سیدمجید نبوی، پژوهشگر قرآنی، یادداشتی را با عنوان «وحدت و تفرقه: یکی از مهمترین عوامل پیروزی و شکست «اصلاحطلبان» و «اصولگرایان» در انتخابات ریاست جمهوری 1403» در اختیار ایکنا قرار داد.
متن یادداشت به شرح زیر است:
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، اصلاحطلبان با نمایش وحدت بینظیر و انسجام مثالزدنی، توانستند بر رقیب خود غلبه کنند و کلید پاستور را از آن خود سازند. این پیروزی چشمگیر، حاصل یک راهبرد هوشمندانه و برنامهریزی دقیق بود که در آن، اجماع و ائتلاف نقش کلیدی و حیاتی ایفا کردند. اصلاحطلبان با کنار گذاشتن اختلافات و تمایلات شخصی، بر محور منافع ملی و مصالح عمومی گرد هم آمدند و با تشکیل یک جبهه متحد و منسجم، قدرت خود را چندین برابر کردند. این اتحاد و همبستگی، اعتماد و امید را در میان هوادارانشان زنده کرد و آنان را به مشارکت فعال در انتخابات ترغیب نمود.
ائتلاف اصلاحطلبان با دیگر گروهها و جریانهای سیاسی، دامنه نفوذ و تأثیرگذاری آنان را گسترش داد و آنان را به یک نیروی قدرتمند و فراگیر تبدیل کرد. این ائتلاف، توانست طیف وسیعی از آرا و نظرات را در بر گیرد و به یک اجماع ملی برای تغییر و تحول دست یابد.
در سالهای اخیر، یکی از عوامل مهم شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری(غیر از دوران شهید رئیسی)، تفرقه و چنددستگی در میان این جریان سیاسی بوده است. برخلاف اصلاحطلبان که معمولاً در قالب ائتلافهای گسترده و با هماهنگی و وحدت نظر وارد میدان میشوند، اصولگرایان اغلب با چندین کاندیدا و با عدم انسجام لازم به رقابت میپردازند. این تفرقه نه تنها باعث پراکندگی آراء میشود، بلکه پیام عدم همبستگی و اختلافات داخلی را به رأیدهندگان منتقل میکند که در نهایت به کاهش اعتماد عمومی منجر میشود.
1- اختلافات ایدئولوژیک و راهبردی:
هرچند اصولگرایان از لحاظ کلی به اصول و مبانی مشترکی اعتقاد دارند، اما اختلافات ایدئولوژیک و تفاوتهای راهبردی در میان جناحهای مختلف این جریان، باعث میشود تا نتوانند به توافق کاملی برسند و در قالب یک کاندیدای واحد وارد رقابت شوند.
2- رهبریهای متعدد و تضاد منافع:
وجود رهبران متعدد با منافع و دیدگاههای متفاوت در میان اصولگرایان، باعث رقابت درونی و ناتوانی در دستیابی به یک تصمیم واحد میشود. این تضاد منافع و رقابتهای داخلی، بهخصوص در زمانهای حساس انتخاباتی، به شدت تشدید میشود و به تفرقه دامن میزند.
3-تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی:
در دنیای امروز، رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش مهمی در شکلگیری افکار عمومی و تبیین تصویر کاندیداها دارند. اختلافات و درگیریهای داخلی اصولگرایان گاهی اوقات به صورت عمومی و گسترده منعکس میشود، که این امر به تضعیف وجهه عمومی آنان منجر میشود.
4- عدم توانایی در جذب نخبگان و چهرههای جدید:
اصولگرایان در بسیاری از موارد نتوانستهاند چهرههای جدید و نخبگان جوان را به خود جذب کنند و از این جهت دچار نوعی فرسودگی شدهاند. این امر به نوبه خود به کاهش توان رقابتی آنان انجامیده است.
5- پیامدهای تفرقه و عدم انسجام:
پراکندگی آراء: چنددستگی در میان اصولگرایان معمولاً به حضور چندین کاندیدا در انتخابات منجر میشود که این امر باعث پراکندگی آراء و کاهش شانس پیروزی میشود.
کاهش اعتماد عمومی:
مردم وقتی اختلافات و عدم انسجام را در میان یک جریان سیاسی مشاهده میکنند، اعتماد کمتری به توانایی آنان در اداره کشور خواهند داشت. این امر در نهایت به کاهش مشارکت و حمایت مردمی از این جریان منجر میشود.
تضعیف جایگاه سیاسی:
تفرقه و اختلافات داخلی باعث تضعیف جایگاه سیاسی اصولگرایان در برابر رقبای اصلاحطلب و سایر جریانهای سیاسی میشود و آنان را در موضع ضعف قرار میدهد.
6- راهکارها برای غلبه بر تفرقه:
ایجاد ساختارهای همبستگی و ائتلافهای داخلی: اصولگرایان باید به دنبال ایجاد ساختارهای منسجم و همبستگی درونی باشند تا بتوانند با یکصدایی و هماهنگی وارد رقابتهای انتخاباتی شوند.
تقویت رهبری واحد و کارآمد:
وجود یک رهبری واحد و کارآمد که بتواند منافع و دیدگاههای مختلف را به هم نزدیک کند و تصمیمات استراتژیک را به موقع اتخاذ کند، از اهمیت بالایی برخوردار است.
جذب نخبگان و چهرههای جدید:
برای افزایش جذابیت و توان رقابتی، اصولگرایان باید به جذب نخبگان و چهرههای جدید و جوان بپردازند و از ایدهها و انرژیهای تازه بهره بگیرند.
به طور کلی باید گفت که تفرقه و اختلافات درونی یکی از چالشهای اصلی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری بوده است و برای غلبه بر این چالشها، نیاز به تغییر رویکردها و استراتژیهای جدید است.
تجربه انتخابات گذشته به وضوح نشان داده است که وحدت و انسجام داخلی در هر جریان سیاسی، یکی از عوامل کلیدی موفقیت در رقابتهای انتخاباتی است. این اتحاد و همبستگی میتواند در سطوح مختلف از جمله رهبری، بدنه کارشناسی، و بدنه اجتماعی جریان سیاسی نمود پیدا کند و تأثیرات عمیقی بر نتایج انتخابات بگذارد.
3-1- وحدت در رهبری:
هماهنگی و همصدایی در سطح رهبری یک جریان سیاسی، پیامی قدرتمند از انسجام و قاطعیت به جامعه ارسال میکند. این وحدت میتواند در تصمیمگیریهای استراتژیک، تعیین نامزدهای انتخاباتی، و ارائه برنامههای انتخاباتی تأثیرگذار باشد. در مقابل، اختلافات و تشتت در رهبری، میتواند به سردرگمی و بیاعتمادی در میان هواداران و در نهایت کاهش مشارکت آنان در انتخابات منجر شود.
3-2- وحدت در بدنه کارشناسی:
کارشناسان و تحلیلگران هر جریان سیاسی، نقش مهمی در تدوین برنامههای انتخاباتی و ارائه راهکارهای عملی برای حل مسائل کشور دارند. وحدت و همفکری در این بدنه، میتواند به ارائه برنامههای جامع و واقعگرایانه منجر شود که اعتماد عمومی را جلب کند. در مقابل، اختلافات و تضادهای فکری در این سطح، میتواند به برنامههای ناقص و غیر عملی منجر شود که در نهایت به کاهش اعتبار جریان سیاسی در نزد افکار عمومی میانجامد.
3-3- وحدت در بدنه اجتماعی:
بدنه اجتماعی هر جریان سیاسی، مهمترین منبع قدرت و پشتوانه آن در رقابتهای انتخاباتی است. وحدت و انسجام در این بدنه، میتواند به بسیج عمومی و افزایش مشارکت در انتخابات منجر شود. این امر به ویژه در جوامع چندقطبی و متنوع، اهمیت بیشتری پیدا میکند. در مقابل، تفرقه و اختلاف در بدنه اجتماعی، میتواند به کاهش مشارکت و تضعیف جایگاه جریان سیاسی در جامعه منجر شود.
3-4- راهکارهای تقویت وحدت و انسجام:
برای تقویت وحدت و انسجام در جریانهای سیاسی، میتوان از راهکارهای زیر بهره برد:
گفتوگو و تعامل: برقراری گفتوگوهای سازنده و مستمر بین سطوح مختلف رهبری، کارشناسی، و بدنه اجتماعی، میتواند به درک متقابل و نزدیک شدن دیدگاهها کمک کند.
تمرکز بر منافع مشترک: تأکید بر منافع مشترک و اهداف کلان جریان سیاسی، میتواند به کاهش اختلافات و تقویت همبستگی کمک کند.
شفافیت و پاسخگویی: شفافیت در تصمیمگیریها و پاسخگویی به مطالبات بدنه اجتماعی، میتواند به افزایش اعتماد و تقویت وحدت کمک کند.
آموزش و فرهنگسازی: آموزش اهمیت وحدت و انسجام به اعضای جریان سیاسی، میتواند به نهادینه شدن این ارزشها در فرهنگ سیاسی جریان کمک کند.
مردم، رکن اصلی و تعیینکننده در هر نظام و کشوری هستند و مشارکت فعال آنان در انتخابات، تضمینکننده مشروعیت و کارآمدی نظام سیاسی است. حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی، نمایانگر اراده جمعی و خواست عمومی برای تعیین سرنوشت خود و کشورشان است. این مشارکت، نه تنها به انتخاب نمایندگان و مسئولین شایسته منجر میشود، بلکه به تقویت انسجام اجتماعی، افزایش اعتماد عمومی به نظام سیاسی، و ارتقاء سطح مسئولیتپذیری مسئولین در قبال مردم کمک میکند.
4-1- تأثیر مشارکت مردمی در نتیجه انتخابات:
مشارکت بالای مردم در انتخابات، پیامی روشن به جریانهای سیاسی و نامزدهای انتخاباتی ارسال میکند که نشاندهنده اهمیت خواست و اراده عمومی است. این مشارکت، قدرت چانهزنی مردم را افزایش میدهد و آنان را قادر میسازد تا مطالبات خود را با صدای بلندتر مطرح کنند. در مقابل، کاهش مشارکت مردمی، میتواند به تضعیف جایگاه مردم در نظام سیاسی و کاهش توجه مسئولین به مطالبات آنان منجر شود.
4-2- لزوم توجه به مطالبات عمومی:
جریانهای سیاسی و نامزدهای انتخاباتی باید به این نکته توجه داشته باشند که مردم، صاحبان اصلی کشور هستند و مطالبات آنان باید در اولویت قرار گیرد. این مطالبات میتواند شامل مسائلی مانند بهبود وضعیت اقتصادی، تأمین عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد، حفظ محیط زیست، و ارتقای سطح خدمات عمومی باشد. توجه به این مطالبات و تلاش برای تحقق آنها، میتواند به افزایش اعتماد عمومی به نظام سیاسی و تقویت مشارکت مردمی در انتخابات منجر شود.
4-3- راهکارهای افزایش مشارکت مردمی:
برای افزایش مشارکت مردمی در انتخابات، میتوان از راهکارهای زیر بهره برد:
شفافیت و اطلاعرسانی: شفافیت در روند برگزاری انتخابات و اطلاعرسانی دقیق و جامع به مردم درباره نامزدها و برنامههای آنان، میتواند به افزایش آگاهی و انگیزه مشارکت آنان کمک کند.
تسهیل شرایط رأیدهی: تسهیل شرایط رأیدهی برای همه اقشار جامعه، به ویژه برای افراد کمتوان و ساکن در مناطق دور افتاده، میتواند به افزایش مشارکت آنان کمک کند.
گفتوگو و تعامل: برقراری گفتوگوهای سازنده بین جریانهای سیاسی و مردم، میتواند به درک متقابل و نزدیک شدن دیدگاهها کمک کند.
آموزش و فرهنگسازی: آموزش اهمیت مشارکت در انتخابات به مردم، به ویژه به نسل جوان، میتواند به نهادینه شدن این ارزش در فرهنگ سیاسی جامعه کمک کند.
انتهای پیام