
فرح موسی، نویسنده و پژوهشگر لبنانی در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده در زمینه اقدامات اخیر
رژیم صهیونیستی در فلسطین و خاورمیانه و گزینههای پیش روی این رژیم نوشته است:
زشتترین چیز در سیاست، گوش دادن به حرفهای بیهوده در روزگاری خالی از عقل و تدبیر است. هزاران سال پیش، ارسطو فیلسوف یونانی درباره سیاست کتاب نوشت و عقیده داشت که سیاست فلسفه وجود و زندگی است؛ اما وقتی این سیاست به هنر و بازی برای استتار مردم تبدیل میشود، باید مورد توجه قرار گیرد. آن هم در زمانی که سیاست به یک روش و ابزار برای جلب منافع و صنعت مرگ تبدیل شده است.
این همان حقیقتی است که ما امروز با آن زندگی میکنیم؛ اینکه جهان با تمام نهادهای بینالمللی و ارتباطات دیپلماتیک خود بدون توجه به قوانین حقوق بشری، نسبت به جنایات نسلکشی واکنش نشان میدهد و حتی میبینیم که دیوان عدالت و
دادگاه کیفری در اجرای حکم علیه جنایتکاران از مجازات آمریکا هراس دارند.
اکنون زمان ظلم غرب و نژادپرستی آن است. زیرا غرب هنوز معنای سیاست به مفهوم فلسفه زندگی، انصاف، اصلاح و عدالت را متوجه نشده و بیشترین چیزی که این جنایتکار سیاسی بر ما آشکار میکند، طفره رفتنهای سیاسی است که غرب استعمارگر و صهیونیسم جهانی در ادعای پیروزی بر آرمان فلسطین و اکاذیبی درباره محکومیت کشتارها در غزه بر آن تکیه میکنند.
آن دسته از تعابیر سیاسی که ما در رسانههای مختلف میبینیم و میشنویم، بیانگر آرامش و صلح در جهان است گویی که همه نسبت به حقوق ملت فلسطین اهتمام میورزند یا از جنگ علیه لبنان جلوگیری میکنند؛ اما حقیقت اینگونه نیست و همانطور که گفته شد، این سیاستها بر اساس کسب منافع و حمایت از سرمایهداری استعماری بنا شده است!
از آنجا که رژیم صهیونیستی از بدو تأسیس برای این منظور به کار گرفته شده است، برای افراد بابصیرت مشخص است که این رژیم امروز در جنگ موجودیت استعماری خود در منطقه فرو رفته است، از این رو میبینیم که جهان در بسیاری از سیاستهای فریبندهاش تلاش میکند از این رژیم حمایت کرده تا به مقاومت ضربه بزند. اما اگر سیاستهای غرب به آگاهی ملتها پاسخ داده بود، در تعامل با این رژیم اختلاف ریشهای به وجود میآمد.
شاید اصلاً عجیب نباشد که پس از عملیات
طوفان الاقصی و همکاری جبهههای پشتیبانی با آن، سیاستهای مخالف موجودیت این رژیم و کارکرد غربی آن شکل گرفته که موجب شده است متولیان این رژیم خطرات تغییر در سیاستهای جهانی که خواستار حذف این رژیم هستند را احساس کنند.
این همان چیزی است که ما میخواهیم در پرتو شتاب حوادث و آشکار شدن واقعیت سیاستهای فریبنده، چه در غرب و چه در جهان عرب متوقف شود. لذا میگوییم هدف از اجرای سیاستهای دنیای غرب، حمایت از رژیم صهیونیستی و تأیید موجودیت آن است به گونهای که تمامی اتفاقات نشان داد این رژیم دیگر شایستگی حیات ندارد و حامیانش میخواهند آن را برای تداوم غرب در منطقه حفظ کنند. آنها شدیدترین فشارها را برای انجام معاملات سیاسی به سود این رژیم بر متحدان خود تحمیل میکنند، اما جبهههای مقاومت در رد همه سازشهای سیاسی همچنان بر سر موضع خود باقی ماندهاند و اصرار دارند که پیروزی روشن و واضح باشد تا استعمارگران و صهیونیسم جهانی از آن آگاه شوند.
رژیم صهیونیستی اکنون فاقد حداقل نیازهای زندگی بوده و واقعیت این است که گزینههای پیش روی دشمن صهیونیستی بسیار محدود شده است. این رژیم در بین دو گزینه قرار گرفته است؛ یا جنگ و یا جنگ! و هذیانهای سیاسی کشورهای غربی از جمله اینکه اگر جنگ گسترش یابد، آمریکا دیگر توان حمایت از رژیم صهیونیستی را ندارد، اعتباری نخواهد داشت. زیرا آنها میخواهند رژیم صهیونیستی پیروز شود و از طرفی نسبت به منافع خود و پایگاهشان در خاورمیانه هراس دارند.
رژیم صهیونیستی پس از طوفان الاقصی و جنگ 9 ماهه بدون پیروزی، در تنگنای بیشتری قرار گرفته و همه چیز بر اساس محاسبات جدید در چشم انداز و اهداف در حال انجام است. یا جنگ را ادامه میدهد و شکست میخورد، و یا جنگ را متوقف میکند و شکست میخورد؛ پس کدام گزینه برای او امنتر است؟
چه بسا و شاید قطعاً، این رژیم جنگ با لبنان و سوریه را انتخاب کند تا از سوی متحدان باقیمانده خود حمایت شود، به این امید که فرصتی برای زندگی دوباره پیدا کند، اما چگونه میتواند این کار را با توجه به استراتژی جدید که سیاستها و همه روشهای زندگی بر پایه تضعیف پروژه غربی صهیونیستی ـ نه تنها در کشورهای عربی بلکه در کل جهان ـ استوار است انجام دهد؟ زیرا رژیم صهیونیستی از راه نجاتی برای غرب و منافع آن، به بحرانی برای غرب تبدیل شده است.
ترجمه از فرشته صدیقی
انتهای پیام