کد خبر: 4234576
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۱
حجت‌الاسلام مجتبی کلباسی شرح داد

اخلاق و رفتار نیکو؛ مهمترین ابزار پیامبر(ص) برای دعوت مردم

استاد سطوح عالی حوزه با تاکید بر اینکه تربیت و دعوت متفاوت با مقولات دیگر است و بدون اخلاق راه به جایی نمی‌برد، گفت: پیامبر(ص) مربی و معلم انسان‌ها است تا به آنان حکمت و کتاب بیاموزد؛ اساس، دعوت به خداوند، حفظ کرامات انسانی و الهی و تعالی روحی است و این تعالی جز با اخلاق شکل نمی‌گیرد.

مجتبی کلباسیاخلاق آنچنان در سیره و مرام نبی اعظم(ص) جایگاه والا و ویژه داشت که گفته شده است پیامبر(ص) با معجزه اخلاق در کنار قرآن توانست قلوب مردم را به سمت خود و اسلام جذب کند.

در روز رحلت اول شخص عالم اسلام و اسوه اخلاق و مهربانی، خبرنگار ایکنا با حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی کلباسی؛ استاد سطوح عالی حوزه و رئیس مرکز تخصصی مهدویت گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانیم؛

 

ایکنا ـ سیره پیامبر(ص) در مواجهه با مخالفان چگونه بود و نمونه‌هایی از آن را بیان فرمایید؟

آنچه در سیره عملی و رفتار و گفتار حضرت و در قرآن کریم آمده آن است که پیامبر اعظم(ص) شرح صدر بی‌نظیری داشتند که سوره مبارکه شرح بیانگر این ویژگی است؛ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ؛ وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ؛ الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ؛ یا در آیه شریفه 159 آل‌عمران فرموده است: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛ یعنی خداوند تو را نرم‌خو و لین قرار داده است زیرا اگر بدخو و درشت‌خو بودی مردم از اطراف تو پراکنده می‌شدند. 

عمده افرادی که به پیامبر اکرم ایمان آوردند کسانی بودند که تحت تاثیر اخلاق و رفتار ایشان قرار گرفتند و البته برخی افراد هم تحت تاثیر براهین و استدلال قرار گرفتند ولی این مسئله طبیعی است که بیشتر مردم به واسطه اخلاق به چیزی گرایش پیدا می‌کنند. قرآن کریم در مورد پیامبر(ص) این تعبیر عجیب را به کار برده است که، انک لعلی خلق عظیم؛ واژه عظیم در آیات قرآن در چند مورد از جمله خلق پیامبر(ص) به کار رفته است که بیانگر عظمت شخصیت ایشان است؛ در این مسئله تردیدی نیست که برخورد پیامبر(ص) حتی با مشرکان و کسانی که جمعی از مسلمین را در طول دوران مبارزات و جنگ‌ها و غزوات به شهادت رسانده بودند براساس منش و خلق اسلامی و انسانی بود. 

یکی از افرادی که بعدا در زمان امیرمؤمنان(ع) جزء خوارج شد به پیامبر(ص) با خشونت گفت: یا رسول الله اعدل؛ یعنی ای پیامبر با عدالت رفتار کن. یکی از صحابه تندخوی حضرت گفت اجازه دهید گردن این فرد گستاخ را بزنم که با شما اینطور سخن می‌گوید ولی پیامبر(ص) مانع شدند و فرمودند در سیره ما چنین رفتارهایی وجود ندارد که بخواهیم یاران خودمان را بکشیم. 

برخورد ملاطفت‌آمیز و هدایت‌بخش ایشان حتی در جنگ‌ها هم وجود داشت و ایشان سعی بر ترک مخاصمه داشتند مگر مواردی که دشمن با شمشیر به میدان نبرد آمد و قصد داشت کشتار به راه بیندازد که در این صورت چاره‌ای نیست کما اینکه جنگ‌ها و غزوات پیامبر(ص) هم در  این راستا بوده است.

پیامبر(ص) کسی را مجبور به پذیرش اسلام نمی‌کرد. در شان نزول آیه‌ «لا اِکْراهَ فِی الدِّینِ‌» نوشته‌اند که برخی فرزندان مسیحیان تازه مسلمان، به اسلام ایمان‌ نمی‌آوردند و پدران آن‌ها که مسلمان شده بودند، پس از ناامیدی از ایمان ‌آوردن آن‌ها، خدمت پیامبر رسیدند تا آنان را اجبار به پذیرش اسلام کند و این آیه در نهی از این اقدام نازل شد. برخی مفسران شان نزول‌های دیگری نیز برای این آیه نوشته‌اند مثلا در تفسیر الدر المنثور آمده است که این آیه درباره یکی از مسیحیان بنی‌سالم‌ بن‌ عوف به نام حصین نازل شد که دو پسر مسیحی داشت و خودش مسلمان بود و به پیامبر عرض کرد آن‌ها را به اسلام مجبور کردم، ولی ابا می‌کنند... که این آیه نازل شد. 

ایکنا ـ سرّ اینکه پیامبر(ص) اینقدر به اخلاق اهمیت می‌دادند با اینکه در جامعه آن روز خشونت رواج داشت، چیست؟ 

تربیت و دعوت متفاوت با مقولات دیگر است و بدون اخلاق راه به جایی نمی‌برد و پیامبر(ص) هم مربی و معلم انسان‌ها است تا به آنان حکمت و کتاب بیاموزد؛ اساس، دعوت به خداوند و کرامات انسانی و الهی و تعالی روحی است و این تعالی جز با اخلاق شکل نمی‌گیرد؛ لذا قرآن کریم هم به این موضوع اشاره فرموده است که ای پیامبر(ص) تو بر دیگران مسیطر و مسلط نیستی و تو به زور نمی‌توانی دیگران را به مسیر هدایت رهنمون باشی. اساسا مقوله تربیت و هدایت با اخلاق در پیوند است و کسی با ترش‌رویی و خشونت نمی‌تواند به موفقیت برسد ولو اینکه ممکن است مدتی کسی بتواند یک حکومتی را با زور و دیکتاتوری تشکیل بدهد و مردم هم مجبور به اطاعت باشند ولی هیچ‌وقت در دل‌ها رسوخ نمی‌کند و سرنوشت نظام‌های دیکتارتوری و توتالیتر هم نشان‌دهنده این موضوع است.

 70 سال شوروی قصد داشت که مانع آزادی دینی و مذهبی مردم شود ولی نتوانست لذا موفقیت در دین و گسترش آن نیازمند چاشنی اخلاق است. اسلام، دین اخلاق است و پیامبر(ص) با وجود حقانیت مطلق برای اطاعت و تبعیت از روی زور مبعوث نشد بلکه مردم را با محبت و برهان و عقلانیت به اسلام دعوت می‌کرد لذا دأب نبی اعظم و ائمه(ع) اینگونه بوده است.

در روایتی نقل است که عکرمه فرزند ابوجهل روز فتح مکه به سوی یمن گریخت. جماعتی او را از کرم و بزرگواری رسول خدا(ص) و اینکه حضرت کسی را بر گذشته‌اش سرزنش نمی‌کند و نیز بر گناه و جرم گذشته کسی مؤاخذه نمی‌نماید خبر دادند؛ عکرمه بازگشت و ترسان به مسجد الحرام آمد. پیامبر(ص) چون او را دید از جای برخاست و ردای مبارکش را برای او انداخت و میان دو چشمش را بوسید. عکرمه گفت از نزد رسول خدا(ص) بیرون نرفتم مگر اینکه او را از خود و پدر و فرزندم دوست‌تر داشتم. عکرمه به دست پیامبر(ص) مسلمان شد و اسلامش صادقانه بود و در یکی از جنگ‌ها شهید شد.

ابن عباس می‌گوید؛ اخلاق خوش پیامبر(ص) در مرتبه‌ای قرار داشت که روزی در مسجد نشسته بود و اصحاب و یاران آماده به خدمت در حضورش بودند. در این هنگام مردی بیابانی از در مسجد داخل آمد در حالی که شمشیری حمایل داشت و سوسماری در دامن، فریاد زد: ای محمّد! تو جادوگری دروغگو! یاران درصدد برآمدند که او را به قتل رسانند. حضرت آنان را از این کار باز داشت و به آن بیابانی فرمود: برادر عرب که را می‌خواهی؟ گفت: محمّد جادوگر و دروغگو را! فرمود: محمّد منم ولی نه جادوگرم نه دروغگو، بلکه فرستاده خدایم. سپس سوسمار به اذن پیامبر(ص) لب به سخن گشود و همین عامل و برخورد محبت‌آمیز پیامبر(ص) سبب شد تا او ایمان بیاورد.

ایکنا ـ بعد از رحلت نبی اعظم(ص) ماجرای منع کتابت حدیث پیش آمد و صد سال تداوم یافت، با توجه به این سرنوشت روایات موجود از پیامبر(ص) چه مقدار معتبر است؟

بله. ماجرای منع کتابت حدیث تا ابتدای قرن دوم یعنی سال 90 قمری در دوره خلافت عمربن عبدالعزیز تداوم یافت و او این قانون را کنار گذاشت ولی منع کتابت حدیث سبب نشد که به خصوص اهل بیت(ع) از میراث نبوی محافظت نکنند لذا به اشکال مختلف سخنان گهربار پیامبر(ص) و سایر ائمه(ع) امروز در اختیار ما قرار دارد که نمونه آن نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه و ... است. ائمه(ع) هم به تربیت شاگردانی پرداختند که به احادیث نبوی آگاه بودند؛ کسانی مانند ابن عباس که تربیت‌شده محضر امام علی(ع) بود و بعد از دوره منع کتابت هم هر چند به پیروان اهل بیت(ع) فرصتی برای نشر احادیث و سخنان ایشان داده نشده است ولی از روش‌های مختلف این معارف به دست ما رسیده است؛ در دوره‌ای به موطا مالک و مسند احمد بن حنبل، فرصت دادند تا آثارشان منتشر شود ولی صحیفه سجادیه که جزء اسرار اهل بیت(ع) است فرصت انتشار نیافت. البته ائمه(ع) از هر فرصتی بهره بردند و خودشان فرموده‌اند که هر چه ما می‌گوییم معارفی متصل به پیامبر(ص) و قرآن است ضمن اینکه صحیفه‌هایی مخطوط مانند مصحف امیرالمؤمنین(ع) و مصحف فاطمه(س) هم نزد اهل بیت(ع) بوده و براساس آن وظیفه خود را انجام داده‌اند و شاهد این مسئله کتب روایی باقیمانده از این بزرگان از جمله پیامبر(ص) است که مشتمل بر موضوعات مختلف اعتقادی، اجتماعی و احکام شرعی است. 

در دوره معاصر و قبل از آن هم موسوعه‌هایی از فرمایشات و کلمات پیامبر(ص) داریم که شاهدی بر این مدعاست و ما امروزه می‌توانیم برای تبیین سبک زندگی اسلامی از آن بهره ببریم.

ایکنا ـ عصمت و علم ائمه(ع) از مباحث چالشی و مناقشه‌برانگیز است؛ در نگاه شیعه عصمت پیامبر(ص) در چه حدی و به چه دلیلی پذیرفته است؟

در مورد پیامبر(ص) عصمت از خطا مسلم است، عصمت در مقوله سهو و نسیان در موضوعات مرتبط با دین و احکام شریعت هم قطعا وجود دارد و تردیدی در آن نیست؛ دلیل ما اولا آیات قرآن کریم است زیرا قرآن اطاعت از پیامبر(ص) را همان اطاعت از خدا قرار داده است همچنین اطاعت از ائمه(ع) هم عِدل اطاعت از پیامبر(ص) قلمداد شده است و محال است که خداوند بشر را به تبعیت از فردی دعوت کند و آن را معادل اطاعت از خود قرار دهد ولی آن فرد در ابلاغ شریعت و وحی دچار خطا شود؛ بنابراین عصمت امری مسلم است. اگر عصمت در اهل بیت(ع) که تعداد ایشان به نام و با صراحت مشخص است، وجود نداشته باشند یعنی خداوند ما را به تبعیت از کسانی امر کرده است که جاهل هستند لذا شرعا و عقلا چنین چیزی محال است. 

طبق آیاتی چون آیه تطهیر، اولی‌الامر و آیه کذلک لنصرف عنه السوء؛ خداوند نوعی حفاظت برای انبیاء و کسانی که وظایف امامت را برعهده دارند قرار داده است و اگر عصمت نباشد نه در کلام پیامبر(ص) و نه خداوند مبنایی برای تبعیت وجود نخواهد داشت لذا ادله نقلی و عقلی دال بر این است که اهل بیت(ع) از گناه و خطا مصون هستند.

این عصمت برای اتمام حجت به مردم است تا سردرگم نشوند و در قیامت نتوانند حجتی علیه خدا داشته باشند که ما را به کسانی ارجاع دادی که خودشان جاهل به معارف الهی بودند کما اینکه به این موضوع در آیات متعدد پرداخته شده است.

گفت‌وگو از علی فرج زاده 

انتهای پیام
captcha