به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدمصطفی حسینینسب؛ استاد درس خارج حوزه علمیه، 24 مهرماه در نشست علمی «مقاصد و مذاق شریعت در بوته نقد و بررسی» که در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد، گفت: نکته مقدماتی اینکه اگر ما در استنباط از عنوانی استفاده کنیم که در منابع قدما مستقلا ذکر نشده باشد، یا در منابع عامه آمده باشد دلیل بر رد و یا پذیرش آن نیست؛ به تعبیر دیگر اینکه ما در بین قدما صراحت به تعبیر مذاق و مقاصدالشریعه نداشته باشیم دلیل رد یا پذیرفتن این عناوین نیست بلکه ماهیت تفقه شیعه «علینا القاء الاصول و علیکم بالتفریع» است که در سرائر و ... به صورت مرسله بیان شده است.
وی افزود: اگر این چارچوب حفظ شود یعنی القاء اصول از اهل بیت(ع) باشد و ما در تفریع باشیم و در این وضع، عنوانی گفته شود که عینا در روایات نیست یا چارچوبی از عامه گرفته شود استفاده از آن ایرادی ندارد البته مشروط به اینکه ما خودمان القای اصول نکنیم زیرا کار ما تفریع است. در دورههای مختلف فقهی تطورات زیادی وجود داشته است و چیزهایی در برخی مدارس فقهی مورد کاربرد بوده است که در مدرسه دیگر آن را انکار میکردند و حتی در بین اصولیها هم برخی قاعده ملازمه را قبول داشتند و برخی آن را منکر بودند.
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: اصولیها و فقهایی داریم که اجماع را قبول دارند و اصولیونی داریم که اینها را قبول ندارند بنابراین صرف بود یا نبود عنوان عامل تضعیف نیست؛ در مورد مذاق، سابقه شیعی داریم؛ در جواهر طبق تتبع بنده ما بیش از 30 مورد استناد به مذاق داشتیم؛ در جلد دو صفحه 329، جلد 9 صفحه 226 و ... نمونههایی از مذاق شریعت بیان شده است و در مواردی تعبیر به مذاق فقه دارد از جمله در جلد 27 صفحه 387؛ برخی موارد هم تعبیر مذاق اصحاب بیان شده است از جمله جلد شش صفحه 49؛ در جلد هشتم هم تعبیر به مذاق قواعد شریعت و مذاق عامه را داریم.
حسینینسب اظهار کرد: واژه دیگر مذاق اهل کتاب است و دیگری مذاق خصم که در جلد 14 مورد استناد قرار داده شده است؛ در جواهر تعریفی در مورد مذاق شریعت نداریم حتی در جلد 30 جواهر فرموده است مذاق شریعت معرفتی است که خدا روزی فقیه میکند ولی باز چیستی مذاق بیان نشده است؛ اصطلاح حکومت و ورود در تعابیر شیخ انصاری وجود دارد بدون اینکه تعریفی ارائه دهد ولی بعدها فقهای دیگر آن را تبیین کردند و معتقدم همین کار باید در مذاق هم انجام شود که تاکنون رخ نداده است. اگر در اصول مبین و منقح شود در این صورت کمک مفیدی برای فقه و اصول خواهد بود.
وی با بیان اینکه مذاق را نمیتوانیم از طریق جستوجویی لغوی و عرف عام مورد تبیین و تدقیق قرار دهیم، اضافه کرد: باید دنبال عبارات فقها بگردیم؛ در برخی مقالات سراغ کتابالعین و لسانالعرب و ... رفته بودند که اینطور ثمری چندانی ندارد ولی باید در کتاب جواهر دنبال عبارات برویم و ضوابط را از دل آن استخراج کنیم؛ ملامحمد نراقی هم قبل از صاحب جواهر استناد به مذاق دارد.
وی افزود: آن چیزی که بتوانیم به عنوان ضابطه ارائه دهیم که در استنادات جواهر درست دربیاید مذاق لازمه عرفی مجموعه ادله است ممکن است مدلول دلیل خاص نباشد بلکه لازمهای است که از مجموعه ادله گرفته میشود و مقید به قید عرفیت است. عرفیت هم به این معنا نیست که مردم کوچه و خیابان آن را بدانند بلکه مراجعه به ارتکازات عقلی و عرفی خود انسان است.
استاد درس خارج حوزه علمیه تصریح کرد: وقتی لازمه عرفی مطرح شد و قید عرف پیدا کرد خیلی از چیزها را جدا میکند از جمله اینکه چون به تعبیر صاحب جواهر لازمه عقلی وجود ندارد کسی نمیتواند آن را ابطال کند. وقتی ما ظهور از لفظ میگیریم عرفی است و اگر مثالی برای خلاف آن بیاید ظهور را کنار نمیگذاریم زیرا مانند فلسفه نیست که با استدلال عقلی نقض شود البته استثنا میخورد ولی از آن دست کشیده نمیشود.
وی با بیان اینکه در برخی از مقالات مذاق شریعت را با روح قانون یکی گرفتهاند، اضافه کرد: این معادلسازی درست نیست زیرا هدف قانون برقراری نظم عمومی است ولی اگر چیز نادرستی در نظم عمومی وجود داشت ولی در قانون نیامده بود روح قانون میگوید که نباید باشد یا یک وقتی ما معاملاتی را بین دو کشور ایجاد میکنیم ولی ممکن است کسی قانونی در یکی از کشورها بگذارد که مانعی ایجاد کند؛ در این صورت گفته میشود این خلاف متن توافق نیست ولی خلاف روح توافق است زیرا هدف توافق را زیر سؤال برده است.
حسینینسب تصریح کرد: در بحث مذاق ما اصول کلی نداریم که مذاق در حوزه اهداف قرار بگیرد که نمونههای آن بیان شد؛ بنابراین مذاق هم در اهداف و هم در اصول کلی بیان میشود؛ مثلا در حقوق میگوید عدالت و آزادی بیان اصول حاکم بر همه مسائل حقوقی است؛ روح قانون ناظر به اهداف است.
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه مذاق، لازمهای برای مجموع ادله است و لزوما ناظر به هدف و محدود به یک قانون هم نیست، اظهار کرد: مذاق مرتبط با دوره جدید نیست؛ مرحوم آقای خویی در بحث کفاره به آن پرداخته است؛ بحثی داریم که اگر روزهدار با امر حرامی روزه خود را باطل کند باید کفاره جمع بدهد؛ در کفاره جمع تکلیف به مجموع است و همه موارد را باید انجام دهد ولی اگر یکی از این موارد متعذر شد در این صورت چه باید کرد؟
وی اضافه کرد: برخی براساس قاعده المیسور میگفتند اگر بخشی قابلیت انجام ندارد مابقی را باید انجام دهد ولی آقای خویی این حرفها را قبول ندارد؛ بنابراین این سؤال پیش میآید که وجوبی به کل تعلق گرفته بود ولی الان هر سه قابل انجام نیست لذا شک در اصل تکلیف ایجاد میشود که مجرای برائت است.
افزود: آقای خویی میگوید با توجه به مذاق شارع، چنین چیزی مجاز نیست یعنی اگر کسی به حرام افطار کرده است، نباید حکمی راحتتر از کسی داشته باشد که به حلال، افطار کرده است. زیرا وقتی کسی با حرام افطار کرد و نتوانست یکی را اجرا کند هر سه را کنار میگذارد خیلی راحتتر است تا کسی که به حلال افطار کرده است و باید کفاره روزه خود را بپردازد و این خلاف مذاق شارع است.
حسینینسب با بیان اینکه نمونه دیگر بحث صاحب جواهر در موضوع ولی طفل است، افزود: یعنی طفلی ازدواج کرده و ولی طفل میخواهد او را طلاق بدهد چون همسر نابالغ است، آیا چنین چیزی امکانپذیر است یا خیر؟ ایشان فرموده است که اگر به ولی بدون در نظر گرفتن مصلحت اجازه دهیم خلاف مذاق شارع است لذا این کار مجاز نیست. آقای خویی در بحث شرایط مرجعیت وقتی عدالت، عقل و رجولیت و نداشتن نقص را مطرح کرده است در اشتراط عقل به مذاق استناد میکند، بنابراین مذاق مورد توجه فقها بوده و هست.
استاد درس خارج حوزه علمیه افزود: آقای علیدوست مقالهای در مورد مقایسه رویکرد صاحب جواهر و آقای خویی دارد و گفته است که آقای خویی به مذاق استناد نمیکند برخلاف صاحب جواهر؛ ایشان نتیجه میگیرد در اینجا ما باید از مقاصد الشریعه استفاده کنیم تا مشکلاتی را که مذاق حل نمیکند حل کنیم؛ پاسخ بنده این است که اولا اینطور نیست که مذاق در تعابیر آیتالله خویی نیامده باشد و همانطور که اشاره شد آمده بود ثانیا اینکه مذاق را ضابطهمند ندانیم باز هم درست نیست به تعبیر دیگر اگر ما آن را با ضابطه نکردهایم باید این کار اصلاح شود نه اینکه آن را کنار بگذاریم.
استاد مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) بیان کرد: مذاق به نظر بنده میتواند مشکلات را حل کند و نیازی به بحث مقاصد الشریعه نداریم در ضمن اینکه مذاق، تعبیری شیعه و با سابقه شیعی است ولی مقاصد سابقه شافعی و سنی دارد البته نه اینکه ایشان قصد دارد حرف سنی بزند. امام(ره)، آقای خویی و صاحب جواهر هم همگی در عمل از مذاق استفاده کردهاند و در قضیه لاضرر این موضوع وجود دارد همچنین تزاحم که مرحوم آقاضیاءالدین عراقی از آن بهره برده است.
انتهای پیام