کد خبر: 4232931
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۳
عباس منوچهری بیان کرد

اهمیت توجه به «زمینه» در مطالعات تاریخ فکری

استاد دانشگاه تربیت مدرس ضمن اشاره به معنا و مفهوم تاریخ فکری، بر این نکته تاکید کرد که در رویکرد تاریخ‌نگاری فکری تکست و کانتکست به یک میزان اهمیت دارند.

به گزارش ایکنا، نشست «تاریخ فکری ایران معاصر؛ تاملاتی روش‌شناختی» با سخنرانی عباس منوچهری، استاد دانشگاه تربیت مدرس، سه‌شنبه 30 مرداد در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانیم؛

دهه هشتاد میلادی در آمریکا دوران اوج مباحث مربوط به تاریخ فکر است. فوکو سال 1984 فوت کرد. ایشان در سال‌های آخر عمر به آمریکا آمده بود، دریدا هم می‌آمد، گادامر هم می‌آمد و خود من یک درس با گادامر داشتم. از آن طرف در انگلستان درباره تاریخ اندیشه بحث‌های جدیدی مطرح شده بود. بنابراین فضا، فضای خاصی بود و دهه هشتاد اوج این مسائل بود. سال 2016 یک مجموعه‌ای در انگلستان درباره تاریخ فکر چاپ شده است ولی به هر حال آنها دقت قاره‌ای‌ها را در این بحث ندارند.

در ایران سه ترجمه درباره این عنوان هست؛ تاریخ روشنفکری، تاریخ فکر و تاریخ فکری. قبل از این مفهوم، وقتی خود واژه تاریخ استفاده می‌شود معلوم نیست صحبت از دانش تاریخ است یا صحبت از امر تاریخ و تاریخی است. آلمانی‌ها این مشکل را ندارند و برای امر تاریخ و دانش تاریخی دو واژه جداگانه دارند. بنابراین ما باید بدانیم وقتی می‌گوییم تاریخ فکری، آیا منظورمان تاریخ‌نگاری فکری است. در یک معنا، تاریخ فکر یعنی فکر در تاریخ. به همین ترتیب تاریخ اندیشه یعنی اندیشه در تاریخ. یعنی موضوع، آرا و افکار و مکاتب هستند. پس آنجا تاریخ هیچ وجه معرفتی ندارد. وقتی منظور از تاریخ فکر، فکر در تاریخ باشد می‌تواند شامل تاریخ فلسفه باشد، می‌تواند تاریخ علم باشد یا حتی تاریخ هنر.

 

تمرکز تاریخ‌نگاری فکری بر دوره معینی از تاریخ

نکته مهم این است که در تاریخ‌نگاری فکری مثل تاریخ‌نگاری سیاسی به دوره‌ها یا دوران معینی از تاریخ فقط از یک جهت مثلا سیاسی یا اقتصادی نگریسته می‌شود. کارهای مرحوم آدمیت تاریخ فکری نبود، چون به خود آرا توجه داشت. وقتی شما می‌گویید در تاریخ فکری مشروطیت موضوع چیست؟ موضوع وضعیت یا مختصات اقتصادی آن دوران تاریخی است. مثلا تاریخ سیاسی ایران بعد از کودتا، یعنی ایران از سال 32 تا 57 یک دوره تاریخی است و شما می‌توانید این دوره تاریخی را بدون ارتباط با ایران سال 20 تا 32 در رشته تاریخ از یکی از وجوه مطالعه کنید.

پس وقتی ما از تاریخ یا تاریخ‌نگاری فکری صحبت می‌کنیم در تاریخ‌نگاری وجهی، مختصات اقتصادی یا سیاسی یا فکری آن دوران را بررسی می‌کنیم یعنی جریان‌های فکری و انواع آفرینش‌ها را بررسی می‌کنیم. در واقع شما می‌توانید بگویید علم یا نظریات علمی در ایران در این دوران را بررسی می‌کنم. این یک نوع تاریخ‌نگاری فکری است. تمام اینها ذیل جریان‌های فکری قرار می‌گیرند. جریان‌های فکری در یک دوره معین نشان‌دهنده ویژگی‌های آن دوران از نظر فکری‌اند مثلا در ایران سال‌های 20 تا 32 جریان‌های فکری چیست.

 

اصل در تاریخ فکری، محوریت کانتکست است

به بیان دیگر اصل موضوع در تاریخ فکری محوریت کانتکست(موقعیت) است نه تکست، یعنی در تاریخ فکری تکست و کانتکست هر دو مهم هستند. در تاریخ فلسفه شما به کانتکست چکار دارید؟ هیچ تاریخ فلسفه‌ای به کانتکست نمی‌پردازد. ممکن است درباره زندگی یک متفکر چیزی بگوید ولی زمان و زمانه اینقدر مهم نیست. بنابراین از نظر مقومات تاریخ‌نگاری فکری، هم تکست مهم است و هم کانتکست. مثلا شعر نیما در ایران آن زمان معین است و ایران در این اشعار، شرایط دوران خودش را بیان می‌کند. بنابراین در تاریخ فکری هم تکست مهم است و هم کانتکست. کانتکست همان زمینه یا زمانه و دوران است.

تاریخ فکری اساسا یک رهیافت مضاعف است. هم برای دیسیپلین‌های مختلفی که با آفرینش‌های انسانی کار دارند مثل فلسفه، فلسفه اخلاق و هنر و هم نظریات علمی مثل فیزیک و نظریه نسبیت. نظریه‌ها در دیسیپلین‌های مختلف از این رویکرد می‌توانند برای تقویت و استحکام مباحث خاص خودشان استفاده کنند. این آفرینش‌ها و دیسیپلین‌های مختلف از یک طرف در رابطه با کانتکست دیده می‌شوند و الآن در دپارتمان‌ها دارند این کار را انجام می‌دهند. اساسا بحث‌های میان‌رشته‌ای هم تا حدی تحت تاثیر این بحث‌ها است و هر نوع نظرورزی سیستماتیک یا خلاقانه را در کانتکست زمانی و اجتماعی آنها می‌سنجند. از سوی دیگر مضاعف بودن یک حیثش این است و از طرف دیگر یک نوع تاریخ‌شناسی است و شما دوران را بهتر می‌شناسید مثلا ایران دوره 32 تا 57 را با این روش بهتر می‌شناسی تا اینکه تاریخ اقتصادی آن را بخوانی.

من به یک نکته دیگر اشاره کنم درباره اینکه تاریخ فکری چکار می‌کند. ما می‌خواهیم ببینیم چه گفته شده است. برای اینکه کانتکست را بفهمیم باید بفهمیم چه گفته شده و چرا گفته شده و معنای آنچه گفته شده چه هست. برای فهم کانتکست ما باید اینها را بفهمیم. از آن طرف ممکن است گفته شود ما باید بدانیم مجادلات و مباحث در یک زمانی چه بوده است تا یک فکر و اندیشه را بفهمیم. در واقع دغدغه اینهایی که چنین نظری دارند تکست است یعنی می‌خواهند بفهمند مثلا جان لاک چه گفته و برای اینکه بفهمند چه گفته باید بدانیم فضایش چه بوده ولی ما می‌خواهیم دوران را از طرق خواندن تکست بفهمیم. یکبار شما می‌گویی می‌خواهم کانتکست را از طریق تکست بشناسیم، یکبار می‌گویی تکست را نمی‌توانم بدون کانتکست بفهمم.

 

انتهای پیام
captcha