند.
این نویسنده و مترجم ادامه داد: اما در کانون خانوادهای که با یک فرزند در حال رشد است و حال این فرزند خود بزرگ شده و به جوانی تبدیل شده که در خود آستانه تشکیل خانواده یا خانواده خود را تشکیل داده است، او نه تولدی به چشم دیده، نه سیر رشد و زیست را دیده است. درواقع شیوه مواجهه پدر و مادر با عنصر تربیتی را درک نکرده است. وقتی این فرد خود صاحب فرزند میشود بههیچوجه با الفبای تربیتی و زیست کودک آشنا نیست. پس دنبال اینها در بین صفحات کتاب یا اینترنت جستجو میکند.
معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان با تاکید بر آنکه چنین دست از آموزههای اکتسابی و شناختی در کتابها وجود ندارد و باید این دست از شناختها را از نزدیک تجربه کرد خاطرنشان کرد: این مولفه که در مقام آسیب مطرح میشود عنصری بسیار جدی است و باید به آن توجه جدی داشت که چالش جدی ما در حوزه تربیت کودک و نوجوان خود پدر و مادر است. یعنی پدر و مادر مسلح نیست که چگونه با کودک و نوجوان مواجه شود و چه عناصری را برای او فراهم کند. چه کارهایی را انجام دهد و یا در نگاه سلبی چه کارهایی را باید ترک کند.
آسیبی به نام سپردن نقش تربیت خانواده به نهادهای دیگر
فلاح با استناد به موارد ذکر شده یادآور شد: در چنین موقعیتی است که پدر و مادر مأموریتی که بر عهده خودش است را به سازمانهای دیگر واگذار میکند. مأموریت تربیتی را به مهدکودک، مأموریت تربیتی خود را در حوزه قرآنآموزی و معارف دینی به معلمی در مسجد و یا محیطهای تربیت دینی واگذار میکند. مأموریت انس با کتاب را به کانون پرورش فکری واگذار میکند. یعنی به این ترتیب نقشهای اعظم بزرگ تربیتی را از خود سلب میکند.
وی با تاکید بر آنکه کرد: این به هیچوجه به معنای هوشمندی و فهیم بودن پدر و مادر نیست تصریح کرد: به این معناست که او واقعاً توانایی نقشآفرینی در این عرصههای خطیر تعلیمی و تربیت فرهنگی را ندارد. درحالیکه شما میبینید که در گذشتههای دور که بسیاری از عناصر اجتماعی که امروز با آنها مواجه هستیم، وجود نداشت؛ اما بچهها به خوبی تربیت میشدند. چراکه پدر و مادر عنصر تربیت اصلی بودند و پدر و مادر تمامی عناصر تربیتی که برای یک جامعه موفق لازم بود را در خود و نهاد خانواده داشتند یا کسب کرده بودند.
به گفته فلاح، در آن دوران پدر و مادر برای شبنشینی بچهها قصه میگفتند، تاریخ را ذکر میکردند، شعر و شاهنامه میخواندند. چرا کودکان و نوجوانان نسل جدید با شعر آشنایی ندارند؟؛ چون پدر و مادرها شعری نمیخوانند. چرا پدر و مادر برای بچهها قصه نمیگویند و او را در کلاس قصهگویی ثبتنام میکنند؟ تمام کارشناسان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بر این مهم تأکید دارند که برای قصهگویی نباید نگاه آموزشی داشت. قصهگویی آنقدر باید ساده باشد که هر کس بتواند قصه بگوید. پدربزرگها و مادربزرگهای ما هیچوقت در کلاسهای قصهگویی شرکت نکرده بودند؛ اما قصهگو بودند. قصهگویی که هنوز روایت و زنگ صدای آنها را در گوش خود داریم.
قهرمان قصه ما در دوره کنونی خانواده است
فلاح با بیان آنکه بر اساس موارد ذکر شده ساختار شخصیتی نسلهای پیشین شکلگرفته است گفت: بر همین اساس است که ما به جای آنکه در بخشهای دیگر سرمایهگذاری کنیم باید بر پدر، مادرها و والدهای امروز سرمایهگذاری کنیم. کانون نیز به مهم پِی برد و سیاستهای خود را با این شعار جلو میبرد. با این رویکرد قهرمان قصه ما در دوره کنونی خانواده خواهد بود. به جِد به این رسیدیم که خانواده امروز مهارتهای کافی تعلیمی و تربیتی را ندارد. او برای رفع این خلاء به کتاب پناه میبرد و میخواهد فرزندش را بر اساس کتاب تربیت کند!
وی افزود: پس باید در حوزه خانواده سرمایهگذاری را افزایش دهیم. ما نمیتوانیم همه عناصر تربیتی را فقط در کتاب خلاصه کنیم یا بگوییم همه مهارتهای زندگی را فقط باید در کتاب ایجاد کرد. اینکه خانواده میپرسد فرزند من نماز نمیخواند؛ چه کتابی را برای نمازخواندن کردن فرزندم پیشنهاد میکنید به سبب درک اشتباه خانواده در تربیت فرهنگی است. نماز نخواندن و ترک نماز را با کتاب نمیتوان درمان کرد. رفع این آسیب ابتدا باید در خانواده شکل گیرد. وقتی فعل ترک نماز در خانواده وجود دارد مسلم است که کودک و نوجوان سراغ آن نمیرود.
معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان گفت: کتابهای مهارت محور یک پازل از عناصر کلان تربیتی است. در کنار آن مربی، پدر، مادر و نگاه جامعه مؤثر است که همگی بتوانند از این پازل در جای خود با طول و عرض دقیق خود استفاده کنند تا بتوانند اثرگذاری آنرا داشته باشند. ممکن است افتخار پدر و مادر این باشد که 100 کتاب برای کودک خود خریده است. من معتقدم که بسیار کار اشتباهی کرده است. چراکه مواجه کردن کودک بدون برنامه با حجم کتابهای زیاد آسیبزا است.
وی با اشاره به آنکه اینکه من برای بچه تا این مقدار کتاب خریدهام یا ناشناخته و بدون مشورت کتاب خریدهام و توقع دارم بچه کتابخوان شود، به کل روند اشتباهی است ادامه داد: در پاسخ به این پرسش که ما چگونه به پدرها و مادرها آموزش دادهایم که روش انس دادن کودک با کودک باید چگونه باشد؟ باید با قطعیت گفت، ما هیچ آموزشی در جامعه در این حوزه نداریم. ما در دنیا کتابهایی داریم بهعنوان «کتابهای مادر و کودک» که به کتابهای نیممتری مطرح هستند. من فقط یک نمونه از این کتابها را در ایران دیدم. این کتابهایی وقتی باز میشوند تبدیل به یک کتاب یکمتری میشوند. نیم متر روی پای کودک، نیم متر روی پای مادر یا پدر قرار میگیرد.
این مدرس دانشگاه در پایان اظهار کرد: وقتی مادر یا پدر کتاب را میخواند متن جلوی پدر و مادر و تصویر جلوی کودک است. برای آنکه بچه و مادر یا پدر زیست فرهنگی، حس و ارتباط عمیقی با یکدیگر داشته باشند. این یک مثال درخشان برای آنکه پدر و مادر در حوزه کتابخوانی و استفاده از کتاب برای مهارتافزایی و رسیدن به تجربه مشترک توفیق داشته باشند. این تجربه باید با همراهی توأم باشد نه اینکه کودک و کتاب را رها کنیم و بگوییم بچه من کتاب میخواند.
پایان قسمت اول...
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام