فیلم کودک، ابزاری تربیتی است که ما از آن بهره لازم را نمیبریم زیرا تنها در پی سرگرمی صرف یا پیامرسانی مطلق هستیم. این دو روش پاشنه آشیل سینمای کودک شدهاند.
در این راستا خبرنگار ایکنا با احسان سلطانیان کارگردان فیلم کودک در جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان که این روزها در اصفهان در حال برگزاری است گفتوکویی انجام داده که شرح آن در ذیل آمده است.
ایکنا - در آغاز بحث بفرمایید سینمای کودک جدا از وجه سرگرمی تا چه حد میتواند ابزاری برای تربیت کودک و نوجوان باشد؟
فیلم و تصویر روی قلب و ضمیر ناخودآگاه هر فردی تاثیرگذار است. این اتفاق برای کودکان و نوجوان شکلی جدیتر دارد زیرا این رده سنی بیشتر تحت تاثیر آثار نمایشی قرار میگیرند. نکتهای در این میان وجود دارد آن هم اینکه شخصیت کودک از طریق ضمیر ناخودآگاه شکل میگیرد موضوعی که عموماً ما نسبت به این موضوع غافل هستیم. در حقیقت باید گفت آنچه در شخص بالغ رخ میدهد تاثیراتی است که از کودکی در ضمیر ناخودآگاهش باقی مانده است.
در فیلم یا سریالهای کودک حتماً باید آموزش و تربیت به صورت غیرمستقیم اتفاق بیفتد پرداخت غیر مستقیم نیز حتماً باید از طریق قصه رخ بنماید چون مخاطب نوجوان به شدت به قصه و قصه شنیدن علاقمند است و موضوعات تربیتی را تنها در قالب قصه میپذیرد. درباره تاثیر تربیت کودکی در فرد بالغ میخواهم خودم را مثال بزنم. علاقهام به سینما را از طریق پدرم فرا گرفتم چون همیشه سینما رفتن را یکی از تفریحات خانواده خود قرار داده بود. همین مسئله تربیتی روی من تاثیر گذاشته و مرا به سمت سینما سوق داد.
ایکنا - خانواده را باید اصلیترین محلی دانست که در آن تربیت کودک شکل میگیرد سینما تا چه حد توانسته از محور قرار دادن خانواده برای مسائل تربیتی در فیلمهای سینمایی بهره ببرد؟
هسته اصلی آنچه که در سینمای کودک شکل میگیرد در خانواده است به ویژه رفتارهای والدین مهمترین نقش را در تربیت کودکان ایفا میکند بنابراین اگر بتوان به شکل درستی خانواده را در کارهای نمایشی مد نظر قرار داد اتفاق خوبی را در سینمای کودک شاهد خواهیم بود. سینما میتواند از خانواده الگوهای خوبی دریافت کند چون تربیت در خانواده بدون کوچکترین شعاری رخ میدهد. این مسئله در تولیدات سینمایی نیز باید مدنظر قرار گیرد.
ارزیابی من از فیلمهای کودک این است که خانواده در آثار این حوزه نمود واقعی ندارد. ما پدر و مادر را در فیلم میبینیم اما صرفاً آنها والدین هستند در حالیکه مسائل خانواده در کارهای مربوطه دیده نمیشود برای همین تاکید ویژه دارم که فیلمهایی با محوریت خانواده جایش در سینما بسیار خالی است به ویژه در جشنواره کودک این موضوع باید به شکلی ویژه مد نظر قرار گیرد.
ایکنا - اخیرا وزیر ارشاد بیان کرد که سینمای کودک میتواند عاملی در جهت تحکیم خانواده و مسائل تربیتی باشد. برای رسیدن به این خواسته چه ابزاری مورد نیاز است؟
جریانسازی روی سبک زندگی کودک تنها به تولیدات داخلی خلاصه نمیشود بلکه نمود آن را در آثار خارجی هم میتوانیم ببینیم که در جامعه امروزی کاملاً عیان است. اما نکته ویژهای در این موضوع وجود دارد آنهم اینکه فیلم کودک به تنهایی نمیتواند بار تربیتی جامعه را بر دوش کشد زیرا کودک برای شکلگیری شخصیتش نیاز به تکههای مختلف پازل دارد که یکی از آنها سینماست.
فیلمی که قرار است در سینمای کودک جریانساز باشد حتماً باید برای کودک بوده نه درباره کودک، چون این موضوع در بسیاری از کارهای سینمایی مشاهده میشود. دلیلم برای این موضوع یک امر است. فیلمی که درباره کودک ساخته میشود آموزههایش را مستقیم بیان میکند اما فیلمی که برای کودک تولید میشود به قصه متکی است.
نکته مهم دیگر به سبک زندگی و تعریفی برمیگردد که ما از این معنا داریم. سبک زندگی خود تابع مسائل مختلف از جمله روانشناسی است که بدون شناخت آنها نمیتوان موضوعاتی چون سبک زندگی را مورد توجه قرار داد.
ایکنا - آیا فیلم کودک را تنها برای تجربه یک ژانر جدید مد نظر قرار دادهاید یا اینکه علاقمند این شکل از فیلمسازی هستید؟
به شخصه هیچگاه بدون دغدغه به هیچ حوزهای ورود نمیکنم. برای نمونه در گذشته بیشتر فیلمهایم موضوعش زنان بودند. در حوزه کودک نیز دغدغهای برایم شکل گرفت. اینکه بگویم این شکل سینما تنها فانتزی نیست که میتوان از آن استفاده تربیتی برد. الگوهایی که من در فیلمسازی کودک مورد نظر دارم امیر نادری و کیومرث پوراحمد است.
ایکنا - در فاز دوم این گفتوگو به فیلمتان «خیابان ملک» میپردازیم؛ اثری که از آن میتوان به عنوان یک محصول کاملاً تربیتی نام برد. در آغاز به تیتراژ فیلم که کاری جدید و نو است اشاره میکنم که ادای احترامی به کیومرث پوراحمد نیز محسوب میشود. لطفاً پیرامون این موضوع توضیح دهید؟
وقتی خواستم فیلم «خیابان ملک» را بسازم مصمم بودم اصفهان قدیم را در کنار اصفهان امروزی به تصویر کشم, زیرا معتقدم مدتهاست برای کودک، فیلمی در اصفهان ساخته نشده است در حالیکه این شهر پتانسیل بسیار بالایی برای قصهگویی کودک دارد. آخرین فیلمی که برای کودک در اصفهان ساخته شده به فیلم مرحوم کیومرث پوراحمد برمیگردد و این فیلمساز در اثر خود به خوبی فرهنگ شهرنشینی مردم اصفهان را نشان داده است.
در فیلم «خیابان ملک» میخواستم نشان دهم اگر در گذشته دغدغه مجید در آثار کیومرث پوراحمد پیدا کردن یک کراوات یا دیگر اشیا آن زمان بود کودک امروز دغدغههایش چه چیزهایی است؟ درباره تیتراژ فیلم نیز اضافه میکنم شاید بخشی از این تیتراژ ادای دینی به قصههای مجید باشد اما بهره بردن از مهدی باقربیگی در تیتراژ میخواهد بگوید کودک دیروز در زمان حال در قامت یک معلم چه نوع مواجههای با بچههای امروز دارد. جالب است بدانید استفاده از مهدی باقربیگی در تیتراژ را به عوامل نگفتم چون فکر میکردم این مسئله باعث خواهد شد همه چیز تحت تاثیر «قصههای مجید» قرار گیرد برای همین صحنهها را گرفتم سپس روی میز تدوین به خواستهام رسیدم.
ایکنا - «خیابان ملک» را میتوان ادای دینی به مردم اصفهان دانست اما برای رسیدن به این خواسته، اغراق صورت میگیرد چون اکثر شخصیتها سفید هستند. این یکسویهنگری به کار ضربه نزده است؟
تمام شخصیتها سفید نبودند. برای مثال پدر، رگههایی از خاکستری را با خود به همراه دارد حتی رابطه پدر و مادر در فیلم با تنشهایی همراه است. البته باید توجه داشت که در کار کودک نمیتوان همانند درامهای اجتماعی شخصیتهای صرفاً خاکستری را به تصویر کشید زیرا در بحث تربیتی نتایج مثبتی به همراه نخواهد داشت در مجموع تمام تلاش من این بود که فیلم با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
در فیلم میبینیم که پدر به دلیل درگیریهای زیادی که دارد کمتر به خانواده توجه میکند حتی تمام اتفاقات فیلم به واسطه عملکرد پدر رخ میدهد. این مسئله نیز به شکلی استعارهگونه در فیلم مورد توجه قرار گرفته است. مادر نیز اشتباهات خاص خود را دارد. او از نیازهای فرزندانش غافل شده و تنها به کارهای روتین بسنده میکند حتی بخشی از اشتباهات به پدربزرگ خانواده برمیگردد. این بخش از فیلم همان توجه به خانوادهای است که تلاش کردم به آن نگاهی آسیبشناسانه داشته باشم.
نکته دیگری که فیلم پیرامون خانواده به آن توجه داشت یکنواختی زندگی است. «خیابان ملک» میگوید زندگی امروزی در برخی موارد تنها به همنشینی در یک خانه خلاصه شده است بدون اینکه درک متقابلی از طرف مقابل خود داشته باشد. پدر در این فیلم به نوعی میخواهد بچهها را در پایان یک روز کاری از خود دور کنم درحالیکه همان بچهها فردا در کنارش نیستند. این تلنگری است که میخواستم در فیلم به آن اشاره کنم. «خیابان ملک« به والدین میگوید که باید در تک تک لحظات از فرزندان غافل نشوند. نیاز کودک تنها به پوشاک و غذا خلاصه نشده بلکه توجه و همفکری با او نیاز اصلی است.
ایکنا - نیازهای دیگر اعضای خانواده چطور؟ بر نیازهای کودکان تاثیر نمیگذارد؟
متاسفانه نداشتن درک متقابل از یکدیگر در خانوادههای ایرانی امروز به آسیبی رایج تبدیل شده است. این مسئله نشئت گرفته از مشکلاتی است که پیرامون زندگی ما وجود دارد و ما را از درک یکدیگر غافل کرده است. پدرها صرفاً وسیلهای شدهاند که تمام تلاششان برآورده کردن نیازهای مادی خانواده است بدون اینکه به مسائل تربیتی توجه داشته باشند. مادران شاغل نیز بعد از اتمام کار اداری خود در خانه تنها به امورات بچهها میپردازند و از شوهر غافل میشوند!
مشکلی که در ترافیک اصفهان شاهدش هستیم تا حدودی به فرهنگ شهرنشینی برمیگردد. این موضوع در فیلم مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه باغچههایی که در برخی خیابانهای اصفهان قرار گرفته، گاهی مواقع هماندازه خود خیابان است این مسئله اتفاقات ناخوشایند جانبی در پی دارد که نمودی از آن را در فیلم شاهدیم.
ایکنا - سوال بعدی به جشنواره فیلم کودک مربوط میشود. آیا برگزاری این رویداد تاثیرگذاری مثبتی برای ژانر کودک در پی دارد یا اینکه صرفاً یک دورهمی است؟
همه جشنوارههای کودک با هدف رونق این شکل فیلمسازی در کشورهای مختلف برگزار میشود در کشور ما به واسطه عدم اکران مناسب برای فیلم کودک، جشنواره تنها محلی که میتواند فیلمهای این ژانر دیده شود بنابراین اتفاقی خوب قلمداد میشود که برگزاری جشنواره را الزامی میکند. البته خوشبختانه به واسطه پیشرفتهایی که در حوزه انیمیشن صورت گرفته است آثار مربوطه تا حدودی در ارتباط گرفتن با مخاطب موفق بودهاند. فیلمهایی نظیر «بچه زرنگ» یا «پسر دلفینی» مثالی روشن در این رابطه هستند.
ایکنا - سخن پایانی؟
توصیه میکنم برای رونق سینمای کودک از طریق بنیاد سینمایی فارابی بودجهای مجزا برای سینمای کودک در نظر گرفته شود.
انتهای پیام