خوب گوش کن!
صدای قدمها.
صدای سایش کفشها بر سینه جادهها.
کسی به ندایی آسمانی میگفت هل من ناصر ینصرنی؟
خستگی معنا باخته بود؛ چون خوب این صدا را میشناسیم.
صدای حسین(ع) را که بیوقفه میگوید بیا، بیا، بیا…
عشق حسین(ع) را که برمیگزینی ندای لبیک است که از عمق وجود درون خالی از پر شدهات به نجوایی آرام تا غریوی عاشقانه نامش را بر لبانت جاری میکند.. لبیک یا حسین... لبیک یا حسین... لبیک یا حسین...
چهل روز از مرثیه بیپایان خدا در خاک میگذرد... چهل عمره از بادیه پیمایان عرفات کربلا...
چهل روز گذشت و نه اشکها در چشم دوام آوردند نه حرفها بر زبان؛ روایت درد آسان نیست آقا!
چهل شب است بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانههای آسمان گرفتیم... هنوز میسوزیم...
روایت درد آسان نیست ارباب!
تصویربرداری و تدوین از حامد عبدلی
روایت از امین خرمی
انتهای پیام