کد خبر: 4182083
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۱
استاد فلسفه و کلام دانشگاه لبنان:

لزوم توجه بیشتر به فلسفه اسلامی در نظام آموزشی جوامع مسلمان

استاد فلسفه و کلام در دانشگاه لبنان معتقد است فلسفه اسلامی پاسخ‌های قابل توجهی برای حل معضلات اخلاقی و فکری جوامع مسلمان دارد و باید در مدارس و دانشگاه‌های کشورهای اسلامی توجه ویژه‌ای به آموزش فلسفه شود.

 سازمان یونسکو، سومین پنج‌شنبه از ماه نوامبر هر سال را روز جهانی فلسفه نامگذاری کرده است. اولین مراسم بزرگداشت روز جهانی فلسفه در تاریخ ۲۱ نوامبر ۲۰۰۲ برگزار شد.  امسال این روز با آخرین پنجشنبه آبان‌ برابر است.

اندیشمندان مسلمان از دیرباز توجه خاصی به فلسفه یونان پیدا کردند و به مطالعه و تفسیر آرای فلاسفه بزرگی همچون سقراط و افلاطون اقبال زیادی نشان دادند. به تدریج، با مطرح شدن مسائل جدید و الهام گرفتن از منابع اسلامی قرآن، حدیث و سنت نبوی، نوعی از فلسفه با رنگ و بوی اسلامی به وجود آمد.  فلسفه اسلامی یک اصطلاح عام است که می‌توان آن را به اشکال مختلف تعریف و استفاده کرد. این نوع فلسفه، در معنای وسیع، به معنای یک نوع جهان‌بینی‌ اسلامی است که برگرفته از متون اسلامی در مورد خلقت جهان و اراده خالق است. به معنای دیگر فلسفه اسلامی به برخی از مکاتب فکری اطلاق می‌شود که در دوران ظهور و تکامل تمدن اسلامی رشد یافته است.

 به مناسبت این روز، «خضر نبها» استاد فلسفه و کلام در دانشگاه لبنان در گفت‌وگو با ایکنا درباره ریشه‌های فلسفه اسلامی و نقش منابع اولیه و اساسی شکل‌دهنده این دین یعنی قرآن، حدیث و سنت پیامبر اکرم(ص) در شکل‌گیری فلسفه اسلامی سخن گفت. 

رشد چشمگیر فلسفه اسلامی با مکتب ملاصدرا

وی درباره تأثیرپذیری فلسفه اسلامی معاصر از قرآن، میراث پیامبر، فقه و عقاید اسلامی گفت: اول اینکه متون دینی از قرآن کریم و روایات، دیدگاه‌ها و روشنگری‌هایی را برای پرسش‌های عمده فلسفی که فیلسوفان را به خود مشغول کرده بود، ارائه کرده است. از جمله این سؤالات، سؤالاتی است که مربوط به مبدا و معاد است. فیلسوفان به برکت این متون توانستند نظریات فلسفی خود را در این زمینه بر اساس عقل، اما در پرتو این متون تبیین کنند.
دوم اینکه متون دینی، فقه و عقاید اسلامی، راه را برای فیلسوفان برای پرداختن به مسائل و موضوعات جدید و موضوعاتی که تازگی نداشتند باز کرد و ذهن آنها را به کاوش بیشتر و تحقیق در آن مسائل برانگیخت که باعث وسعت بخشیدن و تعمیق فلسفه شد.
سوم اینکه این روند منجر به تأسیس مکتب فلسفی جدید به نام مکتب حکمت متعالیه شد که فلسفه خود را بر اساس برهان، علم و قرآن، یعنی رسیدن به حقایق از طریق عقل، وحی و شریعت، پس از اثبات حقانیت وحی با کمک عقل  پایه‌گذاری کرد. صدر المتألهین مؤسس این مکتب در فلسفه خود جایگاه والایی برای کتاب و سنت قائل بود.  وی می‌گوید:  من در گذشته مشغول تحقیق و تکرار بودم و بارها کتب حکیمان و نظریه‌پردازان را می‌خواندم تا این که گمان کردم کسی هستم. اما آنگاه که بصیرت یافتم و به احوال خود نگاه کردم دیدم اگر به معرفتی درباره مبدأ هستی و  منزه بودن او  از صفات امکان و حدوث و چیزی از احکام معاد برای نفوس انسان رسیده بودم، خالی از حقیقت و حقایق عیان است. این حقایق جز با ذوق و درک معارف وارده در کتاب و سنت مانند علم خدا و صفات و اسماء و کتاب‌ها و رسولان او و معرفت نفس و احوال آن از قبر و قیامت و حساب و میزان و صراط و بهشت ​​و جهنم و چیزهای دیگری که حقیقت آنها جز به تعلیم الهی دانسته نمی‌شود و جز با نور نبوت و ولایت قابل ادراک نیست. 
ورود قرآن و سنت به عرصه فلسفه، برکات فراوانی برای فلسفه اسلامی داشته است، زیرا با این عنصر غنی  که ملاصدرای  شیرازی آن را در فلسفه خود وارد کرد، فلسفه اسلامی  پیشرفت عظیمی کرد و تعداد زیادی از مسائلی که برای فلسفه‌های یونانی، ایرانی یا دیگر فلسفه‌ها و تمدن‌های جهان شناخته شده نبود را پدید آورد. بنابر این مسائل فلسفه جدید اسلامی به تعداد قابل توجهی رسید، در حالی که مسائل فلسفی در عصر یونان از دویست مسئله بیشتر نبود که به لطف فلسفه‌ای که صدرالمتألهین بنا نهاد به هفتصد مسئله رسید.

فلسفه

توجه به بحران‌های اخلاقی در فلسفه شهید صدر

نبها درباره اینکه تا چه اندازه می‌توان از آموزه‌های اخلاقی برای مقابله با چالش‌های جوامع امروزی از جمله پیامدهای اخلاقی فناوری‌های جدید استفاده کرد گفت: ما به این سؤال  از طریق آنچه که شهید صدر در آثار خود به عنوان یک بینش ارائه کرده است پاسخ می‌دهیم. او اولاً مشکلات، چالش‌ها و بحران‌های امت از جمله رهایی از استعمار، نیاز آن به توسعه و پیشرفت فرهنگی و... را با مشکل اخلاقی مرتبط دانست، چرا که عامل همه بدبختی‌ها و مصیبت‌ها، نگاه مادی‌گرایانه و قرار دادن منافع شخصی به عنوان مبنایی برای هر حرکت و فعالیت است.

وی ادامه داد: از دیدگاه شهید صدر، این چالش‌ها با فلسفه اخلاقی مرتبط با جانشینی انسان در زمین مرتبط است، زیرا ارزش‌های اخلاقی  از جانشینی انسان نشأت می‌گیرد و جانشینی الهی روی زمین نقطه شروع هر فرآیند تغییر است بنابر این انسان به همه چیز پیرامون خود با دیدگاه مسئولیت، مراقبت و اصلاح می‌نگرد.
نبها افزود: شهید صدر می‌گوید رشد واقعی از منظر اسلام این است که انسان در جانشینی بر روی زمین، ارزش‌هایی را که معتقد است همه آنها  در وجود خداوند متعال جمع شده که او را خلیفه خود قرار داده  است. صفات و اخلاق الهی از عدالت، علم، قدرت و رحمت نسبت به مستضعفان و انتقام از ظالمان و ظلمی که نهایت ندارد معیار رفتار در جامعه است. در حدیث آمده است: «از اخلاق الهی پیروی  کنید.» از آنجایی که این ارزش‌ها در مرتبه الهی مطلق و بدون حد است و انسان موجودی محدود است، طبیعی است که فرآیند عملی شدن  این ارزش‌ها از سوی انسان در یک حرکت مستمر به سوی مطلق و سیر پیوسته به سوی خدا تحقق پیدا کند. 

وی تأکید کرد: ارزش‌های اخلاقی صرفاً مجموعه‌ای از فضیلت‌هایی که انسان باید بدان آراسته شود و  رذیلت‌هایی که باید از آنها دوری کند نیست آنطور که در آموزه‌های مکاتب اخلاقی باستانی گفته شده است. بلکه رویکردی عمیق و فلسفی به ارزش‌های اخلاقی و پیوند دادن آنها با تغییر و اصلاح اجتماعی است. اخلاق تعهد به انسان و طبیعت، اخلاق مقاومت و مبارزه و رهایی از استبداد درونی انسان و استبداد بیرونی است. نحوه برخورد انسان با سیاست، اقتصاد و فرهنگ را مشخص می‌کند، او موجودی مسئول است که با تجسم ارزش‌های اخلاقی نهفته در خلافت در جامعه، خلافت  خداوند متعال در زمین را نشان می‌دهد. ارزش‌های اخلاقی درونی شده در افراد است که جرقه دگرگونی‌های اجتماعی را می‌زند.

این استاد لبنانی ادامه داد: ارزش‌های اخلاقی آنگونه که در آموزه‌های مکاتب اخلاقی باستانی گفته شده است صرفاً مجموعه‌ای از فضیلت‌هایی که انسان باید بدان آراسته شود و رذیلت‌هایی که باید از آنها دوری کند نیست. بلکه رویکردی عمیق و فلسفی به ارزش‌های اخلاقی و پیوند دادن آنها با تغییر و اصلاح اجتماعی است. این نوع اخلاق، شامل تعهد به انسان و طبیعت، اخلاق مقاومت و مبارزه و رهایی از استبداد درونی انسان و استبداد بیرونی است. نحوه برخورد انسان با سیاست، اقتصاد و فرهنگ را مشخص می‌کند. انسان موجودی مسئول است که با تجسم ارزش‌های اخلاقی نهفته در خلافت خداوند در جامعه، جانشینی او بر روی زمین را عملی می‌سازد. ارزش‌های اخلاقی درونی شده  در افراد  است که جرقه دگرگونی‌های اجتماعی را می‌زند.
وی افزود: این اخلاق با پیوند با خداوند متعال در دو چیز متمایز می‌شود: انرژی عظیمی که مردم را بسیج می‌کند و تعهدی که در قبال انسان دارد، اما این تعهد مبتنی بر اعتقاد درونی و تقوا است که او را به فراتر رفتن از خودخواهی‌های خود می‌کشاند تا منافع خود را به نفع ارزش‌های اخلاقی الهی فدا کند.  فرآیند اصلاح و تغییر مبتنی بر اخلاقیات مرتبط با خداوند است. تغییر و رهایی در جامعه حاصل نمی‌شود مگر اینکه فرد از روی الزام و اعتقاد درونی شروع به تغییر خود کند. در مقابل، اخلاقی که با منبع الهی پیوندی ندارد، فاقد تأثیر  است؛ مبتنی بر منافع شخصی است و برای تعهد به مسائل اجتماعی و بشردوستانه توجیهی ندارد. تنها اعتقاد به خدا و جهان دیگر است که می‌تواند منافع خصوصی را با منفعت عمومی متعادل کند و انسان را با تمرکز بر خود از تنگ‌نظری رها کند و افق گشودگی به روی جامعه و انسانیت را پیش روی او باز می‌کند و او را از خودخواهی رهایی می‌بخشد. این ارزش‌های اخلاقی مبتنی بر این بینش فلسفی، افراد را به قربانی کردن منافع فوری خود سوق می‌دهد. از این رو است که بیشترین تأثیر اخلاق در انقلاب علیه عقب‌ماندگی و استعمار و در نبرد برای توسعه و دستیابی به توسعه شناختی، فناوری، فرهنگی و غیره بوده است. این به معنای تأثیر ارزش‌های اخلاقی بر حرکت تاریخ است.
وی تأکید کرد: هیچ تغییری در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تمدنی و رهایی از پیامدهای انحرافات اقتصادی، فنی و فرهنگی بدون اخلاق و اخلاق مؤثر بدون ارتباط با خدا وجود ندارد، زیرا وجود این ارزش‌های اخلاقی ناشی از آن ایمان و ارتباط با او است.

جایگاه فلسفه در شکل‌گیری تمدن اسلامی

خضر نبها درباره جایگاه فلسفه در اسلام و نقش آن در شکل‌گیری تمدن گفت:

  1. بیشتر برهان‌های عقاید دینی، از مبدأ وجود خدا گرفته تا سایر باورها، به براهین فلسفی بستگی دارد. برخی از فیلسوفان مسلمان  آثار فلسفی بسیار مهمی از جمله نظریه احتمال ارائه کرده‌اند که از طریق آن وجود خدا را برای قائلین به روش تجربی اثبات کرده است.
    2. تقویت جامعه در برابر تهاجم و بیگانگی فکری که منجر به شکست تمدنی می‌شود.
    3. پاسخگویی به فلسفه‌های الحادی و مادی‌گرایانه که در صورت ترک آن، اعتقادات مسلمانان متزلزل می‌شود و خاستگاه اندیشه تمدن اسلامی از بین می‌رود، زیرا فلسفه با دلیل و برهان روشن، مسلمانان را حمایت و تقویت می‌کند.
    4. نقش هجومی فلسفه به جای تدافعی بودن که موجب گسترش فرهنگ اسلامی می شود.
    5. فلسفه اسلامی در شکوفایی نهضت فکری که جزء ضروری تمدن است، نقش بسزایی داشت.
    6. همه نظریات آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره که زیربنای هر تمدنی را تشکیل می‌دهند، از آنجایی که از جنبه‌های آموزشی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... تشکیل شده، مبانی آن به نظریات فلسفی پیشین برمی‌گردد.
    7. ارائه دیدگاهی عقلانی برای دینی که پروژه تمدنی آن را بر عهده دارد. بنابراین فلسفه باعث می شود پروژه شکل‌گیری یک تمدن، مقبولیت و اعتبار بیشتری پیدا کند.

4- انعکاس ژرفای معرفت بشری که فلسفه بر گرایش‌ها و اهداف انسان ارائه می‌کند. اهداف با دانش متفاوت است. اگر انسان وسعت علم و ژرفای معرفت داشته باشد، در تعیین اهداف و مقاصد خود به امور مادی بسنده نمی‌کند، بلکه آنها را به امور اخلاقی خارج از محدوده عالم مادی می‌رساند. ادراکات انسان را گسترش می‌دهد و او را از چارچوب تفکر فردی و شخصی خارج می‌کند تا به چیزی بالاتر و مهمتر برسد.
5. رفتار نتیجه ایدئولوژی است که آن هم محصول جهان‌بینی است. جهان‌بینی نیز به نوبه خود در نتیجه تحقیقات فلسفی شکل می‌گیرد. یعنی رفتار مردم در جامعه اسلامی منشأ فلسفی دارد.
6. خاموش کردن درخشش ظاهری تمدن غرب و تفکر الحادی نزد مردم با نشان دادن ضعف مبانی فلسفی و فکری آن. این امر به جستجوی تمدنی جایگزین تمدن غرب کمک می‌کند که گرایش به تمدن اسلامی یکی از جایگزین‌های آن است.
7. نقش فلسفه و تأثیر آن در شکل‌گیری تمدن زمانی که همگام با زمانه باشد، مشکلات خود را مطرح کند و برای حل آنها به نظریه پردازی بپردازد. اگر فلسفه اسلامی این نقش را ایفا کند، مردم به درستی و کارآمدی آن ایمان می‌آورند.
8. سهم فلسفه در گفت‌و‌گوی فرهنگ‌ها، ادیان و تمدن‌ها، باعث حرکت به سوی  رشد فکری می‌شود.
9. نقش فلسفه در تشخیص مسائل واقعی از کاذب. ممکن است فرد درگیر مشکلاتی باشد که مشکلات واقعی او نیستند. اما در رسانه‌ها یا جاهای دیگر تبلیغ شده است. در اینجا نقش فلسفه در تشخیص مشکلات واقعی و کاذب مطرح می شود، تا انرژی‌ها و تلاش‌ها با مشغول شدن به چیزهای غیر واقعی هدر نرود.
10.  فلسفه را راهی برای تجدید گفتمان دینی و البته زیر سقف متن دینی و نه مخالف آن دانستن.

لزوم توجه به فلسفه اسلامی در نظام آموزشی

وی درباره  جایگاه فلسفه اسلامی در مطالعات جدید دانشگاهی گفت: از مدارس شروع می‌کنیم که در برنامه‌های درسی ابتدایی و راهنمایی از فلسفه خبری نیست چه رسد به فلسفه اسلامی که به معنای توجه ضعیف به جایگاه تفکر فلسفی و مطالعه متناسب با این مراحل با وجود اهمیت آشنایی با فلسفه است. مقام معظم رهبری می‌فرمایند: بسیاری از مردم جامعه ما حتی فکر نمی‌کنند که فلسفه برای کودک مهم است، برخی تصور می‌کنند که فلسفه نوعی حرف‌های بیهوده است و برخی در آخر عمر به آن روی می‌آورند. اما اینطور نیست، فلسفه شکل‌گیری فکر است و آموزش فهم، و عادت دادن ذهن به تفکر و فهم، و این باید از ابتدای کودکی اتفاق بیفتد. قالب و شکل، در فلسفه کودکان مهم است و همچنین محتوا  اما مبنا روش است، یعنی اینکه کودک از ابتدای کودکی به تفکر و تعقل عادت و به هدف عادت کند. وقتی ایشان از فلسفه صحبت می‌کنند، بدون شک منظور ایشان فلسفه مبتنی بر مبانی اسلامی است.
در مورد دوره متوسطه، فلسفه در برنامه درسی تعلیم و تربیت گنجانده شده است که فلسفه اسلامی کاملاً از برنامه درسی(لبنان) آن حذف شده است، به استثنای برنامه درسی در برخی مدارس. این باعث می‌شود که بگوییم برنامه‌های درسی آموزشی نیاز به اصلاح دارد.
در مورد مؤسسات و دانشگاه‌ها، می‌توان گفت که فلسفه اسلامی در دانشگاه‌های محلی، عربی و اسلامی جایگاهی را که شایسته آن است، به دست نیاورده است، چه رسد به دانشگاه‌های غربی، به استثنای جمهوری اسلامی ایران که فلسفه در آن جایگاه برجسته‌ای دارد. در حالی که گسترده‌ترین مکتب فلسفی، مکتب حکمت متعالیه است، گرچه گرایش‌های دیگری نیز وجود دارند که پیشگامان خود را دارند، مانند فلسفه غرب.

وی افزود: در مورد دانشگاه‌های غربی، دروس فلسفه اسلامی در دپارتمان‌های مطالعات خاورمیانه یا شرق‌شناسی تدریس می‌شود، همانطور که در دانشگاه نیویورک و آلمان که این رشته به طور جدی حضور دارد. گاهی اوقات درس فلسفه اسلامی در گروه‌های الهیات و معارف دینی یا اسلامی ارائه می‌شود. لازم به ذکر است که فلسفه اسلامی در دانشگاه هاروارد و مرکز الولید بن طلال در دانشگاه کمبریج تدریس نمی‌‌شود.
همانطور که اشاره کردیم، اکثر دانشگاه‌های سنتی جهان اسلام به فلسفه اسلامی توجه چندانی ندارند و این امر از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. در دانشگاه‌های تونس، فلسفه اسلامی با قدرت تدریس می‌شود. در مورد دانشکده‌های مطالعات اسلامی در برخی دانشگاه‌ها، رشته فلسفه اسلامی وجود ندارد مانند دانشگاه قطر و دانشگاه زاید و همچنین  در دانشکده‌های علوم اسلامی سایر دانشگاه‌های کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز چنین است.
شایان ذکر است که رشته فلسفه نباید بی ارتباط با مباحث جدید، واقعیت زندگی و چالش‌های جاری باشد و در عین حال به ضرورت دوری از روش خشک که در اکثر کلاس‌های آن وجود دارد توجه شود.

ترکیب عقل و شرع در فلسفه اسلامی معاصر

این استاد لبنانی درباره مبانی فکری و روش شناختی فلسفه اسلامی معاصر گفت: انسجام و هماهنگی در نظام فکری؛ تطابق عقل و شرع؛ سازگاری با مبانی اسلام؛ اینکه منشا هستی خداست؛ ایجاد ایمان از طریق مبانی عقلی و منطقی از مبانی فلسفه اسلامی معاصر است. 
وی افزود: اصول مکتب حکمت متعالیه عبارت است از:

1. پیروی ملاصدرا از روش ترکیب بین برهان و عرفان و قرآن در آشکار ساختن حقایق هستی. در این مکتب، این عناصر با هم همخوانی و هماهنگی کامل دارند.
2. اصالت قرآن. ملاصدرا می‌گوید: هیهات!. جدایی عقل و برهان از قرآن باعث گمراهی است؛ هر که شرع و عقل را با هم جمع نکند در اوج گمراهی است. مصداق عقل، بینایی کامل در صورت نبود بیماری و امراض است، و مصداق قرآن، خورشید است که نور خود را منتشر می‌کند. کسى که از عقل روى گردانده باشد بین او وفرد نابینا فرقى نیست؛ همچنین شرع همراه با عقل، نور علی  نور است.

ترجمه از محسن حدادی

انتهای پیام
captcha