به گزارش ایکنا، سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبداللهالحسین(ع)، رویداد فرهنگی ـ هنری «قلم» را با محوریت شخصیت حضرت علیاکبر(ع) و با تدبر در سوره مبارکه «قلم» برگزار میکند. در این راستا حجتالاسلام والمسلمین سیدجواد بهشتی در ۱۰ جلسه در خصوص شخصیت حضرت علیاکبر(ع) مباحثی را مطرح کرد و در ادامه محمدجواد مستشرق به بیان نکات تدبری سوره مبارکه «قلم» پرداخت. بخش چهارم گفتار سیدمحمدجواد مستشرق در باب این سوره به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
در این قسمت قصد داریم به سراغ داستان اصحاب باغ برویم که در سوره مبارکه «قلم» به آن اشاره شده است. داستان جذاب که نکات زیادی دارد و برای هر کسی که بخواهد کار هنری انجام داده و یا خلق اثر کند شنیدن این داستان و توجه به آن جذاب است و این داستان به ما کمک میکند که گروه مخالف پیامبر را بهتر بشناسیم.
آیات 17 تا 33 این سوره اشاره به این داستان دارد و اینگونه آغاز میشود:«إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ ﴿١٧)». قبلاً اشاره شد که قرآن اشاره میکند که مخالفان پیامبر(ص) چه کسانی هستند و خدا پیشانی آنها را به خاک میمالد و اینجا صحبت از این است که آنها را مبتلا کردیم همانطور که «اصحاب جنة» را مبتلا کردیم.
حالا باید دید که این اصحاب جنة(باغ) چه کسانی هستند؛ آنها کسانی بودند که باغی داشتند، در واقع چند برادر بودند که وقتی زمان برداشت محصول رسید شبی با یکدیگر قرار گذاشتند و قسم خوردند که صبح خیلی زود از خواب بیدار شده و بروند و تک تک محصولات باغ را بچینند. «وَلَا يَسْتَثْنُونَ(18)» و این در حالیست که هیچچیزی از آن را به کسی نمیدهیم. برای این کار برنامهریزی کردند؛ توجیهشان هم این بود که سالهای قبل پدرمان میوههای باغ را که میچید همه آن را میان فقیران و مساکین تقسیم میکرد و چیزی برای خودمان باقی نمیماند و حالا این اتفاق نباید بیفتد.
صبح که از خواب بیدار شدند و رفتند سراغ باغ یک دفعه دیدند که تمام آن چیزی که روز گذشته برنامهریزی کرده بودند و قرار بود هنوز کسی از مسکینان نیامده، محصول را بچینند و انتقال بدهند تا به کسی چیزی نرسد، در آتش سوخته؛ اینجا بود که یکی از برادرها شروع به بحث کرد که «فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ(26)* بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ(27)» ما واقعاً گمراهیم بلکه ما محرومیم از آن چیزی که قرار بود به همهمان برسد. آن برادر ادامه داد که مگر من به شما نگفتم تسبیح خدا کنید و اگر میخواهید رزق و روزی بیشتری به دست بیاورید باید بگویید که خدا رزاق است؟
او ادامه میدهد که چرا تسبیح خدا نکردید؟ چرا فکر کردید که ما قدرتمان بیشتر از خداست؟ بعد هم طبق آیه 29 این سوره گفتند: «قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ(29)» سرآخر تسبیح خدا را کردند ولی دیگر دیر شده و عذاب رسیده بود و از این به بعد است که همدیگر را سرزنش کرده و یکدیگر را در این اتفاق مقصر خطاب میکردند. اینجاست که خداوند در آیه 33 میفرماید: «كَذَٰلِكَ الْعَذَابُ ۖوَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ (33)» این است عذاب دنیا و عذاب آخرت بسا بزرگتر است هر چند که مردم اصلاً به آن توجهی ندارند.
اما اشتباه اصحاب باغ چه بود؟ اشتباهشان این بود که احساس کردند اگر برای کسب مال برنامهریزی کنند هیچکسی نمیتواند مانع و جلودار آنها باشد و هیچ اتفاقی هم برای اموالشان مالشان نمیافتد و اشتباه بزرگتر آنها هم این بود که وقتی عزم کاری را کردند به هیچ عنوان خدا را در برنامهریزی خود در نظر نگرفتند و نگفتند در این برنامهریزی ما خدا کجاست؟
این استثنا کردن و خدا را در نظر نگرفتن، اصحاب باغ را به همان چیزی گرفتار کرد که گروه مخالف پیامبر(ص) گرفتار آن هستند، آنها نمیخواستند هیچ خیری به کسی برسانند و اصحاب باغ هم نمیخواستند خیری به کسی برسد.
اگر آدم در هر کاری که آن را انجام میدهد، در هر شغلی که دارد و برای رزق و روزی تلاش میکند، خدا را در نظر نگیرد همه آن اتفاقات ناخوشایند ممکن است بروز پیدا کند و به صفات مخالفان پیامبر(ص) دچار شود یعنی مانع خیر باشد، دروغگو شود، غیبت و تحقیر کند.
داستان اصحاب باغ را میتوان به اشکال گوناگون فهمید و براساس آن داستانهای مختلفی نوشت و با کمک چنین داستانی دین و مقولات دینی را به مردم تفهیم کرد؛ اینکه نباید در زندگی خدا را استثنا و حذف کرد.»
انتهای پیام