کد خبر: 4226169
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۳
دیدار با برادر شهید سلیمانی

پیکری که به سبب انس با قرآن خوشبو بود + عکس

تشییع پیکر شهید ابوالقاسم سلیمانی در گرمای شدید مردادماه سال 67 انجام می‌شود و به جهت وضعیت نامناسب پیکر شهید بیم آن می‌رود که در آن شرایط جوی بویی نامطبوعی دهد ولی برخلاق تصور بوی خوشایندی از پیکر شهید در فضا جاری بود، بویی که انس با قرآن سبب جریان آن بود.

پیکر عرباً عربایی که به سبب انس با قرآن، خوشبو بود + عکسبه گزارش خبرنگار ایکنا، دیدار چهارشنبه‌های اعضای کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ که هر هفته برگزار می‌شود، این هفته چهارشنبه 20 تیرماه اختصاص به خانواده شهید ابوالقاسم سلیمانی داشت. 
 
این دیدار در منزل برادر شهید که بنا به گفته خودش دو سال از او کوچکتر بود و به این واسطه نسبت به خواهر و برادرهای دیگر قرابت بیشتری با وی داشت و به سبب هم‌سن و سالی و همبازی بودن دوران کودکی و نوجوانی، خاطرات بیشتری از او به یاد داشت، برگزار شد.
 
البته آپارتمان برادر شهید در مجتمعی بود که بنا به گفته خودش، سایر خواهران و برادران نیز در طبقات دیگر آن ساختمان سکونت داشتند چرا که این مجتمع در خانه پدری آنها که در جوار امام‌زاده اسماعیل(ع) محله زرگنده قلهک تهران قرار داشت، ساخته شده بود.
 
خانواده بزرگ شهید سلیمانی که پُرجمعیت نیز بودند و به غیر از شهید، 4 برادر و 3 خواهر دیگر را نیز شامل می‌شدند، اصالتی طبسی دارند. مرحوم پدر ایشان سال 32 از طبس به تهران کوچ می‌کند؛ به دلایلی از جمله گرمای هوا و خشکسالی منطقه طبس در این محله از تهران زمینی خریده و خانه‌ای دست و پا می‌کند.
 
 
کوچ پدر موجب می‌شود که جمع کثیری از اهالی فامیل نیز به تهران کوچ کنند اما پدر از همان ابتدای حضورش در تهران، در جوار امامزاده اسماعیل، اقدام به تأسیس هیئتی مذهبی می‌کند که بعدها بخشی از زمین موقوفه امام‌زاده اسماعیل نیز به هیئت و برپایی حسینیه اختصاص پیدا می‌کند.
 
اغلب فرزندان در همان محله تهران متولد می‌شوند و از همان اوان کودکی به واسطه فعالیت پدر در حسینیه با فرهنگ مذهبی و حسینی رشد کرده و نضج پیدا می‌کنند.
 
با این وجود پدر که شیفته فرهنگ اسلام و اهل بیت(ع) است به همین مقدار در تربیت مذهبی فرزندانش بسنده نمی‌کند و هر از گاهی دست فرزندان ذکور خود را گرفته و با طی مسافتی، خود را به مهدیه تهران و پای سخنرانی مرحوم کافی می‌رساند که همه این اقدامات موجب می‌شود که فرزندان در سایه فرهنگ قرآن و اهل بیت(ع) بزرگ شوند.
 
تمامی این اطلاعات را اعضای کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران از زبان برادر شهید می‌شنوند که همانطور که اشاره شد، 2 سال از شهید کوچکتر است؛ شهید ابوالقاسم سلیمانی متولد سال 38 بود و تربیت هیئتی و امام حسینی پدر موجب می‌شود که از همان ابتدا او واله و شیفته این فرهنگ شده و در این مسیر قدم بردارد.
 
 
البته او به تربیت قرآنی  و دینی خویش نیز همت گماشته و فعالیت‌های قرآنی خود را در مسجد محله آغاز کرده و چیزی نمی‌گذرد که به یک مربی قرآنی که معمولاً هم از سبک تلاوت استاد منشاوی تقلید می‌کرد، تبدیل می‌شود.
 
انقلاب که به وقوع می‌پیوندد، شهید سلیمانی به کسوت نیروهای کمیته در جهت برقراری امنیت داخلی درمی‌آید اما چیزی نمی‌گذرد که جنگ تحمیلی آغاز شده و او قصد می‌کند به عنوان نیروی داوطلب در جبهه‌ها انجام وظیفه کند هر چند که در همان ابتدای انقلاب تأمین امنیت شهرهای به سبب تحرکات گروه‌های منافق واجب‌تر از جبهه است با این وجود او سابقه اعزام به جبهه و مناطق عملیاتی را چندین بار در این مدت دارد.
 
در اواخر جنگ در منطقه شلمچه و در پادگان نصر به عنوان مدرسه قرآن مشغول به انجام وظیفه می‌شود؛ برهه‌ای که از آن، همگی به نیکی یاد می‌کنند و شهید سلیمانی طی این مدت موفق به آموزش قرآن به افراد زیادی از نیروهای بسیجی، پاسدار و داوطلب در جنگ می‌شود.
 
اما جنگ در سال 67 و در پی قبول قطعنامه 598 سازمان ملل به پایان می‌رسد با این وجود شرارت‌های صدام تداوم دارد و او نیز همچون سایر رزمندگان در خود احساس وظیفه می‌کند که در این ایام، در عرصه نبرد حاضر شود و وقتی خانواده از او می‌پرسد جنگ که تمام شده پس چه لزومی دارد که او مجدد اعزام شود، می‌گوید که برای تأمین صلح است که می‌روم.
 

بخشی از صوت تلاوت شهید ابوالقاسم سلیمانی

کد
 
اعزام مجدد او به منطقه منجر به شهادتش در 7 مرداد سال 67 می‌شود که با شلیک مستقیم گلوله و اصابت آن به سنگری که او به همراه همرزمش در آن قرار داشته، رخ می‌دهد.
 
پیکر قطعه قطعه شده شهید ابوالقاسم سلیمانی بنا به گفته برادرش به معراج شهدا برای شناسایی منتقل می‌شود که البته به سبب متلاشی شدن و از آنجا که مواجهه پدر و مادر با چنین صحنه‌ای ممکن است بسیار سخت باشد، او به اتفاق یکی از مسئولان معراج اقدام به ترمیم پیکر و صورت شهید می‌کند تا نظاره کردن آن از سوی پدر و مادر کمی قابل تحمل‌تر باشد.
 
تشییع جنازه در هوای گرم مرداد صورت می‌گیرد و نکته جالب توجه اینکه با وجود آنکه اوج گرماست و بیم آن می‌رود که پیکر بوی نامطبوع بدهد اما برادر اذعان می‌کند در تمام این مدت از جسد بوی خوشایندی متصاعد می‌شد؛ تعبیر برادر شهید آن است که بدن کسی که سال‌های زیادی با قرآن انس دارد در هنگام وفات چنین حالتی پیدا می‌کند و سر آخر نیز پیکر شهید نیز در امامزاده علی اکبر(ع) محله چیذر مدفون می‌شود.
 
شهادت شهید ابوالقاسم سلیمانی تأثیر زیادی بر روی پدر و مادر می‌گذارد به ویژه در پدر که ارتباط خوبی با او داشت چراکه آن شهید بیشتر از سایر برادران غمخوار پدر خود بود تا جایی که پدر سال 70 و درست در شب 23 رمضان(یکی از لیالی قدر) در حسینیه ‌و مسجدی که خود بانی آن بود پس از گرفتن وضو و بدون مقدمه و داشتن ناراحتی و بیماری خاصی، بدرود حیات گفت و مادر هم سال 75 به فرزند شهید خود پیوست.
 
اما بنا به گفته برادر، شهید ابوالقاسم از همان ابتدا نیز در بین خواهران و برادران خود متفاوت بود و آخر هم به آنچه که استحقاق آن را داشت و آرزویش را می‌کرد رسید و شهید شد. 
 
 
 

 

انتهای پیام
captcha