حجتالاسلام داود حسینی، مدیر گروه اخلاق پژوهشکده حج و زیارت در گفتوگو با خبرنگار ایکنا، به تحلیل نحوه درونی شدن اخلاق در انسانها پرداخت و به این سؤال پاسخ داد که چرا علیرغم داشتن الگویی اخلاقی همانند حضرت محمد(ص) اخلاقمداری در جامعه به حدی که باید، جریان ندارد و گفت: دو مسئله وجود دارد یکی داشتن اسوه و الگو و دیگری این است که آیا به این الگوی کامل تأسی میکنیم یا خیر؟
وی ادامه داد: برای ما پیامبر اسلام(ص) الگو است؛ قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا؛ قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند». البته نه فقط از یک بعد بلکه از ابعاد مختلف، زندگی پیامبر (ص) میتواند الگوی ما مسلمانان باشد. پیامبر دارای زیباترین اخلاقها در زندگی هستند.
حجتالاسلام حسینی در خصوص اینکه چقدر به این الگو تأسی کردهایم، گفت: ما در بعد تأسی به اخلاق پیامبر اسلام(ص) بسیار ضعیف هستیم. دلیل این مسئله هم این است که برخی مواقع انسانها چیزهایی را دارند اما به داشتههایشان توجه نمیکنند و در جای دیگر به دنبال خواسته خودشان هستند.
وی با اشاره به مطلبی از مرحوم آیتالله العظمی بهجت، گفت: گاهی برخی از مردم نزد ایشان میرفتند و از ایشان میخواستند که ذکری به آنها یاد دهند تا گرفتاری و مشکلاتشان رفع شود؛ ایشان میفرمودند هر آنچه را که بلد هستید عمل کنید؛ همانها ذکر است. گاهی چیزهایی را داریم ولی فکر میکنیم جای دیگر و کسان دیگر ما را به مقصد و مقصود میرسانند. دلیلش این است که یا پیامبر(ص) را خوب نشناختهایم و با ابعاد زیبای اخلاقی ایشان آشنا نیستیم و یا اینکه به دلیل شبهاتی که در ذهن ما ایجاد میکنند که مثلاً چطور میتوان با تأسی به انسانی که قرنها پیش زندگی کرده در قرن 21 انسان موفقی بود، از پیروی از این الگوی بزرگ غفلت میکنیم.
مدیر گروه اخلاق پژوهشکده حج و زیارت ادامه داد: همه اینها نشان میدهد که ما حتی نمیدانیم الگو یعنی چه و اینکه رفتار و زندگی پیامبر الگو است به چه معنی است؟ برخی واقعیات در زندگی بشر وجود دارد که اگر میلیونها سال هم بگذرد، چون در فطرت انسان ریشه دارد و مورد نیاز زندگی انسان بوده و به انسان بودن بشر کمک میکند، تغییر نخواهد کرد و مورد نیاز همه انسانها در همه فرهنگها و اندیشهها است. صفات زیبای اخلاقی، محبت، عشق و دوستی با دیگران صفاتی فطری است که در زندگی پیامبر نمود آشکاری داشته و با دیدن نحوه رفتار و زندگی پیامبر(ص) به صورت ملموس میتوان جلوه عملی اخلاق را دید و آن را در زندگی خود اجرا کرد.
وی تصریح کرد: ما واژه «الگو» و الگو بودن پیامبر را مدام تکرار میکنیم اما مفهوم آن را نفهمیدهایم. از سوی دیگر اگر فرض را بر این بگذاریم که پیامبر و سبک زندگی ایشان را شناختهایم، برای تطبیق زندگی خودمان با زندگی پیامبر اقدام عملی انجام نمیدهیم تا ببینیم چقدر میتواند زندگی ما را زیبا کند و به زندگی ما معنی ببخشد.
حجتالاسلام حسینی اضافه کرد: مسئله دیگر در عدم الگوگیری این است که گاهی کسانی که در جامعه ما از الگوی بودن اخلاق پیامبر(ص) صحبت میکنند و جامعه از آنها انتظار دارد از اخلاق پیامبر تبعیت کنند، در زندگی و رفتارشان نمود عملی اخلاق نبوی را نمیبینیم و همین باعث میشود الگوگیری مردم عادی هم از زندگی پیامبر(ص) ضعیف شود. همانطور که گفته شده است «الناس علی دین ملوکهم؛ مردم بر دین مسئولان و بزرگان سیاسی و حکومتی خود هستند». مردم اگر این الگوگیری از زندگی پیامبر(ص) را در زندگی مسئولان خود ضعیف ببینند، به مرور زمان الگوگیریشان ضعیف میشود.
وی با اشاره به خلأیی که موجب شد الگوهای غیر اسلامی در جامعه ترویج شود، گفت: مسئله مهم دیگری که مقام معظم رهبری مرحله به مرحله و مداوم گوشزد کردند اما آنقدر که باید مورد توجه مسئولان قرار نگرفت و اقدام عملیاتی برای مواجهه با آن طراحی نشد، مسئله تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی بود. ما در معرفی فضائل پیامبر اسلام(ص) کوتاهی کردیم و این خلأ را دشمن با معرفی الگوهای سطحی و خدشه و شبهه وارد کردن به حسن اخلاق پیامبر(ص) پر کرد.
حجتالاسلام حسینی با انتقاد از اینکه اکنون در جامعه ما شخصیتهایی به عنوان الگو مطرح میشوند که حتی در زندگی شخصی خود نیز چندان موفق نبودهاند و فقط در یک بخش یا یک بعد از زندگیشان به شهرت یا موفقیتی رسیدهاند، گفت: کسانی که در ابتدائیترین مسائل اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی خودشان با مشکل مواجه هستند با تبلیغات به عنوان الگو معرفی میشوند ولی ما پیامبر(ص) را با همه ویژگیها و صفات برجستهای که داشتند؛ حسن خلق و محبتی که نسبت به دیگران داشتند، برخوردشان با خانواده، زیردستان، دوستان، دشمنان، ملتها و امتها و ... نتوانستهایم معرفی کنیم ولی دشمن افراد ضعیف و سطحی خودش را به جامعه ما معرفی کرد و نتیجه این شد که ما با همه داشتههای زیبایمان شدهایم ملت ضعیف در اخلاق، همسرداری، همسایهداری، تربیت فرزند، حکومتداری، روابط اجتماعی و ... .
وی در پاسخ به این سؤال که فردگرایی چه نقشی در کاهش ترویج اخلاق نبوی دارد، گفت: بخشی از فرهنگ غرب، فرهنگ فردگرایی است که در آن تأکید میشود شما خود را محور قرار دهید و به نیازها و خواستههای خودتان توجه کنید و مشکل دیگران به خودشان مربوط است. بخشی از مشکل عدم ترویج و اجرایی شدن اخلاق نبوی در کشور به دلیل ترویج این نگاه فردگرایانه است اما در فرهنگ غربی هم وقتی دقیق نگاه کنیم به محبت به همدیگر سفارش و تأکید شده که خانواده بدون محبت اعضا به یکدیگر پایدار نمیماند. هیچ روانشناسی در غرب مطرح نمیکند که خانواده با قانون اداره میشود نه با محبت؛ همه میگویند خانواده با محبت اداره میشود. روانشناسان غربی هم توصیه میکنند که اگر جامعه بخواهد رونق پیدا کند و سالم باشد باید بر پایه عشق و محبت باشد.
حجتالاسلام حسینی افزود: عدهای یک بخش از فرهنگ غرب یعنی فردگرایی را اخذ و در فضای یک جامعه متفاوت آن را تبلیغ میکنند در حالی که هر جامعه مقتضیات فرهنگی خاص خود را دارد. در فرهنگ غرب هم روحیه جمعی، اجتماعی، صفا و صمیمت عامل پایداری جامعه توصیف و عنوان میشود اگر فرهنگ فردگرایی در جامعه حاکم شد مردم آن جامعه به سلامت به مقصد نمیرسند.
وی با ابراز تأسف از اینکه گاهی وقتی میخواهیم از یافتههای دیگران استفاده کنیم به غلط از آن یافتهها استفاده میکنیم، گفت: اندیشمندان غربی پژوهشهای میدانی انجام دادند و در روانشناسی، جامعه شناسی اجتماعی و ... به نتایج خوبی رسیدهاند اما وقتی ما میخواهیم این یافتهها را در جامعه خودمان مورد بهرهبرداری قرار دهیم غلط از آنها استفاده میکنیم. امام راحل در اولین سخنرانی خودشان در بهشت زهرا فرمودند هر چیزی از مظاهر تمدن در کشور ما آمد غلط استفاده شد. وقتی محصولی وارد کشور میشود باید متمم فرهنگی داشته باشد تا بدانیم از این ابزار چگونه استفاده کنیم در حالی که متمم فرهنگی در کنار ابزار جدید قرار نمیدهیم و نتیجه آن بیاخلاقی حتی در استفاده از ابزار و کالاها میشود.
حسینی در پاسخ به این سؤال که برای نهادینه کردن اخلاق نبوی در جامعه چه باید کرد، تاکید کرد: مباحث اخلاقی چیزی نیست که یک شبه محقق شود. مسائل فرهنگی و اخلاقی چه از جنبه خوب و چه از جنبه بد فوری محقق نمیشود پس طی مدت کوتاه هم نمیتوان آن را تغییر داد. ما باید از کودکی برای فرزندانمان زمینه اخلاقمداری را فراهم کنیم. اگر در کودکی پایههای اخلاقی نهادینه نشود، در بزرگسالی تغییر اخلاق بسیار سخت است. مثلاً راستگویی یکی از بهترین ویژگیهای اخلاقی است اما آموزش آن باید از کودکی آغاز شود. وقتی کودک در والدین، مدرسه، جامعه و ... تعارض میبیند و متوجه میشود که حرفی که مطرح میشود با عملی که صورت میگیرد متفاوت است ناخوداگاه دروغگویی را یاد میگیرد و این دروغگویی در او نهادینه میشود در بزرگسالی نیز احساس میکند برای جلب منفعت خودش ضروری است که دروغ بگوید و وقتی در بزرگسالی تعارض منافع به وجود میآید چون راستگویی نهادینه نشده است به راحتی به سمت دروغگویی میرود.
حجتالاسلام حسینی افزود: وقتی در کودکی به بچههایمان راستگویی، احترام گذاشتن به دیگران، حفظ آبروی مردم و ... را یاد ندادیم در بزرگسالی وقتی تعارض موقعیت شغلیشان اقتضا میکند که طرف مقابلشان را بکوبند و آبرویش را ببرند تا خودشان به موقعیت بالاتری برسند، این کار را به راحتی انجام میدهند.
وی تصریح کرد: فراگیری یکسری از آموختهها زمان خاصی دارد و اگر این زمان از دست رفت نهادینه کردن آن ویژگی بسیار سخت و دشوار میشود. فرد در بزرگسالی خودش میفهمد که رعایت این ویژگی اخلاقی سودش به خودش باز میگردد ولی برخلاف آن عمل میکند برای اینکه زمانی که باید این اخلاق در وجودش به عنوان یک فرهنگ نهادینه میشد، این اتفاق نیفتاده است.
مدیر گروه اخلاق پژوهشکده حج و زیارت در پایان گفت: پیامبر(ص) یکی از یارانشان را برای تبلیغ دین اسلام به یمن فرستادند. یکی از سفارشهایی که پیامبر(ص) به این صحابی فرمودند این بود که «بر تو باد توجه به کودکان و نوجوانان؛ نیروسازی را از کودکان و نوجوانان شروع کن». معلوم است که این سنین، سنین طلایی درونی شدن اخلاق است.
انتهای پیام